ترجمه نیلوفر قدیری: هوای پاکستان این روزها ابری است. وضعیت نا آرام این کشور نه به خاطر سیلی نابودگر که صدها کشته و زخمی برجای گذاشت

و حتی نه به دلیل ادامه خشونت‌های سیاسی ناشی از برکناری قاضی دیوان عالی پاکستان، که به علت تشدید فشارهای داخلی  و  خارجی  برای سرکوب تروریست های پناه گرفته در مناطق بی‌قانون این کشور است.

آسیا تایمز د ر12 ژوئن  طی مطلبی  به رویکرد غربی ها نسبت به پاکستان و نقشی که تحولات این کشور در اوضاع افغانستان دارد، پرداخته است.

شرارد کوپر کولز سفیر انگلیس در افغانستان چندی پیش در گفت‌وگو با یک شبکه رادیویی در انگلیس گفت:  لندن باید تا دهه‌ها بعد حضور خود را در افغانستان حفظ کند. او افغانستان را یکی از مهم‌ترین اولویت‌های سیاست خارجی انگلیس خواند و سه عامل را در توضیح  و استدلال حضور بلندمدت و اجتناب‌ناپذیر انگلیس در افغانستان نام برد.

این سه دلیل مبارزه با تروریسم، توسعه اقتصادی و تعهد به استقرار یک دولت با ثبات در کابل بود. در حقیقت انگلیس در حال افزایش تعداد نیروهایش در افغانستان است و می‌خواهد شمار نیروهای 7 هزار نفری‌اش را در افغانستان تا 10 درصد افزایش دهد. چه چیز افغانستان را تا این اندازه برای انگلیس خاص و ویژه کرده است؟

انگلیس همواره معتمد ائتلاف و هم‌پیمانی آمریکا و اروپا بوده‌ است. اهمیت افغانستان در ملاقات‌های هفته گذشته سه مقام ارشد آمریکایی از اسلام‌آباد نمود بیشتری یافت.

این سه مقام یعنی دریادار ویلیام فالون رئیس فرماندهی  مرکزی آمریکا، جان نگروپونته و ریچارد بوچر معاونان وزیر خارجه، در آستانه سفر برنامه‌ریزی شده وزیر خارجه پاکستان به واشنگتن، به اسلام‌آباد رفتند.

واشنگتن با اعزام این سه تن در واقع تصمیم گرفت موضوعات بسیار مهمی را با پرویز مشرف رئیس جمهور پاکستان در میان بگذارد. مقامات آمریکایی از مذاکرات و دیدارهایشان راضی بودند.

حامد کرزای رئیس جمهور افغانستان از اولویت‌های واشنگتن آگاه است. او گفته است که شش سال جنگ دیگر صبر افغانستان را سرریز کرده و این را هم می‌داند که حرف‌هایی که درباره احیای دمکراسی در پاکستان زده می‌شود تاثیری بر واشنگتن ندارد. چرا مشرف اکنون چنین اهمیتی پیدا کرده است؟ در برنامه جهانی انگلیس و آمریکا، ملاحظات کلان و کلی همواره بر وقایع روزانه ارجحیت داشته است.

موقعیت مشرف به عنوان یک متحد می‌تواند اهمیت زیادی در این برنامه کلان داشته باشد.

در سیاست منطقه‌ای انگلیس و آمریکا، پاکستان به خط مقدم تبدیل شده است. این محوریت پاکستان را می‌توان با دورانی در این کشور و در زمان حکومت ضیاء‌الحق تشبیه کرد.

اکنون بار دیگر اسلام با ریشه‌های شبه‌نظامی در ژئوپلتیک آسیای میانه احیا شده است.
جنگ سرد جدید موجب شده تا غرب بار دیگر به اهمیت آسیای میانه توجه کند. اکنون کانون نزاع تنها گاز و نفت نیست.

همان‌طور که فرانک اشتین مایر وزیر خارجه آلمان بعد از نشست وزرای خارجه اروپا در لوگزامبورگ گفت:  اروپا رویکرد راهبردی گسترده و وسیعی در نظر دارد که ارتباطات اقتصادی و بخش انرژی تنها بخشی از آن است.

به گفته وزیر خارجه  آلمان، ثبات سیاسی بخش مهمی از این رویکرد است و این ثبات ممکن است به دلیل بی‌ثباتی در مناطقی از جنوب مانند افغانستان به خطر بیافتد.

تلاش‌های انگلیس و آمریکا برای به‌دست آوردن یک شریک نیرومند در آسیای میانه اکنون تشدید شده است. سفر مقامات آمریکایی به ترکمنستان بعد از دیدار از اسلام‌آباد نشان دهنده آن است که لندن و واشنگتن به سرعت به دنبال کامل کردن برنامه خود هستند.

ترکمنستان و پاکستان برای عملیات‌ها و فعالیت‌های ناتو در آسیای میانه بسیار مهم هستند. هر دوی این کشورها هم‌مرز ایران هستند و از این نظر هم می‌توانند به کامل شدن برنامه‌های آمریکا در قبال ایران هم کمک کنند.

پاکستان موقعیت سیاسی و جغرافیایی منحصر به فردی دارد و می‌تواند بر استراتژی آمریکا و انگلیس در قبال ایران و آسیای میانه تاثیر جدی بگذارد. بعضی منابع خبری در پاکستان می‌گویند، سیاست‌های پاکستان اساساً از سوی دفتر دیک‌چنی هماهنگ می‌شود.

چنی ارتباط شخصی نزدیکی با مشرف دارد و هرگونه انتقاد از او را رد می‌کند. شخصیت‌های بانفوذ در آمریکا و انگلیس اخیراً می‌گویند که منافع مشروع پاکستان در افغانستان باید تامین شود.

ملکوم ریفکیند وزیر خارجه و دفاع پیشین انگلیس چندی پیش در روزنامه ایندیپندنت نوشت، هدف ما اکنون باید به‌دست آوردن حمایت پاکستان باشد. این حمایت از طریق تهدید یا تخریب به‌دست نمی‌آید. باید رویکردی هوشمندانه در پیش گرفت.

این مقام سابق انگلیسی دو مورد از منافع ملی پاکستان را که  تاکنون از سوی غرب نادیده گرفته شده  برشمرد. اولین آنها مشکل پشتون و بلوچی پاکستان از نظر قومی و قبیله‌ای است و دیگری تاثیر پدیده طالبان بر اختلافات دیرینه هند و پاکستان بر سر کشمیر.

به نوشته او، هند در افغانستان حضور پیدا کرده و اوضاع را تحت تاثیر خود قرار می‌دهد تا پاکستان را تضعیف کرده و او را از مسائل مربوط به سرحدات منحرف کند.

برای برطرف کردن این نگرانی باید هند را به کاهش نقش و حضورش در افغانستان تشویق کرد. از سوی دیگر باید دولت افغانستان را مجبور کرد که خط دوراند را به عنوان مرز میان پاکستان و افغانستان به رسمیت بشناسد.

اما فهرست خواسته‌های مشرف به این کوتاهی نیست. او می‌داند نقشی که پاکستان قرار است در برنامه منطقه‌ای آمریکا ایفا کند بسیار خطرناک است. یکی از خطرات این برنامه این است که اسلام‌آباد را رو در روی کشورهای منطقه قرار می‌دهد.

درخواست مشرف این است که دولتی در کابل استقرار یابد که پاکستان بر آن نفوذ داشته باشد؛ این نیازمند نوعی دادوستد جدی در هر دو طرف است.

طالبان یک جنبش یک‌جانبه نیست. به غیر از یکی دو کشور که ممکن است طالبان را به شیوه سنتی آن فرض کنند، بقیه می‌دانند که طالبان یک عنوان کلی که به طیفی گسترده از افغان‌های بی‌خانمان شده و مخالف اطلاق می‌شود.

این گروه علاوه بر افراد مذهبی شامل سرمایه‌گذاران، کارشناسان سیاسی و حتی شبه‌نظامیان و افراد تحت نفوذ خارجی هم می‌شود. آنها که قدرت در دست دارند و آنها که این جنبش را از پشت پرده رهبری می‌کنند لزوماً یکی نیستند. طالبان رهبری ترکیبی دارد.

از همان زمان که طالب‌ها از مدارس مذهبی پاکستان بیرون آمدند و با پیشروی به سوی کابل داعیه حکومت‌داری به راه انداختند، حرف و حدیث‌های بسیاری درباره ماهیت آنها وجود داشت.

اکنون این احتمال وجود دارد که سرویس اطلاعاتی پاکستان همان طالبان گذشته را با تغییراتی دوباره برای به‌دست گرفتن قدرت به کابل بفرستد. شاید حذف مهره‌هایی مانند دادالله از رهبران طالبان در مسیر همین استراتژی باشد.

آنچه مسلم است این‌که گلبدالدین حکمتیار اکنون دوباره به عرصه قدرت بازگشته است. او در گذشته و در دهه 1980 و نیمه 1990 از مهره‌های مطلوب سرویس اطلاعاتی ارتش پاکستان بود. اما واکنش واشنگتن در مقابل حکمتیار چه خواهد بود؟

او در اسناد واشنگتن به عنوان یک تروریست خطاب می‌شود. اما از نظر واشنگتن آنچه حکمتیار را به عنصری مطلوب تبدیل می‌کند نفرت او از روسیه است.

برچسب‌ها