و کسی به یاد ندارد که در شرمالشیخ تاکنون تصمیمی در جهت منافع جهان عرب یا امت اسلام گرفته شده باشد.
اما این که3 تن از سران عرب در این شهرک جمع شوند و دست در دست نخست وزیر اسرائیل، در برابر چشمان حیرت زده صدها میلیون عرب و مسلمان تحت عنوان صلح و مبارزه با تروریسم به بحث و برنامهریزی برای نابود کردن مقاومت ملت فلسطین بپردازند، پدیدهای است که نیاز به تفکر و تأمل فراوان دارد.
آیا شاهان گرد آمده در شرمالشیخ ارزشی برای افکار عمومی و آرمانهای ملی قائل نیستند و ملتها را نادان میپندارند و یا این که معتقدند در عصر جهانیسازی و مصرفگرایی که همه باید آمریکایی شوند؛ دیگر جایی برای حق و حقیقت و عدالت و ارزشهای ملی و دینی و آرمانی وجود ندارد و دستی را که نمیتوان قطع کرد باید بوسید؟!
واقعیت این است که درجه انحطاط و بیحیایی در جهان عرب روز به روز بالا و بالاتر میرود و این مثل عربی مصداق خود را آشکارتر و برهنهتر از قبل نشان میدهد که: «آنها که حیا میکردند مردهاند!»
از زمان مذاکرات صلح در مادرید در 1991 تاکنون اسرائیل همه طرحهای صلح از مادرید گرفته تا اسلو و طرح میچل و ژنرال زینی و نقشه راه و طرح ملک عبدالله، همه و همه را خنثی کرده و با زیر پا گذاشتن کلیه قطعنامههای شورای امنیت و مجمع عمومی سازمان ملل متحد و رأی دیوان دادگستری لاهه و کنوانسیونهای ژنو و منشور حقوق بشر و ... نه تنها قدمی در مسیر صلح بر نداشته بلکه همچنان در کرانه باختری رود اردن به غصب اراضی و تخریب خانهها و کشتزارها و آواره کردن ساکنان و صاحبان آنها و ساختن شهرکهای صهیونیستنشین ادامه میدهد.
اسرائیل با کشیدن دیواری بزرگ دور این منطقه و محاصره کامل نوار غزه در زمین و هوا و دریا این دو منطقه را عملاً به صورت دو زندان بزرگ روباز برای بیش از سه میلیون سکنه فلسطینی در آورده و در عین حال زندانها و اردوگاههای صحرایی خود را با بیش از ده هزار مرد و زن و کودک فلسطینی انباشته کرده و هر وقت اراده کند بدون هیچ رادع و مانعی با استفاده از تانک یا هلیکوپتر خانهها و خودروها را در کرانه باختری و نوار غزه هدف قرار میدهد و انسانهای دربند را به خاک و خون میکشد و ...
آن وقت آقایان در شرمالشیخ جمع شدهاند تا در کنار نخستوزیر اسرائیل راههای رسیدن به صلح از طریق مبارزه با «خشونت و تروریسم» را بررسی کنند و ببینند با وجود قاچاق آن همه پول و اسلحه و مهمات برای دستگاههای مزدور و فاسد امنیتی و باندهای فساد محمد دحلان و دیگران، چرا آنها نتوانستند اسرائیل و مصر و اردن را از شر «تروریستهای حماس» راحت کنند و چگونه میتوانند با تشدید محاصره نوار غزه و گرسنه نگه داشتن ساکنان آن و انداختن گناه این وضعیت به گردن سوریه و ایران، طرح شیطانی و ناکام خود را به اتمام برسانند.
پس از پانزده سال مذاکره بینتیجه برای صلح و بیثمر ماندن همه طرحهای صلح، اکنون همه میدانند که صلح با اسرائیل سرابی بیش نیست و عقبنشینیهای مکرر و مکرر در برابر اسرائیل و آمریکا نه فقط زمینهای را برای صلح پدید نمیآورد بلکه اشتهای آنها را برای گرفتن امتیاز بیشتر و تبدیل مسئولان تشکیلات خودگردان فلسطینی به کارمندانی حقوق بگیر در دستگاه اسرائیل، تحریک میکند.
نتایج کنفرانس شرمالشیخ هم همین را نشان میدهد: برای تحکیم موقعیت آقای محمود عباس و دار و دستهاش، اسرائیل 250 نفر از آفتابه دزدان(و نه افراد مقاومت) جنبش فتح و 250 میلیون دلار از پول توقیف شده ملت بدبخت فلسطین را آزاد میکند تا آقایان بتوانند مبلمان و دکوراسیون ویلاهای خود را تغییر دهند و با معشوقههایشان چند سفر تفریحی به این طرف و آن طرف بروند و احیاناً دور تازهای از مذاکرات صلح را آغاز کنند تا در نهایت اسرائیل اداره امور شهرهای کرانه باختری را به این آقایان بسپارد و آنان را به زندانبانی این شهرها که در محاصره 500 پست بازرسی ارتش اسرائیل و دهها شهرک صهیونیستنشین قرار دارند، مفتخر کند!