دور جدید این درگیریها که از روز شنبه گذشته آغاز شد دهها کشته و زخمی برجای گذاشت این حوادث تلخ و خونین بحران فلسطین را وارد مرحله تازهای کرده است.
ابو مازن (محمود عباس) در واکنش به این تحول کابینه اسماعیل هنیه را منحل اعلام کرد و تصمیم دارد کابینه فوقالعاده تشکیل دهد که حماس این اقدام را غیرقانونی اعلام کرد.
طبق قانون، تشکیل هر کابینهای در فلسطین بدون گرفتن رای اعتماد از پارلمان امکانپذیر نیست و با توجه به سلطه حماس بر پارلمان (74 نماینده از 120) انجام چنین کاری بدون هماهنگی با حماس قابل تصور نیست.
اقدام کمکی رژیم صهیونیستی در بازداشت حدود 18 نفر از نمایندگان حماس از جمله رئیس تاکنون این اکثریت را از بین نبرده است.
مسئولان حماس اعلام کردند که جنگ اخیر نیز برآنها تحمیل شدهبود و آنها جز یکسره کردن شرایط نظامی چارهای نداشتند چرا که این جنبش به رغم اینکه اکثریت کرسیهای پارلمان را در اختیار دارد و طبق قانون میتواند کابینه را به تنهایی تشکیل دهد اما سیاستهای ظالمانه غرب در محاصره اقتصادی جامعه فلسطین و انزوای سیاسی حماس و همکاری برخی از عناصر وابسته داخلی با آنها، این جنبش را مجبور کرد تا قدرت را با فتح تقسیم کند و با امضای قرارداد مکه از بخشی از قدرت چشم بپوشد.
این اقدام حماس گرچه با هدف کاهش فشار بر مردم، حفظ اولویتهای سیاسی و جلوگیری از انحراف از آرمانهای ملی صورت گرفت اما گویا از سوی برخی عناصر وابسته فتح نوعی ضعف تلقی گردید و به همین علت با ایجاد ناامنی و ترور برخی از مسئولان حماس بویژه گردانهای عزالدین القسام (شاخه نظامی حماس) در صدد گرفتن امتیازات بیشتری برآمدند و یا حتی در جهت حذف حماس از قدرت حرکت کردند.
جنبش حماس در مقابل این اقدامات موذیانه و خائنانه تا حدی خویشتنداری کرد اما ادامه این درگیریهای پراکنده در چندماه اخیر دیگر قابل تحمل نبود چرا که امید به دولت مقاومت و حل بحرانهای سیاسی و اجتماعی را از مردم گرفت و یک سرخوردگی بر مردم متولی ساخت و این مسئله ایجاب کرد که حماس این گروه را ریشه کن کند و از موضع قدرت از این فتنه خطرناک عبور کند و شرایط تاثیرگذار این گروه وابسته به فتح را تا حد زیادی کاهش دهد.
به اعتقاد بسیاری از تحلیلگران، بحران سیاسی و امنیتی اخیر در جامعه فلسطینی بیش از هر چیز ریشه در قرارداد اسلو دارد چرا که اساسا ایجاد دولت بدون اقتدار کامل زیر یوغ اشغالگران صهیونیست امکانپذیر نیست و اکثر تحولات درونی حاکیست فلسطین بیش از هر چیز متاثر از این شرایط است. بههر حال تحولات اخیر در چند سطح قابل تفسیر است.
در ابعاد داخلی فلسطین سلطه یافتن حماس بر نوار غزه، توافق سیاسی همه گروههای سیاسی فلسطین بویژه فتح و حماس را بیش از هر زمان دیگر بهعنوان یک ضرورت سیاسی مطرح میکنند.
عدم توافق این دو گروه بزرگ سیاسی و ادامه تنش بدان معنا خواهد بود که درگیری در غزه پایان یافته ولی جنگ در کرانه باختری آغاز خواهد شد و ادامه چنین شرایطی موقعیت طرف فلسطینی را در برابر رژیم صهیونیستی تضعیف خواهد کرد.
جنبش حماس به رغم پیروزی سیاسی ناگزیر است غرور پیروزی را کنار گذارد و در چارچوب مصلحت ملی حرکت کند و جنبش فتح نیز از سرخوردگی شکست باید عبور کند و بر اساس منافع ملی تصمیم بگیرد.
کشورهای عربی و اسلامی نیز وظیفه دارند به جامعه فلسطینی کمک کنند تا از این بحران عبور کند و برای ایجاد تفاهم میان نیروهای سیاسی این کشور تلاش نمایند. قطعاً نقش آینده مصر در بحران کنونی فلسطین کلیدی خواهد بود. تاکنون مصر در درگیریهای داخل فلسطین، سیاستی را دنبال میکرد که توازن در غزه حفظ شود و مصر نقش خود را بهعنوان میانجی ادامه دهد.
سلطه یافتن حماس بر نوار غزه و تبدیلشدن این منطقه به منطقه حماس از نگاه مصر قابل تحمل نیست چرا که دولت مصر خود با جریان اسلامگرائی بویژه تشکل اخوانالمسلمین مشکل دارد و در انتخابات اخیر پارلمانی این کشور که در هفته گذشته برگزار شد، بیش از 800 نفر از مسئولان اخوان را بازداشت کرد و به همین علت سلطه یافتن حماس بر غزه که یکی از شاخههای تفکر اخوان در فلسطین بهشمار میآید آنهم در نقطهای که هم مرز با مصر است، ممکن است مصر را به دخالت سیاسی برای تغییر وضع موجود وسوسه کند.
نیاز حماس به همکاری مصر برای فعالکردن گذرگاه رفح در نقطه مرزی برای برونرفت از بحران محاصره همهجانبه رژیم صهیونیستی و غرب، ایجاب میکند که کشورهای اسلامی بر مصر فشار آورند تا نقش مثبتی در بحران فلسطین ایفا کند و به تحولات داخلی جامعه فلسطین احترام بگذارد و از هرگونه دخالت مستقیم و غیرمستقیم در آن خودداری کند.