وسط هفته است و فصل امتحانات و طبیعتا برعکس نوروز خبری از خیل جمعیت مشتاق فرهنگ و تاریخ نیست. اکثر بازدیدکنندگان را زوجهای جوان یا توریستهای عموما چینی تشکیل میدهند. به مناسبت هفته میراث فرهنگی همه بلیتفروشها به مرخصی اجباری رفتهاند و میتوان به صورت رایگان از شکوه و عظمت یکی از شهرهای هخامنشیان لذت برد و از یادگاریهای نقش بسته بر آن ابراز انزجار کرد. البته یکی از تور لیدرها حرف جالبی میزند؛ «ممکن است این سنگ نبشتهها از نظر شما چهره خوشایندی نداشته باشد ولی از نظر ما این آثار ارزش تاریخی دارند؛ چراکه حداقل به بیش از 100 سال پیش باز میگردند و خودشان هم به تاریخ پیوستهاند.» عجب!
روی پلههای کوتاه ورودی چوبهایی نصب شده است تا به سنگها آسیب نرسد ولی این حفاظت در همین نقطه متوقف میشود و برای جلوگیری از تخریب بیشتر سر ستونها، محوطه را طنابکشی کردهاند و هر اثر را در قاب یک شیشه یک متری محصور کردهاند اما این تدبیر هم کارساز نیست و 2 پسر 4 و 11 ساله در مقابل چشمهای پدرشان از زیر طناب منطقه حفاظت شده عبور میکنند و بدون اینکه کسی کاری به کارشان داشته باشد، به پشت شیشه حفاظت از دیواره تخت جمشید میرسند و میتوانند سنگها را از نزدیک لمس کنند.
شیر خسته
شیرهای خسته بر بالای ستونهای سر به فلک کشیده مثل موم در زیر آفتاب در حال آب شدن هستند و از صورتهایشان چیزی جز یک فرم ثابت نمانده است و باید براساس تخیلاتت حدس بزنی پیش از این چه شکلی داشته اند ولی اکثر نگهبانها درون اتاقک خشتی تعبیه شدهشان کولر را روشن کردهاند تا به سرنوشت شیرها دچار نشوند و حتی اگر روی سنگها بروی و مشغول عکاسی شوی، هیچکس کاری به کارت ندارد، مگر ناشی باشی و در دیدرس کانکس نگهبانی قرار بگیری. گروهی از جوانان بازدیدکننده هم فرصت را غنیمت میشمارند و دو نفر از اعضا را تشویق میکنند تا روی دو پایه ستون روبهروی هم بروند و ادای شیرهای غران را در بیاورند و عکس بگیرند.
آبگرمکن زیر آفتاب
امکانات رفاهی در نزدیکی محوطه ایجاد سایه به وسیله یک سقف کاذب در بخشی از مجموعه است و یک آلاچیق مانند دو نفره که به مهمانها تعلق دارد به عنوان مکمل قرار دارد. در پایین پلههای ورودی آب سردکنی تعبیه شده است که از سردی آب تنها نامش را به یادگار دارد و هرکسی امتحان میکند از انتخاب خود پشیمان میشود. یکی از نگهبانان سازمان میراث فرهنگی که از وضع موجود ناراضی است میگوید: «ما واقعا شرمنده مردم میشویم ولی کاری جز عذرخواهی از ما ساخته نیست؛ چراکه بودجه کافی در اختیارمان نمیگذارند.» بازدیدکنندگان ایرانی سری به نشانه تاسف تکان میدهند و خارجیها که متوجه چرایی موضوع نمیشوند، با دهان باز به سراغ مترجم گروه میروند.
شما که وکیل بودی چرا؟
سندرم یادگاری نویسی سابقه تاریخی بسیار کهنی دارد و در اکثر مواقع این یادنوشتهها به دست افراد عادی و ناشناخته حکاکی میشوند ولی افراد شناخته شدهای هم هستند که بیخیال آوازه شهرتشان دست به تیشه میشوند و نامشان را برای همیشه روی سنگهای تاریخی به یادگار میگذارند.
اما خارجیها هم بیکار ننشستهاند و هر بار که پایشان به تخت جمشید باز شده است، دست به تیشه شدهاند و نام خودشان را حک کردهاند. فردریش وارنر شولنبرگ، دیپلمات آلمانی و کارستِن نیبور جهانگرد، نقشهنگار و ریاضیدان آلمانی نامشان را روی دروازه دولتها حکاکی کردهاند. سِر هنری مورتون استنلی، کاشف و روزنامهنگار انگلیسی هم با خط نستعلیق انگلیسی(!) روبهروی نام کریمخان را امضا کرده است.