پگاه شفتی: دوست داشتم می‌توانستم دستگاهی اختراع کنم که بتواند هرچه را که به ذهنم می‌رسد بسازد و اختراع کند. بعد اگر می‌دیدم آن اختراع به‌دردبخور است که چه بهتر از این و اگر به‌دردبخور نبود از خیرش می‌گذشتم.

این‌ آرزوی کمی تا قسمتی خنده‌دار و رؤیایی را با همکاران تحریریه‌ی هفته‌نامه‌ی دوچرخه درمیان گذاشتم تا کسانی که دوست دارند به چنین آرزویی فکر کنند، فکرهایشان را به‌ زبان بیاورند و به این سه پرسش پاسخ دهند. پرسش‌هایی که بی‌ربط به دنیای فناوری نیستند:

۱. به‌تازگی به اختراع جدیدی برخورده‌ای که به نظرت خنده‌دار باشد؟

۲. اگر قرار باشد چیزی اختراع کنی که از نظر خودت لازم است و از نظر بقیه مسخره، آن چیست؟

۳. اگر قرار باشد یک‌ چیز خنده‌دار اختراع کنی که خودت هم می‌دانی خنده‌دار است، چه چیزی اختراع می‌کنی؟

اختراعى براى رؤیاها

مناف یحیی‌پور

۱. خیلی جدید نیست، ولی فکر کنم مخترعش هم به مسخره‌بودن اختراعش پی‌ برده است؛ نصب تلویزیون روی در یخچال.

۲. خیلی دوست دارم دستگاهی اختراع شود که بتواند مدت شبانه‌روز را برای آدم کم و زیاد کند.

۳. دستگاهی که بتواند روزی یک‌بار، یکی از رؤیاهای آدم را برای یک دقیقه تحقق ببخشد.

 

چسب کره

فریبا خانی

۱. رابطه‌ی مرموزی بین اختراع و تنبلی وجود دارد. انسان، این تنبل دوپا، برای راحتی خودش، دست به هراختراعی می‌زند. اصلاً مخترعان تمام عمرشان را صرف تنبل‌تر کردن آدم‌ها می‌کنند. یک نمونه‌ی این اختراع هم، وسیله‌ی کره‌مالیدن روی نان تست است که خیلی مسخره است و انگار داری چسب روی نان می‌مالی.

۲. بچه که بودم، آرزو داشتم دستگاهی اختراع می‌شد که پوست تخمه‌های آفتاب‌گردان را می‌کند و آدم مجبور نبود برای یک دانه‌ی فنقلی این‌همه زحمت را تحمل کند؛ اما این‌روزها در همه‌ی مغازه‌های آجیل‌فروشی، مغز همه نوع تخمه هست، بنابراین این آروزی من برآورده شده است و من هم میلی به اختراع مسخره‌ی دیگری ندارم!

۳. هرهفته کاسه‌ی چه کنم دستم می‌گیرم که به چه سوژه‌ای بپردازم. خب دلم می‌خواست یک دستگاه وجود داشت که هرهفته به من سوژه می‌داد... خیلی خسته‌کننده است که تمام طول هفته هی بجوری که درباره‌ی چه بنویسی و کجا بروی برای تهیه‌ی گزارش...


مو از ماست

عباس تربن

۱. غیر از یک‌مورد ناپاستوریزه چیزی یادم نمی‌آید!

۲. دستگاه کوچکی که آدم (به‌خصوص آدم‌های خشک و اتوکشیده) را قلقلک بدهد.

۳. وسیله‌ای برای بیرون‌کشیدن موهای احتمالی از ماست!


صداى مزاحم

نفیسه مجیدی‌زاده

۱. خب البته این خیلی تازه نیست، ولی این وسیله‌هایی که برای میوه‌آرایی‌اند و میوه‌ها را شکل می‌دهند خیلی مسخره‌اند.

۲. دستگاهی که وقتی احساس می‌کنی صدایی مزاحم است، به‌طور خودکار روی گوش را بگیرد تا صدایی نشنوی.

۳. دستگاهی که وقتی حوصله ندارم، به‌جای من حرف بزند.


که با این درد...

محمد سرابی

که با این درد اگر در بند در مانند، درمانند

۱. به نظر من وسایل بی‌فایده در اطراف ما زیادند. مثلاً «در» فلش‌مموری یو‌اس‌بی که به درد گم‌شدن می‌خورد و اصلاً هم از اطلاعات حفاظت نمی‌کند یا «آویز کریستالی» موبایل که تنها کارش گیرکردن به بند لباس و دسته‌ی کیف است یا حتی «کارد کره‌خوری» در جعبه‌ی سرویس کامل کارد و چنگال عروس. البته این وسیله‌ی آخر برای قرارگرفتن در فهرست جهیزیه خوب است و چشم فامیل داماد را در می‌آورد، ولی خودش به هیچ‌دردی نمی‌خورد. خیلی هم کوچک و صاف و کند است.

۲. من اگر بخواهم وسیله‌ای مفید اختراع کنم «قاشق چنگال» می‌سازم. نه از این قاشق‌های دندانه‌دار پلاستیکی که توی هواپیما به مسافر‌ها می‌دهند؛ آن وسیله تکلیفش معلوم نیست. من یک دسته می‌سازم که یک طرفش قاشق چسبیده باشد و یک طرفش هم چنگال. خیلی هم کاربردی است. یک ایده جدید مثل «گربه سگ». البته ممکن است اوایل، استفاده از آن سخت باشد، ولی به‌تدریج همه یاد می‌گیرند که چه‌طور با آن غذا بخورند.

۳. اگر بخواهم وسیله‌ای برای سرگرمی بیش‌تر جامعه اختراع کنم. برای یخچال‌ها درِ الکترونیک می‌سازم. درست مثل بانک‌ها که وقتی از جلویشان رد می‌شوی در خودش باز می‌شود و تعارف می‌زند که مشتری عزیز بفرمایید داخل. یخچال هم باید دری داشته باشد که وقتی از جلویش رد می‌شوی باز شود و خودش خوردنی‌هایش را نشان دهد تا کسی مجبور نباشد دقیقه به دقیقه درش را باز کند و همان‌چیز‌هایی را که قبلاً دیده، دوباره مرور کند.


مو شمار

فرهاد حسن‌زاده

۱. این اختراع فکر نمی‌کنم جدید باشد، ولی من تازه آن را دیدم و آن‌هم یک وسیله‌ی کوچولو است که با آن می‌توانی سوزن را نخ کنی. جای شما خالی من و همسر و بچه‌هایم هرکاری کردیم نتوانستیم با کمک این دستگاه، سوزن را نخ کنیم. ظاهر و مکانیسم آن ساده بود ولی یک‌چیزی کم داشت. شاید هم ما یک‌چیزی کم داشتیم؛ «صبر ایوب»!

۲. دستگاهی اختراع می‌کردم که بتواند بسته‌های بیسکوییت را بدون این‌که بیسکوییت بیچاره را خرد کند، باز کند. آخر من همیشه با این قضیه مشکل دارم.

۳. دستگاهی که به وسیله‌ی اسکن سر بتواند تعداد موهای سر آدم‌ها را بشمارد. آخر من روز به روز موهایم کم می‌شوند و می‌خواهم حساب و کتابشان را داشته باشم.


قرص زبان فرانسه

آیدا ابوترابی

۱. عکسی از یک پنکه بود که به چاپستیک (همان چوب غذاخوری چینی‌ها و ژاپنی‌ها) وصل می‌شد و غذا را هم‌زمان خنک می‌کرد! یکی دیگر هم وسیله‌ای آهنی بود که جوراب را بالا می‌کشید و نیاز نبود آدم خودش جورابش را بالا بکشد!

۲. یک‌‌چیزی که وقتی شب‌ها توی تخت کتاب می‌خوانم، کتاب را برایم نگه دارد. هروقت هم که بهش گفتم، ورق بزند و برود صفحه‌ی بعد. من هم راحت دستم را بگذارم زیر سرم و کتاب بخوانم!

۳. جواب این سؤال را نمی‌دانم، اما یک‌چیزی که همیشه دوست داشتم اختراع شود، قرصی است که با خوردنش بتوانم هرزبانی را که دوست دارم وارد مغزم  کنم و بعد مثلاً‌ یکهو شروع کنم به فرانسه صحبت‌کردن!


دستکش آکسیو

علی مولوی

۱. اختراع خنده‌دار که زیاد است. از «هندوانه‌ی مکعبی» و «گلابی نوزادشکل» بگیرید تا «عینکی با قیف برای ریختن قطره‌ی چشم»! اما به نظرم اختراع دوچرخه‌ی یک‌چرخ که هم نشستن توی آن سخت است و هم نگاه‌کردن به مسیر در حال رانندگی، بیش‌ از حد مسخره است!

۲. یک دستکش جذب‌کننده! چیزی شبیه جادوی «آکسیو» (برس به دست) در کتاب‌های هری پاتر!

خیلی وقت‌ها پیش می‌آید که خسته‌ام و نشسته‌ یا درازکشیده‌ام و به چیزی احتیاج دارم. مثلاً کنترل تلویزیون، یک کتاب، موبایلم یا چیزهایی مثل این. خیلی دلم می‌خواست دستکشی جذب‌کننده و جادویی داشتم و می‌گفتم: «برس به دست کنترل تلویزیون!» و کنترل به دستم می‌رسید و لازم نبود از جایم بلند شوم!

۳. لیوانی که به قاشق چای‌خوری احتیاج نداشته باشد! خیلی وقت‌ها پیش می‌آید در جایی هستیم که قاشق چای‌خوری نداریم (از جمله دفتر هفته‌نامه‌ی دوچرخه!) و می‌خواهیم چایمان را با عسل یا نبات یا شکر شیرین کنیم. اگر لیوانی داشتیم که خودش چای را برایمان هم می‌زد، خیلی خوب می‌شد.


دکمه‌ى خبردار

شیوا حریری

۱. اختراعش که جدید نیست، اما به نظرم گذشت زمان از مسخرگی اختراع شیر آب‌های اتوماتیک چیزی کم نکرده است. احتمالاً قرار است هوشمند باشد، اما خیلی هم کم‌هوش است. باید جلویش بالا پایین بپری و خودت را نشان بدهی تا تو را ببیند و آب جاری شود، بعد هم تا بفهمد تو رفته‌ای و باید شیر آب بسته شود، کلی طول می‌کشد. من نمی‌فهمم این چه‌جور صرفه‌جویی در مصرف آب است.

۲. این دکمه‌ی روی تلفن‌های بی‌سیم را دیده‌اید که وقتی فشارش می‌دهید بوق می‌زند تا گوشی گم‌شده را پیدا کنید؟ اسمش دکمه‌ی اینترکام است. من روی خیلی چیزها این دکمه را می‌گذاشتم؛ کلید خانه، کنترل تلویزیون و ویدیو، کتاب، کیف پول و... خیلی هم به نظرم اختراع خوب و لازمی است.

۳. من خیلی آدم جدی و مهمی هستم و اختراعاتم هم خیلی جدی و مهم هستند. چیز الکی و مسخره اختراع نمی‌کنم!

تصویرگری‌ها: مهدی صادقی

منبع: همشهری آنلاین