به گزارش ایرنا به نقل از خبرگزاری رویترز از نیویورک و واشنگتن، هنگامی که در سپتامبر سال 2001 مرکز تجارت جهانی و پنتاگون در آمریکا مورد حملات تروریستی قرار گرفت، ولادیمیر پوتین رییس جمهوری روسیه در آن زمان از تهاجم گسترده آمریکا به افغانستان حمایت کرد؛ حادثه ای که در طول جنگ سرد تصور آن غیرممکن بود.
پوتین همچنین پذیرفت که هواپیماهای آمریکایی از حریم هوایی روسیه برای ارسال کمک های خود به افغانستان استفاده کنند و همچنین اجازه داد تا نظامیان آمریکا از پایگاههای هوایی در جمهوری های سابق اتحاد شوروی در آسیای مرکزی بهره برداری نمایند.
وی همچنین به فرماندهان نظامی روسیه دستور داد تا تجارب خود را از اشغال افغانستان در سال 1980 که سرانجام به شکست اتحاد جماهیر شوروی منجر شد در اختیار نظامیان آمریکایی قرار دهند.
دو ماه پس از حمله آمریکا به افغانستان و هنگامی که پوتین در سفری رسمی به آمریکا بسر می برد، جورج بوش رییس جمهوری وقت آمریکا در یک سخنرانی اعلام کرد، پوتین ˈیک رهبر از نسل جدیدˈ و یک اصلاح طلب است و شخصیتی است که با اقدامات عظیم خود و با همکاری نزدیک آمریکا در تلاش برای استقرار صلح جهانی است.
در آن زمان چنین به نظر می رسید که بی اعتمادی و نفرت دوران جنگ سرد به پایان رسیده است.
با گذشت فقط چند هفته از این سخنرانی، بوش اعلام کرد آمریکا از ˈپیمان منع گسترش موشکهای ضد بالستیکˈ خارج می شود. این تصمیم می توانست به استقرار سیستم های دفاع موشکی ناتو در اروپای شرقی کمک کند. گفته شد که این سیستم به منظور مقابله با حملات موشکی از خاورمیانه ایجاد می شود.
در این مرحله پوتین در یک برنامه تلویزیونی هشدار داد که اقدام واشنگتن برای خروج از پیمان منع گسترش موشکهای ضد بالستیک می تواند به تلاشها و توافقات قبلی برای عدم گسترش سلاحهای کشتار جمعی لطمه بزند.
پوتین افزود: این اقدام آمریکا برای ما غافلگیرکننده نبود ولی معتقدیم که این تصمیم یک اشتباه است.
براساس این گزارش، سلسله رویدادهایی که پس از آن و طی 14 سال گذشته اتفاق افتاد حاکی از نوعی همکاری بین واشنگتن و مسکو بود و نشان از پویایی روابط دو کشور داشت ولی بحران جاری در اوکراین و اقدامات آمریکا در قبال آن که می تواند ناشی از اشتباه واشنگتن باشد واکنش تهاجمی پوتین را به همراه آورد.
پوتین با اشاره با آنچه وی آن را توطئه آمریکا برای محاصره روسیه توصیف کرد، به اعزام هزاران نیروی نظامی در مرزهای روسیه و اوکراین پرداخت.
کارشناسان معتقدند که پوتین با اشاعه افکار ملی گرایی افراطی خود در صدد جایگزین کردن آن با دمکراسی غربی در منطقه است.
بی توجهی آمریکا
تعدادی از مقامات رسمی کنونی و سابق آمریکا معتقدند واشنگتن در برآورد خود نسبت به افول اتحاد شوروی و ایدئولوژی آن نظام دچار اشتباه شده است، زیرا روسیه توانسته قدرت خود را حفظ کند و همان سطح از توجه را در سیاست خارجی بدست آورد.
ˈجیمز اف.کالینزˈ سفیر آمریکا در مسکو در دهه 1990 در این ارتباط می گوید: من معتقدم ما به این مساله توجه لازم را نداشتیم. به روابط دوجانبه آمریکا و روسیه هرگز از دیدگاه یک معامله بزرگ نگاه نشده است.
کالینز می افزاید: پوتین هرگز یک شریک ساده نبوده است. او یک ملی گرای روس است که می خواهد روسیه را به اقتدار و قدرت دوران اسلاف خود بازگرداند.
بخش زیادی از دیدگاههای پوتین به عنوان یک افسر اطلاعاتی ˈکی.جی.بیˈ ساخته و پرداخته دوران جنگ سرد است.
در آن زمان وی و بسیاری از دیگر روس ها معتقد بودند که آمریکا در دوران جنگ سرد از ضعف روسیه برای پیشبرد اهداف خود نهایت بهره برداری را کرد.
اهداف مشترک
پوتین از هنگامی که در سال 2000 میلادی به ریاست جمهوری روسیه انتخاب شد تلاش کرد قدرت و حوزه نفوذ این کشور را افزایش دهد. وی از منابع انرژی روسیه به عنوان ابزاری برای اعمال فشار علیه همسایگان خود استفاده کرد.
مقامات دولت بوش و همچنین باراک اوباما معتقدند که مقامات واشنگتن در برآورد ظرفیت همکاری پوتین با آنها بیش از حد خوشبین بوده اند. این مقامات معتقدند سهل انگاری، بی توجهی و اعتماد بیش از حد موجب شده است که واشنگتن در روابط خود بامسکو دچار پیچیدگی هایی شود.
روابط دوستی بوش و پوتین پس از سال 2001 با فراز و نشیب هایی همراه بوده است. بوش در نوامبر 2002 از هفت جمهوری سابق اتحاد شوروی از جمله ˈاستونیˈ، ˈلتونیˈ و ˈلیتوانیˈ برای پیوستن به ناتو دعوت کرد و این کشورها در سال 2004 به سازمان پیمان آتلانتیک شمالی پیوستند.
پوتین و مقامات رسمی روسیه همواره این سوال را مطرح می کردند که چرا ناتو به پیشروی خود ادامه می دهد در حالی که اتحاد شوروی دیگر وجود ندارد. سوال دیگر این بود که گسترش ناتو چگونه می تواند با خطرات جدید نظیر تروریسم و منع گسترش تسلیحات مقابله کند.
پوتین می گوید: اینگونه گسترش مکانیکی ناتو نمی تواند با تهدیدات جاری مقابله کند و نمی تواند به ما در ممانعت از وقوع حوادثی تروریستی نظیر آنچه که در حملات مادرید روی داد کمک کند و همچنین کمکی به استقرار ثبات در افغانستان نمی کند.
ˈتوماس گراهامˈ نماینده بوش در امور روسیه در شورای امنیت ملی آمریکا معتقد است: تلاش های جدید باید برای ایجاد ساختار امنیتی اروپا پس از دوران اتحاد شوروی متمرکز شود و این ساختار جایگزین ناتو گردد. وی می گوید این ساختار باید روسیه را نیز در برگیرد.
گراهام می افزاید: هدف ما باید بر ایجاد ساختاری امنیتی متمرکز شود که سه محور یا سه قطب داشته باشد. آمریکا ، اتحادیه اروپا و روسیه سه قطب این ساختار باید باشند.
ˈگراهامˈ همچنین می گوید: تلاش کوچک ما برای آزمایش روسیه در دهه 2000 میلادی در افغانستان روش کم خطری برای سنجش میزان صداقت پوتین بود ولی ما هرگز پوتین را بطور واقعی آزمایش نکردیم. ما هیچگاه نتوانستیم بفهمیم که پوتین در موقعیت های مختلف به چه میزان متعهد به همکاری است.
براین اساس بود که ˈدیک چنیˈ معاون رییس جمهوری آمریکا، سناتور ˈمک کینˈ و دیگر محافظه کاران آمریکا و حتی برخی اعضای برجسته حزب دمکرات همچنان تردید خود را نسبت به روسیه حفظ کردند و بر گسترش ناتو تاکید داشتند.
این افراد همچنین استدلال می کردند که مسکو نباید از حق وتو برای ممانعت از پیوستن کشورهای دیگر به جرگه متحدین آمریکا استفاده کند و همچنین هیچ رییس جمهوری در آمریکا نباید تقاضای کشورهای اروپای شرقی برای خروج از اردوگاه روسیه را رد کند.
دموکراسی زمانه ما
یکی دیگر از موارد اختلاف بین بوش و پوتین مسایل مربوط به دمکراسی است. آنچه را که بوش و دیگر مقامات رسمی آمریکا به عنوان گسترش دمکراسی در کشورهای به جا مانده از اتحاد شوروی می نگریستند، پوتین آن را به عنوان ایجاد رژیم های طرفدار آمریکا در منطقه تلقی می کرد.
حمله آمریکا به عراق در سال 2003 که بدون مجوز سازمان ملل متحد و با مخالفت فرانسه، آلمان و روسیه صورت گرفت، نقطه عطفی برای پوتین بود.
پوتین گفت که این جنگ نشان داد که ادعاهای آمریکا برای گسترش دمکراسی در سطح جهانی و نیز پافشاری بر قوانین بین المللی یک ادعای پوچ و مسخره است.
پوتین عمیقا نسبت به تلاش های آمریکا برای گسترش دمکراسی در جمهوری های به جا مانده از اتحاد شوروی مظنون بود و هنگامی که وزارت امور خارجه آمریکا و گروههای غیردولتی در حال ایجاد نهادهای محلی و سازمان های غیردولتی بودند پوتین به دیده تردید به آنها می نگریست. وی در همان زمان و در یک سخنرانی آمریکا را به مداخله در امور این کشورها متهم کرد.
در سال 2003 اعتراضات خیابانی در جمهوری گرجستان که به انقلاب ˈگل رزˈ مشهور شد به روی کار آمدن یک رییس جمهوری طرفدار غرب در این کشور انجامید. چند ماه بعد اعتراضات خیابانی در اوکراین نیز که ˈانقلاب نارنجیˈ نام گرفت موجب شد که یک رییس جمهوری طرفدار غرب در این کشور زمام امور را به دست گیرد.
مقامات آمریکایی معتقدند که پوتین این دو رویداد را نوعی سیلی به صورت روسیه قلمداد کرد بویژه اینکه این رویدادها اندکی پس از کمکهای روسیه به آمریکا در اشغال افغانستان صورت گرفت.
مبارزه بوش و پوتین در سال 2006 نیز حول محور دمکراسی تداوم یافت. در اجلاس گروه 8 که به میزبانی روسیه در همان سال برگزار شد، دو رییس جمهوری سخنان کنایه آمیز و متناقضی نسبت به یکدیگر ابراز داشتند.
در یک کنفرانس مطبوعاتی که در حاشیه اجلاس گروه 8 در سال 2006 در روسیه برگزار شد بوش گفت که آمریکا توانست برای عراق آزادی به ارمغان آورد آن هم در عراقی که در خشونت غوطه ور بود. پوتین در این کنفرانس مطبوعاتی سخنان بوش را بشدت به سخره گرفت. پوتین در این کنفرانس مطبوعاتی و پس از سخنان بوش با لبخند تمسخر آمیزی گفت: من هم می خواهم صادقانه بگویم که ما هرگز این نوع دمکراسی را که مردم عراق دارند، نمی خواهیم.
توقفی در مسکو
گراهام می گوید: دولت بوش به روش های مفید اما مختصر نشان داد که دیگر کشورهای خارجی به ویژه عراق نسبت به رابطه با مسکو ارجحیت دارند. برای نمونه کاخ سفید در سال 2006 از کرملین اجازه خواست هواپیمای بوش در مسیر به سوی نشست سازمان همکاری های اقتصادی آسیا پاسیفیک، در مسکو برای سوخت گیری بنشیند. اما به روشنی اعلام کرد بوش خواستار دیدار با پوتین نیست و در حاشیه نشست سران با او دیدار می کند.
بعد از اظهار نارضایتی دیپلمات های روس، گراهام به مسکو اعزام شد تا ببیند آیا پوتین واقعا خواستار دیداری است و اگر چنین دیداری برنامه ریزی شود موضوعات مهم در آن طرح نخواهد شد.
در پایان دیدار دو رییس جمهوری موافقت کردند بر تعهدات خود برای اجرایی شدن پیمان عدم تکثیر تسلیحات تاکید کنند.
گراهام می افزاید: زمانیکه هیات روسی با گروه نسبتا عالی رتبه ای در دسامبر 2006 به واشنگتن آمدند... آمریکایی ها چیزی برای ارائه نداشتند و زمانی برای فکر در این زمینه باقی نمانده بود، تمرکز آمریکا بیشتر بر مساله عراق بود.
گراهام می گوید: رویکرد دولت بوش مسکو را ناامید کرد، ما چندین فرصت را در سال های اولیه دولت بوش برای تغییر سطح روابط از دست دادیم و بعد از آن بعضی از اقدامات عمدی یا سهوی ما این پیام را به مسکو فرستاد که اهمیتی برای روابط قائل نیستیم.
سه اتفاق مهم
رابطه بوش با پوتین در سال 2008 وخیم شد، کوزوو در فوریه این سال به طور یکجانبه با حمایت آمریکا از صربستان اعلام استقلال کرد؛ اقدامی که روسیه به عنوان یکی از مهم ترین حامیان صربستان از یک دهه قبل با تلاش های دیپلماتیک مانع از آن شده بود. بوش در ماه آوریل در نشست سران ناتو در بخارست برای ساخت و استقرار دفاع موشکی در اروپای شرقی از حمایت شرکت کنندگان برخوردار شد. بوش از ناتو خواست به اوکراین و گرجستان برنامه عضویت عملیاتی ناتو را اعطا کنند و شامل روندی رسمی می شد که هر یک از این کشورها را به سوی پیوستن رسمی به ائتلاف وارد می کند. فرانسه و آلمان مانع از این اقدام بوش شده و هشدار دادند توسعه بیشتر ناتو می تواند به موضع گیری خصمانه روسیه بعد از قدرت گیری مجدد این کشور منجر شود.
ناتو در پایان نشست به صدور بیانیه ای اکتفا کرد که بر اساس آن دو کشور ˈبه عضویت ناتو در می آیندˈ. این اقدام عصبانیت هر دو طرف را موجب شد، از یک طرف مسکو را عصبانی کرد و از طرف دیگر نیز به اوکراین و گرجستان نقشه راهی برای پیوستن به ناتو نشان نداد.
یک مقام ارشد آمریکایی این اقدامات را از دیدگاه پوتین ˈسه اقدام مخرب می نامدˈ که احساس قربانی شدن رهبران روسیه را وخیم کرد. همزمانی این سه تحول یعنی استقلال کوزوو، سامانه دفاع موشکی و تصمیم برای توسعه ناتو، به نوعی این احساس را تقویت کرد. پوتین در ماه اوت 2008 به این اقدامات واکنش نشان داد، بعد از آغاز عملیات گرجستان برای بازپس گیری کنترل منطقه ˈاوستای جنوبیˈ طرفدار روسیه پوتین عملیات نظامی را برای گسترش کنترل روسیه بر اوستای جنوبی و ˈآبخازیاˈ در دستور کار قرار داد.
دولت بوش که در عراق و افغانستان به شدت درگیر بود، آشکارا با این اقدام روسیه مخالفت کرد اما وارد درگیری نظامی در گرجستان نشد. پوتین به عنوان پیروز آشکار این صحنه معرفی شد و به هدف خود برای مقابله در برابر غرب دست یافت.
تنها مساله مهم
ˈباراک اوباماˈ رییس جمهوری آمریکا بعد از پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری سال 2008 خط مشی آمریکا را در قبال روسیه مورد بررسی قرار داد. ˈمایکل مک فائولˈ استاد دانشگاه ˈاستنفوردˈ و یکی از طرفداران جدی تعامل با روسیه مهم ترین معمار خط مشی جدید آمریکا بود که جایگزین توماس گراهام در شورای امنیت ملی شد. مک فائول در مصاحبه ای اخیرا گفت زمانیکه گروه جدید امنیت ملی اوباما اهداف و اولویت های دولت را در زمینه سیاست خارجی بررسی کرد، دریافت که اولویت های زیادی در مورد روسیه وجود ندارد و تنها یک موضوع به روابط دو جانبه با مسکو مربوط و آن در مورد معاهده کاهش تسلیحات هسته ای یا ˈاستارتˈ است.
به گفته مک فائول نتیجه این بود که روابط با مسکو در چارچوب دست یافتن به دیگر اهداف سیاست خارجی مهم شد و نه تنها برای رابطه با خود روسیه و این رویکرد دولت اوباما بود.
راهبرد جدید اوباما در روسیه راهبرد ˈبازنگریˈ نامیده شد. وی در سال 2009 برای آغاز اجرای این راهبرد به مسکو رفت.
اوباما چند روز قبل از سفر به مسکو در مصاحبه ای با خبرگزاری آسوشیتدپرس از پوتین که به نخست وزیری روسیه رسیده بود انتقاد کرد و گفت آمریکا در حال توسعه روابط خود با فردی است که پوتین به عنوان جانشین خود معرفی کرده بود، یعنی ˈدیمیتری مدودیفˈ.
وی همچنین پوتین را به استفاده از روش های جنگ سرد در رابطه با واشنگتن متهم کرد و گفت: به نظر من پوتین از روش های قدیم و جدید استفاده می کند. اوباما در مسکو دیداری پنج ساعته با مدودیف داشت و یک ساعت با پوتین دیدار کرد، در حالیکه هنوز او به عنوان قدرت اصلی کشور شناخته می شد. پوتین بعد از این دیدار گفت که روابط روسیه و آمریکا مراحل متفاوتی را پشت سر گذاشته است.
وی افزود: در بعضی برهه های زمانی روابط ما بسیار شکوفا شده است و دوره هایی نیز بوده که احساسات خصمانه شدت گرفته اند.
راهبرد بازنگری در اولین سال ها به خوبی اجرا شد و نتیجه داد، در اولین دیدار اوباما از مسکو در مورد گسترش توانایی واشنگتن برای ارسال تجهیزات نظامی به افغانستان از طریق روسیه توافق شد. آمریکا و روسیه در سال 2010 معاهده استارت را برای کاهش بیشتر تسلیحات هسته ای دو کشور امضا کردند، در همین سال روسیه از تحریم های سازمان ملل متحد علیه ایران حمایت و فروش موشک های اس 300 به تهران را متوقف کرد.
کارشناسان می گویند، ماه عسل دو طرف در نتیجه تعامل دولت اوباما با روسیه بر سر مسائلی حاصل شد که دو کشور منافع مشترک داشتند مانند کاهش تسلیحات هسته ای، مقابله با تروریسم و عدم تکثیر. همان مسائلی که در زمان دولت بوش تنش هایی را پدید آورد و به طور کلی دو طرف به آن بی توجه بودند.
دوستی از دست رفته
پوتین، ˈهیلاری کلینتونˈ وزیر امور خارجه آمریکا را به تحریک مخفیانه اعتراضات خیابانی بعد از انتخابات مناقشه برانگیز مجلس در روسیه در سال 2011 متهم کرد. پوتین گفت که کلینتون دشمنان مزدور کرملین را تشویق کرده است. وی همچنین مدعی شد دولت های خارجی صدها میلیون دلار به گروه های مخالف روسی کمک کرده اند.
مک فائول سخنان پوتین را نوعی مبالغه نامید و گفت که دولت آمریکا و تشکل های غیردولتی آمریکایی در مجموع ده ها میلیون دلار به گروه های جامعه مدنی در روسیه و کشورهای وابسته به اتحاد جماهیر شوروی سابق از سال 1989 کمک کرده اند. پوتین در سال 2012 برای سومین بار به عنوان رییس جمهوری روسیه انتخاب شد و با تمرکزگرایی بیشتر مخالفان را به شدت سرکوب کرد. مک فائول در آن زمان سفیر آمریکا در روسیه بود که آشکارا این اقدام پوتین را مورد انتقاد قرار داد.
مک فائول همچنین در مصاحبه ای پوتین را مسبب کاهش سطح روابط دانست و گفت او در زمان نخست وزیری دعوت های مکرر برای دیدار از واشنگتن را رد کرده است، همچنین بعد از رسیدن به مقام ریاست جمهوری در نشست گروه هشت در واشنگتن شرکت نکرد. مک فائول با اشاره به سخنان مقامات دولت آمریکا در زمان بوش، گفت از نظر سیاسی رییس جمهوری آمریکا نمی تواند به دلیل همکاری روسیه در موضوع ایران در زمینه سرکوب مخالفان روس یا فشار مسکو بر همسایگانش سکوت کند.
مک فائول ادامه داد که نمی توانیم در مورد آزادی بیان و دموکراسی معامله کنیم.
ˈاندرو ویزˈ کارشناس مسائل روسیه در بنیاد خیریه کارنگی برای صلح می گوید که درگیری بر سر دموکراسی امیدها برای بهبود روابط روسیه و آمریکا را پایان داد و وضعیت را به دوران دولت بوش بازگرداند. این درگیری ها به طور کلی روابط دو طرف را وخیم کرد.
روابط آمریکا و روسیه در سال 2013 بدتر شد، پوتین در ماه ژوئن این سال ˈادوارد اسنودنˈ پیمانکار پیشین آژانس امنیت ملی آمریکا و افشاگر اطلاعات محرمانه این کشور را به روسیه راه داد. در عوض اوباما نیز نشست برنامه ریزی شده با پوتین در پاییز همین سال را لغو کرد، این اولین باری بود که نشست سران کاخ سفید و کرملین در 50 سال گذشته لغو شده بود. به گفته ویز با آغاز اعتراضات در کی یف و درخواست نزدیکی بیشتر اوکراین به اتحادیه اروپا، کاخ سفید به شدت نسبت به مواضع پوتین بدبین بود. مقامات کاخ سفید سیاست خارجی روسیه را مرده می دانستند و نه منبعی برای موفقیت های بالقوه.
دولت باراک اوباما از طرحی حمایت کرد که به معنای نزدیکی بیشتر اوکراین به اتحادیه اروپا بود و منتقدان می گفتند اشتباه است که اوکراین را بین انتخاب مسیر مخیر کند.
ˈجک اف مت لاکˈ سفیر آمریکا در روسیه از سال 1987 تا 1991 معتقد است که سال ها تشدید رویارویی ها با پوتین باعث شد وی باور کند غرب واقعا قصد دارد او را با همسایگانی مخالف احاطه کند و از چند دهه قبل رهبران روسیه، اوکراین را به عنوان یکی از اصول اساسی در دفاع مسکو می دانستند.
مت لاک گفت: خط قرمز واقعی همواره اوکراین بوده است، زمانیکه به روس ها در حساس ترین منطقه فشار می آورید، فشاری که از نظر امنیتی لازم نیست، با واکنشی روبرو می شوید که از همکاری های آنها به شدت می کاهد.
روسیه ای مطیع
کارشناسان مسائل آمریکا می گویند برای آمریکا بسیار مهم است که راهبردی طولانی مدت در برابر روسیه اتخاذ کند که پوتین را تنها مسبب بحران فعلی نداند. ˈمتیو روجانسکیˈ کارشناس مسائل روسیه در مرکز ˈویلسونˈ می گوید: عصبانی کردن پوتین شکست مداوم مقامات آمریکایی برای شناخت قدرت، منافع و اهمیت روسیه را نشان می دهد.
وی می افزاید: پوتین انعکاس روسیه امروز است. این عقیده عجیب که پوتین از کار برکنار می شود و به طرز ناگهانی روسیه رام خواهد شد، نادرست است. یک مقام ارشد آمریکایی که خواست نامش فاش نشود خواستار راهبردی از سوی آمریکا شد که از مزایای چندگانه آمریکا و اروپا در برابر روسیه بهره می گیرد. وی گفت: این راهبرد بیش از آنکه بر مختصات و برتری های سیاسی پوتین استوار باشد باید از برتری های سیاسی ما استفاده کند زیرا به نظر من وی مشکلات راهبردی جدی زیادی دارد که شامل اقتصاد تک بعدی، نظام سیاسی و نخبگان سیاسی است که کاملا فاسد هستند.
مت لاک نیز معتقد است که پایان دادن به شیوه مخرب اقدامات بدون توجه آمریکا و در پی آن واکنش های مبالغه آمیز روسیه برای واشنگتن و مسکو ضروری است. وی می گوید: بسیاری از مشکلات در روابط ما به دلیل وضعیتی است که بی توجهی می نامیم. بسیاری از آنها لزوما برای روسیه مخرب نبوده است اما تفسیر روسیه معمولا در زمینه خصومت و واکنش بیش از حد مبالغه آمیز است.