تیتر خبر کوتاه و خلاصه بود؛ 19نفر با چوب و چماق بر سر جای پارک به جان هم افتادند.شاید در نگاه اول به سرعت از کنار این خبر عبور کنیم اما اگر به این مسئله دقت کنیم که تعداد قابل توجهی از افراد با ابزار هجومی خطرناک تنها بر سر جای پارک به جان هم افتادهاند، آنگاه جا خواهیم خورد و به فکر فرو میرویم که ما را چه شده که بهخاطر مسائل ساده و پیشپا افتادهای که با یک گذشت ساده قابل حل هستند با همدیگر درگیر میشویم.
بر سر نوبت در بانک، در صف نان و هنگام رانندگی با رعایت نکردن قانون و عرف یکدیگر را پشت سر میگذاریم و اگر هم اعتراضی به عمل غیرعرفی ما از سوی یکی دیگر از مردم صورت گیرد، آن را بر نمیتابیم و فرد معترض را مورد حمله عصبی و هتاکی قرار میدهیم یا بهاصطلاح دوقورت و نیممان هم باقی است.
اگر بخواهیم عوامل خشم ناگهانی و واکنشهای عصبی خود را در جامعه مورد بحث قرار دهیم، دلایل زیادی ازجمله زندگی در شهرهای بزرگ، ترافیک، آلودگی هوا، آلودگی صوتی و وضع وخیم اقتصادی را میتوانیم بهعنوان توجیه رفتارهای عصبی و خشم کنترل نشده خود بیاوریم اما 2دلیل دیگر که شاید بتوان آنها را در قالب یک دلیل بررسی کرد عامدانه یا سهوا از قلم میاندازیم؛ فرهنگسازی و ترس از حضور نزد روانشناس.
مبحث فرهنگسازی در سطح کلان بهعهده نهادها و سازمانهای ذیربط ازجمله صدا و سیما، وزارت بهداشت و وزارت آموزش پرورش است.بهنظر میرسد این نهادها در سالهای اخیر در زمینه خشم و عصبانیت و چگونگی مهار آن و هنجارهای اجتماعی کمتر به فرهنگسازی پرداختهاند. اما در سطح خرد این خود شهروندان هستند که باید نگرانی از مشاورههای روانشناسی و مراجعه به روانشناس و روانکاو را کنار بگذارند و این مسئله را بپذیرند که هر فردی که به روانشناس مراجعه میکند دچار جنون نیست و لازم است که افراد در زمان بروز بحرانهای روحی، عاطفی و عصبی به روانشناس مراجعه کنند و ضمن شرح سرگذشت خود و آنچه بر سرشان رفته از وی راهنمایی بخواهند و به توصیههایی که به ایشان میشود عمل کنند.
اگر ما مباحث فرهنگسازی در سطح خرد و کلان را نادیده بگیریم و جهت پیشگیری و مقابله با پدیده خشم در جامعه کاری نکنیم روزبهروز بر ناهنجاریهای اجتماعی و درگیریها بر سر موضوعات ساده افزوده و جامعه با بحرانهای جدی در این زمینه مواجه خواهد شد.