یکی از دانشمندان جدید گفته: «اشتغال به دروس مختلفه در یک وقت، عقل را ضعیف و عقیم می‌نماید و کم‌ زیان‌ترین آفت‌های آن عدم تعمق در یک رشته معلومات و متخصص نشدن در هیچ علمی است و بدترین ضررهای آن تنفر طبیعت است از هر کاری که تحصیلش متوقف بر اندکی زحمت باشد».


علت بی‌سوادی و بی‌علاقگی به زحمت و تحصیل بچه‌ها و جوانان امروز را از همین جا باید فهمید. در دبستان‌ها و دبیرستان‌ها و دانشکده‌های ما تا حدود 20ماه درس در هفته به شاگرد تعلیم می‌کنند و هر ساعتی شاگرد با یک قیافه و یک لحن و یک منطق و یک معلم روبه رو می‌شود و از این‌رو توجه و دقتش به مسئله بالخصوصی جلب نمی‌شود و حس ابتکارش به کار نمی‌افتد و قهرا علاقه وافر به یک رشته بالخصوص پیدا نمی‌کند. یکی از امتیازات مدارس قدیمه همین عدم تنوع بود و لهذا قوه ابتکارشان به کار می‌افتاد و ذی‌علاقه می‌شدند و یک نفر تا آخر عمر در یک رشته (ولو خسته‌کننده مانند اصول فقه) کار می‌کرد و با ذوق و شوق بود و این یکی از جهات و مزایای تحصیلات قدیمه بود، هرچند معایب زیادی نیز داشت از قبیل افراط در جمود یعنی هجوم همه افراد به دو سه رشته معین و از قبیل بی‌فایده‌بودن غالب مواد همان دو‌سه رشته‌بالخصوص.

در تعلیمات باید کوشش کرد که جنبه صحفی بودن یعنی اهمیت زیاد دادن به مطالب کتب را از دانشجو سلب کرد و او را وادار به تفکر کرد و حس تقلید از گذشتگان را دروی از بین برد و در عین حال نباید چنین پنداشت که پس، از حاضرین باید تقلید کرد و هرچه حاضرین گفته‌اند عالی‌تر است از هرچه سابقین گفته‌اند؛ زیرا بسیار اتفاق افتاده که عصر بعدی دقت حرف‌های عصر قبلی را درک نکرده‌اند و یا آنکه اسباب فراهم‌نشده که مورد توجه قرار دهند و از آنها استفاده کنند. یکی از فواید دانش‌اندوزی این است که انسان را به صورت جمع در می‌آورد و وحشت انفراد را از بین می‌برد بلکه از معاشرت با نادانان که انبار جهالت‌اند وحشت می‌کند. از فیلسوفی پرسیدند: از تمام فلسفه‌ات چه به دست آوردی؟ گفت: رفیقی از خودم برای خودم.