تاریخ انتشار: ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۳ - ۱۷:۱۶

دکتر احمد بخشی: خبر گروگانگیری نزدیک به ۳۰۰ دختر نوجوان و جوان درشمال شرقی نیجریه توسط گروه بوکوحرام، تحت عنوان گروگانگیری در مخالفت با تحصیل دختران و آموزش‌های غربی و فروش آنها به‌عنوان برده به‌عنوان اموال خداوند و با دستور خداوند، واکنش‌های زیادی را در عرصه بین‌المللی برانگیخته ‌است؛

واکنشی که می‌توان وجه مشترک آن را اعلام انزجار و نفرت از این اقدام دانست؛ اقدامی که با نام اسلام صورت می‌گیرد و نتیجه آن خدشه‌دارکردن وجه علم دوستی و صلح‌طلبی این دین الهی است. البته اقدامات زیادی از سوی گروه‌های افراطی چه مسلمان و چه غیرمسلمان در سال‌های اخیر در بخش‌هایی از این قاره مانند شمال آفریقا (گروه القاعده مغرب اسلامی)، شرق آفریقا (الشباب)، مرکز آفریقا (سلکا) و غرب آفریقا(بوکوحرام) را شاهد بوده‌ایم.

دلایل این اقدامات را می‌توان ساختاری دانست، به‌طوری که هویت موزاییک‌گونه و چند پاره دولت‌های آفریقایی متأثر از شرایط دوران طولانی استعمار و ویژگی‌های ژئوپلیتیک این کشورها، آنها را به معجونی از دولت‌هایی ناکام به لحاظ سیاسی و اقتصادی و دچار بحران‌های یکپارچگی تبدیل کرده است. به این وضعیت، ملاحظات ناشی از وجود منابع سرشار طبیعی و در نتیجه حضور دولت‌های استعمارگر پیشین را که با تغییر چهره سیاسی همچنان اهداف منفعت‌جویانه و توسعه‌طلبانه خود را در این قاره جست و جو می‌کنند باید اضافه کرد. این عوامل در کنار یکدیگر بسترساز پدید آمدن و نضج گرفتن گروه‌های تندرو و بنیادگرا در قاره آفریقا شده‌اند. این موضوع (افراط‌گرایی) که برآمده از شرایط نامناسب اقتصادی و چالش‌های اجتماعی و سیاسی در جوامع مختلف آفریقایی است، در کنار توانایی شبه‌نظامیان برای در دست‌گرفتن و کنترل قلمروی وسیع به‌مدت طولانی، چالش‌های جدیدی را در برابر نظام‌های سیاسی نه چندان قدرتمند کشورهای آفریقایی پدید آورده است.

فعالیت‌های شبه‌نظامی کنونی در قاره آفریقا پدیده‌ای است که در چرخه‌ای معیوب همچنان که خود معلول توسعه‌نیافتگی و ناامنی است به گسترش این روند نیز دامن می‌زند. در واقع فقر فزاینده در قاره آفریقا زمینه را برای فعالیت گروه‌های خشونت‌طلب در این قاره فراهم کرده است. به‌نظر برخی تحلیلگران، ضعف ساختاری، عدم‌تطابق مرزهای ملی با مرزهای فرهنگی، قومی و مذهبی در کنار دولت‌های ورشکسته، به گسترش خشونت‌های اعمال شده توسط شبه نظامیان وابسته به گروه‌های سلفی در آفریقا منجر شده است. از سوی دیگر می‌توان یکی از دلایل افزایش ستیزه‌جویی در آفریقا را انتخاب واکنشی برآمده از اصول ایدئولوژیک برخی گروه‌های بومی به مشکلات ناشی از پیچیدگی‌های سیاسی موجود در این قاره دانست، به‌گونه‌ای که برخی از این گروه‌ها بازگشت به ارزش‌های فرهنگی و برخی دیگر، خوانش خاص از اسلام یا مسیحیت را به‌عنوان راهگشای خود برای غلبه بر پیچیدگی‌های این قاره برگزیده‌اند. براساس آمارها، در میان گروه‌های شبه‌نظامی موجود در عرصه سیاسی این قاره، شبه‌نظامیان افراطی عمدتاً به مبانی فکری گروه‌های بنیادگرای سلفی و تکفیری گرایش دارند.

به‌نظر می‌رسد رفع فقر، بستر‌سازی‌ برای رسیدن به توسعه پایدار، برقراری تعاملات محلی بین سران گروه‌های درگیر و حکومت‌های مستقر، پاسخگویی به اولویت‌های محلی برای برانگیختن و تضمین مشارکت محلی و نیز از بین بردن نارضایتی‌های قومی و مذهبی می‌تواند ابزارهای مؤثری برای جلوگیری از افراطی‌گری و تحرکات خشونت‌آمیز در قاره آفریقا باشد. راهکار مؤثر دیگر، بهره‌گیری از توانایی‌های گروه‌های اسلامگرای میانه‌رو است تا با استفاده از ظرفیت‌های تاریخی و اشتراک‌های فرهنگی خود بتوانند به ایجاد، پیشبرد و تثبیت روند صلح در این منطقه کمک کنند.

عامل دیگر که می‌تواند در کنترل افراط‌گرایی به‌عنوان یک درد مشترک جهانی به‌کار گرفته شود، دیپلماسی عمومی و ایجاد نفرت عمومی علیه این جریانات و اقدامات آنهاست. اگر اقدامات این گروه‌ها از زمان شکل‌گیری به همراه بنیان‌های فکری آنان در معرض سنجه افکار عمومی قرار گیرد و تنها در مقاطع خاص رسانه‌ای نشود، می‌توان انتظار داشت که جهانیان این افکار را به‌عنوان تهدید علیه نظام بین‌الملل تلقی کنند و خواستار اقدامات لازم در این مورد باشند.

باید درنظر داشت که قاره آفریقا به دلایلی که برشمردیم، استعداد فراوانی برای رشد افراط‌گرایی دارد و این مسئله باعث شده است که گروه‌های القاعده و افراطی از این ساختار، بهره‌های فراوان ببرند و برای خودشان در کشورهای ورشکسته و ناتوان شعباتی را به سبک مک دونالد ایجاد کنند و با استفاده از بنیان تله ماسه‌ای خود (حضور در زمان و مکان بحران) می‌توانند تهدیدات خود را به تمام کشورهای دارای بحران که در قاره آفریقا نیز تعداد قابل ملاحظه‌ای هستند، گسترش دهند.

به‌نظر می‌رسد که کشورهای مسلمان از یک سو باید در مقابل این افراط گرایی با نام اسلام - در سراسر جهان و فارغ از خاستگاه منطقه‌ای- که خود موجب تخریب هویت اسلامی و افزایش اسلام هراسی می‌‌شود، اقدامات جامع و بنیادین صورت دهند. از سوی دیگر جامعه بین‌الملل نیز تفاسیر مبتنی بر استفاده مقطعی و منفعت‌محور از این گروه‌ها (اعم از مسلمان و غیرمسلمان) را به کنار نهد و از آن به‌عنوان تهدید بین‌المللی یاد کند تا با اتفاق نظر بر این درد جهانی، به یک درمان جهانی برای مبارزه با افراط‌گرایی دست یابند.

 

منبع: همشهری آنلاین