برخي تحليلگران غربي پيشروي سريع داعش را نتيجه كمتحركي دستگاههاي اطلاعاتي ميدانند كه از مدتي پيش اطلاعاتي در اين زمينه دريافت كرده، اما به آن ترتيب اثر نداده بودند. پارهاي ديگر از تحليلگران پا را از اين فراتر گذاشتهاند و ميگويند اساساً وضعيت نابسامان دولت مركزي در عراق نتيجه اقدام نظامي ناگهاني واشنگتن و تغيير رژيم عراق در سال2003 است.
استيفن كينزر نويسنده آمريكايي ازجمله اين تحليلگران است كه خاطرنشان ميكند بحران عراق جديدترين پيامد مداخله نظامي آمريكا براي تغيير نظام حاكم بر اين كشور در سال2003 است. وي معتقد است عملياتهاي نظامي و جاسوسي آمريكا در ديگر نقاط جهان معمولاً با پيروزي كوتاهمدت همراه بوده، اما در بلندمدت با شكست روبهرو شده است. بهنظر ميرسد كه اين نظريه كه از پذيرش همگاني قابل توجهي برخوردار شده است، در داخل آمريكا نيز به گوش بسياري رسيده است، بهگونهاي كه جان كري وزير خارجه آمريكا كه اوايل هفته براي ديدار با مقامات مصري به قاهره رفته بود، در آنجا به خبرنگاران گفت آمريكا مسئول بحران در ليبي و خشونت در عراق نيست.
اما كينزر در مقالهاي كه در روزنامه بوستن گلوب نوشته است، مثالهايي از سالها مداخله نظامي آمريكا در نقاط مختلف جهان ميآورد كه مؤيد نظريهاش است.در هفتههاي اخير گروه شبهنظامي بوكو حرام در نيجريه كه از شاخههاي القاعده در آفريقاست، دست به چند عمليات در اين كشور زده و ازجمله صدها نفر از دختران و زنان را ربوده است. به گفته كينزر، قدرت نويافته اين گروه ناشي از سلاحهايي است كه از ليبي بهدست آن رسيده است. با گذشت بيش از 2سال و نيم از مرگ معمر قذافي ديكتاتور ليبي، اين كشور صحنه كشمكشهاي گروههاي رقيبي است كه هر كدام ميخواهند سهم بيشتري از قدرت را به چنگ آورند.
بعد از سرنگوني قذافي، زرادخانههاي تسليحاتي اين كشور بهدست دهها گروه شبهنظامي افتاد كه يا اين سلاحها را بهدست گرفتند و اكنون مشغول جنگ در ليبي هستند يا با استفاده از اين سلاحها بازار فروشي به راه انداختند و اين تسليحات را به بيرون مرزها به گروههاي شبهنظامي ديگر فروختند. بوكوحرام يكي از مشتريان اين سلاحها بود.
اوباما از اينكه در عراق يا اساساً هر جاي ديگري مداخله نظامي كند، بسيار اكراه دارد. وي تلاش فراواني كرد تا 2جنگ بزرگي را كه نومحافظهكاران در عراق و افغانستان به راه انداختند، فيصله دهد و نيروهاي آمريكا را برگرداند. نومحافظهكاران معتقد به اصلي موسوم به ويراني خلاقانه بودند كه براساس آن، با ويران كردن يك نظم، نظم ديگري خلق ميشود كه جاي آن را ميگيرد. از همين رو بود كه آنان بر طبل سياست تغيير رژيم ميكوبيدند. اما حالا پس از بيش از يك دهه جنگ در افغانستان و عراق، هنوز نظمي جديد خلق نشده و هر آنچه ديده ميشود، دال بر بينظمي است.
تاريخ هم نشان ميدهد مداخلههاي نظامي آمريكا در گذشته عموماً پيروزي كوتاهمدت و شكست بلندمدت بوده است. اين هفته شصتمين سالگرد اجراي طرحي با عنوان عمليات موفقيت بود كه طي آن سيا جاكوب آربنز رئيسجمهور منتخب گواتمالا را بر كنار كرد و فردي را به قدرت رساند كه گوش به فرمان آمريكا بود. اما ظرف چند سال تنشهاي ناشي از اين مداخله، گواتمالا را به ورطه جنگ داخلي افكند. صدها هزار نفر كه عموماً از دهقانان مايا بودند، ظرف 3دهه كشته شدند.
امروز گواتمالا فقير و عقبمانده است و باندهاي موادمخدر در آن تاخت و تاز ميكنند. پارسال شصتمين سالگرد عمليات آژاكس در ايران بود كه در آن سيا دولت دمكراتيك وقت را سرنگون كرد. قرار بود با بازگشت شاه به تخت طاووس، وي مليگرايي ايراني را از سر راه بردارد و ايران براي هميشه طرفدار آمريكا شود، اما در عمل خلاف آن رخ داد.
اين نويسنده آمريكايي ميافزايد مداخلات نظامي آمريكا از كوبا تا نيكاراگوئه، ويتنام، كنگو و افغانستان بخشي از تاريخ معاصر بوده است. بسياري از اين مداخلات واكنش خشونتآميزي به همراه داشته كه باعث تضعيف آمريكا شده است. بهرغم اين تجربيات تلخ هنوز عدهاي در واشنگتن بر گسيل نيروهاي آمريكايي به كشورهاي خارجي بهمنظور بهاصطلاح آوردن آزادي يا مبارزه با تروريسم اصرار دارند. اكنون عراق به فهرست كشورهايي اضافه شده است كه آمريكا به اشتباه فكر ميكرد ميتواند ارادهاش را به زور بر آن تحميل كند. شايد باراك اوباما هم به اين موضوع فكر ميكند. وي هفته پيش در واشنگتن گفت: آنچه از يك دهه گذشته روشن است، اين است كه ايالات متحده بايد پيش از آنكه دست به اقدام در كشورهاي ديگر بزند، بهخصوص اقدام نظامي، ابتدا بايد سؤالهاي دشواري بپرسد.