قسم به سپیدهدم.
سورهی فجر، آیهی اول
* * *
چیزی تهِ دلت فرو میریزد و از خودت رها میشوی. بیرون میزنی از خودت و دور میشوی. صبحدم، لحظهای که روز از آن آغاز میشود. لحظهای شگرف. بیمانند و عجیب. لحظهای که یک دشت نسترن در روحت میروید. لحظهای که آیینهها تکثیر میشوند و تو در گمشدهترین جای دنیا هم پیدا میشوی. آیینهها دست تو را میگیرند و به خودت برمیگردانند. تاریکیها و ترسهایت را از تو کم میکنند و پنجره بارانت میکنند تا آفتاب بر تو بتابد که تا ابد روشن بمانی.
لحظهی عجیب حیرانی، چرخیدن دور محورِ جان، رسیدن به سرچشمهی هدایت، لبریزشدن از نشانهها، بازگشتن به نور ممتد، لحظهی دلدل کردن، اینپا و آنپا کردن، خالی شدن از خود و یکی شدن، لحظهی شگرف آفرینش، از تاریکی به روشنایی، از مرداب به دریا، از فرع به ذات، از زمین به تقدس، لحظهی ذکرهای زیرلب، همهمهی دل، غوغای جان...
قسم به سپیدهدم... چهکسی راز آن را ندانست؟ چهکسی در عمق آن جای نگرفت؟ چهکسی به آن ایمان نیاورد؟ چهکسی در آن به ذات آفرینش بازنگشت؟ چهکسی شکوهش را درک نکرد؟ چه کسی از عظمت آن به گریه نیفتاد؟
قسم به سپیدهدم... به لحظهی معراج دل... کدام دل از دیدنش نلرزید؟ کدام دل از رسیدنش، بیقرار، سر به کوهستان نگذاشت؟ کدام دل با دیدنش یاد نسترنهای دشت نیفتاد؟ کدام دل از لمس بوی خالص پاکاش از خود، بیخود نشد؟ کدام دل آن را دید و دیوانهتر نشد؟
قسم به سپیدهدم... به لحظهی گذر از فرع به ذات... چهکسی در آن به ذات خودش بازنگشت؟ چهکسی از حضورش آبرو نگرفت؟ چه کسی بعد از آن همچنان نا امیدیهایش را حس کرد؟ چهکسی از ذات خود نورانی نشد؟ چهکسی خدای خود را در آن نیافت؟
قسم به سپیدهدم... به لحظهی حلول نور بر زمین... کدام سرزمین بعد از آن در تاریکی ماند؟ کدام سرزمین، راه مسافرانش را گم کرد؟ کدام سرزمین به ناکجاآباد ختم شد؟ کدام سرزمین روی پاهای خودش نایستاد؟ کدام سرزمین نامش را فراموش کرد؟
قسم به سپیدهدم... به لحظهی دعاهای اجابت شده... کدام دست ناامید بازگشت؟ کدام دلِ شکسته، بند نخورد؟ کدام فال حافظ «یوسف گمگشته باز آید» نبود؟ کدام سجاده به عرش نرسید؟ کدام اشک بر بال فرشتگان، تا آسمان بالا نرفت؟ کدام بیقراری، بیجواب ماند؟
قسم به سپیدهدم، قسم به صبحگاه... قسم به خدای آن لحظهی بیبدیل... کدام فانوس خاموش ماند؟ کدام شهر تاریک شد؟ کدام دل در سیاهی غرق شد؟ کدام آفرینش بیبها ماند؟
قسم به لحظهی آفرینش از ذات که تمام عالم حول محور «یاسبّوح و یاقدّوس» گردید...