اینجور دوستی نهتنها برای سلامتی مضر است، بلكه لطفی هم برای دوست وابستهات محسوب نمیشود. این مطلب ریزهكاریهایی به تو یاد میدهد كه دوستهای بهاصطلاح «كنه»ات را بشناسی و راه مناسبی برای تغییر اینجور رابطهها پیدا كنی.
* * *
كَنه یا غیركَنه؛ مسئله این است!
هرجا و در هرجمعی، دوستت مثل یك دم متحرك چسبیده به تو؟ از یك مهمانی ساده گرفته تا مدرسه و گردش و...؟ دوستت در همهی تصمیمهای زندگیاش پای تو را هم وسط میكشد و درگیرت میكند؟ از انتخاب رنگ بلوز مورد علاقه (قهوهای یا زرد؟) گرفته تا بههمزدن برنامههای دیگر، فقط برای اینكه میخواهد وقتش را با تو بگذراند؟
دوستت هرروز تلفنی و بهمدت زیاد، با تو صحبت میكند و بعدش هم سعی میكند هرروز ببیندت؛ تا جایی كه اجازهی ارتباط با دیگران را از تو میگیرد؟
اگر جوابت به سؤالهای بالا مثبت است، میتواند نشانهی این باشد كه دوستت جزء دستهی دوستهای كنهای است!
* * *
حركت به سمت فاصله
اگر به این نتیجه رسیدی كه دوستت مثل كنه به تو چسبیده، سعی كن برنامههای مستقل شخصیات را دنبال كنی و از دوستت هم بخواهی كه همینكار را بكند و مثلاً برنامههای متنوعی برای خودش تدارك ببیند. اگر او كاری در این جهت نكرد، میتوانی در حین برنامهای مثل یك قرار عصرانه، او را به آدمهای دیگر (مثلاً یك دوست قدیمی) وصل كنی.
كار مفید دیگر این است كه در ساعت و نوع برنامههای مشتركت با او تغییر ایجاد كنی. مثلاً اگر معمولاً با هم گپ میزدید، حالا آن را به قرار پیادهروی تغییر بدهی.
* * *
محدودكردن ارتباط
بدون اینكه به دوستت بربخورد، به او بگو كه سرت شلوغ است و نمیتوانی برنامههای مشترك زیادی با او بگذاری. البته ارتباطت را با او قطع نكن و سعی كن قرارهای مشخصی با او بگذاری؛ مثلاً یك صحبت تلفنی كه در زمان تعیینشده تمام شود. حتی بد نیست گاهی اجازه بدهی تلفن برود روی پیغامگیر صوتی.
* * *
اول شخص باشید
صحبتكردنت را تغییر بده و به جای استفاده از «ما» در جملههایت از «من» استفاده كن؛ مثلاً «من دارم فكر میكنم كه این هفته بروم بیرون» و این ضمیر اولشخص را در صحبتهایت بیشتر بهكار ببر. در ضمن استفاده از «نه» را فراموش نكن؛ ابزار قدرتمندی كه بهخصوص در رابطههای دوستانه بهكاربردنش سخت است، اما یادت باشد دوستی كه درك نكند تو نمیخواهی همهی كارهایت را همراه او انجام بدهی، یك دوست واقعی نیست.