اين ماجراي جواني است كه 12بار براي كسب مقام اولي مسابقات بينالمللي قرآن كريم تلاش كرد و هربار بدون اينكه نااميد شود دوباره راه يكساله را از سر گرفت و اين راه را آنقدر ادامه داد تا سرانجام در سال سيزدهم به آنچه ميخواست رسيد. او نتيجه سالها زحمتش را سال گذشته در شيراز گرفت. «جعفر فردي» قاري بينالمللي كشورمان است كه اينبار موفق شد به مقام نخست قرائت كشور دست پيدا كند و هربار شكست خود را پلهاي براي رسيدن به موفقيت قلمداد كند. خاطرات شيرين و تجربيات گرانبهايي كه فردي در اين سالها كسب كرده است از او جوان پختهاي ساخته كه خوب و گرم و دلنشين سخن ميگويد.
برادري در قامت استاد
شروع فعاليت قرآني خودم را بعد از خداوند كه واقعا به بنده عنايت داشت مديون برادر بزرگترم رضا هستم كه در همان كودكي پاي من را به محافل قرآني باز كرد. سال 68بود كه در 8سالگي براي نخستين بار به همراه برادرم شروع كردم به تلاوت قرآن و خوب يادم هست كه نخستين سوره هم سوره مباركه حمد بود. بعد از اين بود كه برادرم من را به محفل قرآني نزديك منزلمان در محله اميريه تهران برد و همانجا وقتي دكتر سعيديان صداي من را شنيد، پسنديد و با اخلاق خوب و قرآني كه داشتند من را جذب كردند. استاد سعيديان همواره طوري در كلاسهاي قرآن رفتار ميكرد كه بهدليل روح معنوي و عرفاني و چهره آرامي كه داشت تأثير زيادي روي شاگردان و قرآنآموزان ميگذاشت. طي يكيدو سال خيلي سريع در قرائت قرآن رشد كردم و در بيشتر مجالس و محافل بهعنوان قاري حاضر ميشدم. در اوايل دهه 70بود كه در صدا و سيما هم حاضر شدم و آنجا به همراه آقايان فروغي و يزدان پناه - از قاريان خوب كشور- برنامه اجرا ميكرديم. در سال 73بود كه صدايم عوض شد و ديگر مثل قبل كيفيت نداشت براي همين مجبور شدم كه قرائت را براي مدتي كنار بگذارم. طي اين دوره هم به درس و ورزش رو آوردم. فوتبال خوبي داشتم.
ميخواستم به تيمهاي باشگاهي بپيوندم كه متأسفانه نشد؛ البته كنار فوتبال، كشتي هم ميگرفتم كه آن را هم نصفه و نيمه رها كردم اما فعاليتهاي قرآني من در مدرسه جزو بهترين خاطرات دوران كودكيام است كه در آن سالها هر روز سر صف قرآن ميخواندم و وقتي صداي قرآن در حياط مدرسه ميپيچيد احساس ميكردم كه خدا بين همين صفوف حضور پررنگتري دارد. بارها با اين حس و حال بعد از قرآن صبحگاهي گريه كردم. هنوز هم همينطور است و بعضا وقتي چند آيه از قرآن را كه تلاوت ميكنم عظمت خداوند و اين معجزه الهي تمام وجود من را در برميگيرد و ناخودآگاه چشمهايم تر ميشود.
ضبطي كه جاي موتور را گرفت
عوض شدن صدايم كمي من را از قرآن دور كرده بود و در سن 16سالگي از پدرم خواستم كه برايم موتور بخرد تا سرگرمي جديدي پيدا كنم اما پدرم بهشدت با اين قضيه مخالف بود و آخر سر هم موتور را نگرفت. در نخريدن موتور هم حكمت بزرگي نهفته شده بود و آن هم اين بود كه همان موقع پدرم يك ضبطصوت دوكاسته خريد كه ميكروفن هم به آن وصل ميشد. با اينكه ايدهآل من موتور بود اما اين ضبط سبب خير شد. برادرم تشويقم ميكرد تا نوار استادان قرآن را بيشتر گوش دهم و به تقليد از آنها صدايم را ضبط كنم تا صدايم هماهنگتر شود. خاطرم هست كه آن زمان بهخاطر علاقهاي كه به استاد «شحات انور» داشتم ابتدا نوارهاي او را گوش ميدادم اما خيلي سريع سعي كردم تا صوت و لحن خواندنم را به استاد حصان نزديك كنم كه يك قاري غيرقابل پيشبيني بود و همين هم از ويژگيهاي او بود. با اينكه خيلي از استادان قرائت توصيه نميكنند كه قاريان مبتدي سراغ اين استاد بروند اما من از ايشان الگوبرداري ميكردم و لحن و صوت ايشان را بهخودم نزديكتر ميدانستم تا بقيه استادان. عنايت خداوند دوباره شامل حال من شد و با تمرين براساس صوت استاد حصان كه بهشدت به ايشان علاقه دارم صدايم دوباره قوت گرفت و تحريرها و لحنم پختهتر شد. تا سن 20سالگي خجالتي بودم و در محافل قرآني حضور پيدا نميكردم با اينكه طي اين مدت بارها با استاد سعيديان برخورد داشتم و ايشان را ميديدم اما نميتوانستم در محافل حضور پيدا كنم. برادر بزرگم حسين فردي كه او نيز نفر اول مسابقات بينالمللي قرآن است يكبار صداي ضبط شده من را در يك جمع قرآني پخش كرده بود و دوستاني كه در آن جمع بودند از صداي من خوششان آمده بود و خواسته بودند كه من هم براي قرائت حاضر شوم و از نزديك صدايم را بشنوند. از همينجا بود كه فهميدم هيچ كار خدا بيحكمت نيست!
فقط عنايت خدا
ورود به مسابقات برميگردد به دوره مدرسه. طي دهه 70در مسابقات دانشآموزي شركت ميكردم. در ردهها و سطوح مختلف هميشه جزو نفرات برتر بودم؛ يعني هميشه مقامهاي اول تا سوم را كسب ميكردم.
سال 81بود كه براي نخستين بار در مسابقات بزرگسالان كه در بيت الزهرا(س) در محله تهرانپارس برگزار شد شركت كردم. شركتكنندگان زيادي در مسابقه حضور داشتند و من بعد از آقاي «رحيم خاكي» نفر دوم مسابقات شدم.
همان سال هم بود كه در مسابقات سازمان اوقاف شركت كردم و با وجود اينكه از تهران نفر اول بودم اما در مسابقات كشوري كه در شيراز برگزار شد نتوانستم مقام كسب كنم. مسئله عجيب همين است كه نخستين دوره مسابقات من در شيراز بود و آخرين آن هم كه موفق شدم مقام اول را كسب كنم همين امسال در شيراز بود. آن سال من پسر جواني بودم.
وقتي يكي از دوستان كه من را از دوره نوجواني در صدا و سيما به ياد داشت پرسيد كه بهنظرت چه زماني به مقام اولي دست پيدا ميكني گفتم نهايت تا 5سال ديگر، اما بعد فهميدم تا عنايت و لطف خدا نباشد هيچ كاري از پيش نميرود و با اينكه من 12دوره در مسابقات شركت كردم اما موفق نشدم كه مقام اول را كسب كنم تا اينكه در دوره سيزدهم با عنايت خداوند توانستم كه در شيراز نفر اول مسابقات بينالمللي در رشته قرائت بشوم.
اين آخرين باري بود كه من در مسابقات بينالمللي قرآن كريم شركت ميكردم و از اين به بعد تصميم دارم كه هم با دقت بيشتري به مفاهيم قرآن بپردازم و هم جلسات قرآني را تشكيل دهم تا علاقهمندان به قرائت قرآن هفتهاي يكبار دور هم جمع شوند و من هم بتوانم بهعنوان مربي، نسل آينده قاريان را تربيت كنم.
تجربههاي جهاني
طي اين سالها در مسابقات زيادي شركت كردم و كلكسيوني از مقامهاي مختلف را دارم كه اين هم در نوع خود جالب است و من از اين بابت خيلي خوشحالم. خاطرم هست كه چند سال پيش در مسابقات مالزي شركت كردم. خيليها قبل از مسابقات گفته بودند كه اگر مقام ندادند ناراحت نشو زيرا سيستم مسابقات آنها به اين شكل است و سياسيكاري دارند. استاد سعيديان بهعنوان استاد راهنما در كنارم حضور داشت و برادرم حسين هم با ما بود؛ به ياد دارم نماز حضرت فاطمه(س) خوانديم و استاد سعيديان هم برايم دعا كرد و رفتيم تا در مراسم اختتاميه مسابقات مالزي شركت كنيم. زمان اهداي جوايز وقتي كه 3 نفر برتر را كنار هم نشاندند. قاري عراقي اول، من دوم و قاري اندونزيايي بهترتيب نشستيم. همانجا متوجه شدم دوم شدهام. نفر دومي در اين مسابقات واقعا حكم نفر اولي را دارد؛ چرا كه براي آنها حضور يك ايراني در جايگاه نخست بسيار سنگين است و به هر طريقي كه شده مانع ميشوند كه ايرانيها نفر اول مسابقات شوند. تنها در مالزي بهخاطر سابقه طولاني در برپايي مسابقات بينالمللي كه نزديك به 56سال است، اين رويه حاكم نيست. در ساير كشورها نظير تونس و مصر همچنين مسئلهاي حكمفرماست.
ايرانيها امروز به يكي از رقباي سرسخت قاريان جهان اسلام كه تا سالها داعيهدار آن مصر بوده است تبديل شدهاند و اين مسئله برايشان قابل هضم نيست كه در هر دوره يك ايراني مقام اول را كسب كند. البته همانطور كه گفتم در مسابقات ديگر كشورها هم شركت كردهام؛ براي مثال در مسابقات قرآن ليبي سوم شدم، در مسابقات قرآن هندوستان اول و در مسابقات قرآن سوريه نيز اول شدم؛ در مسابقات قرآن تونس هم اول شدم اما در اين مسابقات به اين دليل كه رشته حفظ هم داشت و بايد 10جزء از قرآن را حفظ ميكردم درصورتي كه با آمادگي 5 جزء رفته بودم و اطلاعي از روند مسابقات آنان نداشتم حذف شدم. همه اين شكستها براي من پيروزي امروز را به ارمغان آورده و شايد اگر در سال 81نفر اول مسابقات بينالمللي در شيراز ميشدم مثل خيلي از دوستان از دور مسابقات كنار ميرفتم و هرگز هم نميتوانستم اين تجربياتي كه امروز كسب كردهام را بهدست بياورم. اصلا از نظر من هيچ كدام از اينها شكست نبود بلكه چراغي بود كه با آن آينده براي من روشنتر شد. اين شكستها باعث شد كه من پيروزي ارزشمندي را بهدست بياورم و حالا با خيالي آسوده و با كولهباري از تجربههاي مختلف بتوانم به فكر ترويج و آموزش قرائت در بين جوانان و نوجوانان باشم.
دو خاطره قرآني
در زندگيام 2 خاطره درخشان دارم كه يكي از آنها مربوط ميشود به سال 73كه استاد شحات انور به همراه چند استاد بزرگ مصري به ايران آمده بود و در مجالس قرآني شركت ميكرد؛ يكي از اين محافل در حرم حضرت عبدالعظيم حسني(ع) بود كه من هم به همراه برادرم حسين شركت كرده بوديم. من هم با اينكه 13سال بيشتر نداشتم شروع كردم به تلاوت آياتي چند از كلامالله مجيد كه خوب خاطرم هست استاد شحات انور موقع قرائتم چشمانشان را بسته بود و وقتي تمام شد من را به نزد خود خواند و در آغوش گرفت كه حس بينظيري براي من بود و پس از آن گفت كه شما در آينده قاري بزرگي خواهي شد. امروز به لطف خدا و پس از سالها تمرين و تلاشهاي زياد توانستم چنين مقامي را كسب كنم اما خاطره دومي كه براي من بسيار شيرين و ارزشمند است مربوط ميشود به سفر به سرزمين وحي. سالها پيش بود كه مقابل رهبر معظم انقلاب تلاوتي داشتم و آن موقع به ما گفتند كه براي شما يا برادرت حسين يك سفر حج درنظر گرفتهايم و خودتان انتخاب كنيد كه كداميك ميرويد. من گفتم كه حسين چون برادر بزرگتر است بايد برود و برادرم هم گفت كه من بروم. در نهايت اتفاقاتي افتاد كه خدا هر دوي ما را طلبيد و به حج رفتيم كه اين شيرينترين خاطرهاي است كه من در زندگي داشتم.
نمايشگاه؛ بهشت كودكان
يكي از ابتكارات خوب جمهوري اسلامي براي ترويج قرآن برپايي نمايشگاه قرآن است كه هميشه جمعيت زيادي براي بازديد از آن حاضر ميشوند. من هربار كه به نمايشگاه ميروم بهدنبال چاپهاي جديد قرآن هستم. هم خط و هم ترجمه براي من مهم است؛ البته خط عثمان طه و ترجمه مرحوم الهي قمشهاي هميشه جذابيت خاص خود را داشته و دارد و من هم معمولا قرآنهايي را ميخرم كه اين دو فاكتور را دارند. اگرچه امسال از نمايشگاه چيزي نخريدم و فقط كتابها را ورق زدم اما مسئلهاي كه واقعا چشمگير بود براي من پويايي در غرفههاي كودك و نوجوان بود كه نرم افزارها و كتابهاي خوبي براي تربيت نسل جديد طراحي شده است. امروز يك نوجوان طالب قرائت قرآن به راحتي و با خريد يك نرمافزار ميتواند قرائتهاي مختلف را گوش كند و حتي آنها را با هم مقايسه كند و اين چيزي است كه زمان ما به سختي انجام ميشد.
تلاوتي در خاك آمريكا
كساني كه با قرآن سر و كار دارند معمولا تلاش ميكنند همانطور هم زندگي خود را شكل دهند؛ يعني قرآن و كلام حق را محور قراردهند و زندگي خود را حول آن برنامهريزي كنند كه اين هم ثمرات مادي و معنوي زيادي به همراه دارد. براي من كه اينطور بوده يعني خدا به واسطه قرآن عزتي به من داده كه شايد من به راحتي نميتوانستم آن را بهدست بياورم. در كنار آن از بعد مادي هم بهرهمند شدم و در مسابقاتي كه شركت كردم هم سفرهاي زيادي به كشورها و شهرهاي مختلف داشتم كه باعث شد فرهنگها و جوامع مختلف را از نزديك ببينم و هم جوايز مادي زيادي نصيبم شد. از طرف ديگر نزديكي به قرآن براي همه خوب است؛ چنانكه رهبر معظم انقلاب هم در صحبتهايشان گفتند كساني كه از قرآن دور هستند با تلاوت قرآن از تاريكي فاصله ميگيرند و گناهانشان كم ميشود و كساني هم كه اهل قرآنند به نور و حقيقت نزديك ميشوند و من طي اين سالها كاملا اين مسئله را لمس كردهام. پدر من در آمريكا استاد دانشگاه است. او ميگفت كه هر موقع در دانشگاه جلسه داريم من چند آيه از قرآن را براي شروع ميخواندم و هربار تعداد زيادي به من رجوع ميكردند كه اين كلمات چه بود كه اينقدر تأثيرگذار بود و تازگي داشت و وقتي برايشان از قرآن ميگويم علاقه را در چهرهشان ميبينم.
قرائت چهارساعته
يك بار به اندونزي دعوت شده بودم. در مجلسي كه رئيس شهر به همراه خانوادهاش حضور داشت بهمدت 4 ساعت تلاوت كردم ـ در مجلسي كه شايد 5 هزار نفر جمعيت در آن نشسته بود ـ تلاوت من در آن مجلس خيلي قوي بود و در طول آن 4 ساعت هيچكس بلند نشد كه مجلس را ترك كند.
اين براي خود من خيلي جالب بود و در همان مجلس از حاكم شهر هديه نقدي هم گرفتم كه شايد آن سال به پول ايران يك ميليون و نيم ميشد. اين تأثير كلام خداست كه در مجلسي كه 4 ساعت قرآن تلاوت شد يك نفر مجلس را ترك نكرد؛ زيرا قرآن در قلب شنوندگان نفوذ ميكند.
چرا جامعه قرآني نداريم؟
ديدار امسال من با رهبري نسبت به همه سالها فرق داشت چرا كه بهعنوان نفر اول مسابقات بينالمللي قرآن كريم در ايران خدمت ايشان ميرسيدم و همين شور و شعف من را دوچندان كرده بود. سخنان ايشان بسيار باارزش بود. ايشان فرمودند امروزه قاريان خوب و قوياي در كشور داريم اما گلايه ايشان هم كاملا بجا بود؛ اينكه واقعا جامعه ما با يك جامعه قرآني بسيار فاصله دارد و بايد مردم ما با اين كلام الهي بيشتر انس بگيرند. بهخصوص الان كهماه مبارك رمضان است وماه نزول قرآن. هر كسي به راحتي ميتواند قرائت و تلاوت قرآن را انجام دهد و حتي ميتواند براي قاري ممتاز شدن قدم بردارد. اين مسيري است كه اول نياز به يك استاد خوب دارد و پس از آن هم به تمرين و پشتكار زياد. البته لطف خدا و استعداد هم از مولفههاي مهمي هستند كه يك فرد بايد داشته باشد چرا كه امروزه شركتكنندگان زيادي در مسابقات حضور دارند اما همه آنها در يك سطح و با يك شيوه قرآن را قرائت ميكنند و كسي ميتواند موفق شود كه ابتكار عمل ويژهاي داشته باشد و اين ابتكار هم با تمرين و ممارست زياد و به لطف خدا بهدست ميآيد اما باز هم اين مسئله منافاتي با سبك زندگي قرآني ندارد و نياز نيست همه قاري ممتاز شوند بلكه مردم بايد اول به قرائت قرآن و فهم مفاهيم آن برسند و بعد هم به قرآن عمل كنند. حتي بايد براي اين مسئله بهترين جوايز هم درنظر گرفت؛ ما براي يك مسابقه فوتبال و بازيكناني كه خوب بازي ميكنند ميليونها تومان خرج ميكنيم اما وقتي پاي قرآن وسط ميآيد ميگوييم كه خب اجرش با خدا و اين غلط است. چيزي مهمتر از قرآن وجود ندارد و بايد بهترينها هم براي همين درنظر گرفته شود تا هم جاذبه بيشتري براي مردم داشته باشد و هم فرهنگ ما براساس قرآن شكل بگيرد.