حرفي كه فحواي كلامش ميشود مهر تأييدي بر حرفهاي اوليا و بزرگان؛ جملهاي كه سالهاي سال همه پيرها و ريشسفيدهاي اطرافمان سينه به سينه آن را لابهلاي ضربالمثلها و جملههاي شيرين خودشان كادو پيچ كردهاند تا كوچكترهاي دور و بر خوب شيرفهم شوند كه «آدميزاد به باهم بودن زنده است»؛ حالا اين روزهايماه رمضان و شبهاي تعطيل تابستان فرصت خوبي شده براي شبنشينيهاي خانوادگي؛ مهمانيهايي كه هراندازه هم كه از گذشته تا به الان شكل و شمايلشان رنگ عوض كرده باشد ولي باز يك ويژگي مشترك دارند آن هم اينكه علاج خوبي هستند براي تنهاييهاي اين روزهايمان.
مهمان:كمك لازم داريد؟
مادربزرگ آرام به پشتي قرمز رنگ پشتش تكيه زده و حواسش هست كه دانههاي تسبيح را بدون ذكرهاي زيرلبش كنار هم نغلتاند. خودش ميگويد كه به هر ضرب و زوري كه باشد آخر هفتهها (به اضافه ماه روزه و افطاريهايش كه حسابش از بقيه ايام سوا است) بچهها را دور هم جمع ميكند مبادا كه خودش و بچهها دچار افيون تنهايي شوند و از حال و هواي هم بيخبر؛ «از همه زياد شنيديد. همه گفتن منم ميگم. تنهايي فقط خوبه براي خداي بالاسر، نه براي بندهش. زمان ما ميگفتن تنهايي فكر و خيال شيطوني ميآره!! از همه بدتر كفر ميآره!!!! بيخود نيس كه اين همه ميگن صلهرحم و رفتوآمد؛ حتما يه چيزي بوده كه اين همه گفتن.» براي همين هم كم نيستند كساني كه با اين حس همذات پنداري ميكنند؛ اينكه تنهاييهاي طولاني اتفاق خوبي نيست؛ جز يك احساس ناخوشايند كه نتيجهاش برايمان جز افسردگي و درگيري با افكار كژدار و مريز چيز ديگري نيست؛ موضوعي كه شايد آدمهاي اين دوره و زمانه بهانههاي بيشتري دارند براي اينكه زود به زود با آن روبهرو شوند. براي همين هم خيليها بر اين باورند كهماه مبارك رمضان بين 11ماه باقي مانده سال، فرصت خوبي است براي بازپخش مهمانيهاي سريالي فاميل و زنده نگه داشتن دورهميهاي قديمي؛ افطاريها و شبنشينيهايي كه به استناد حرف قديميها با وجود بزرگ و كوچكشدن سفرهها و رنگ به رنگ شدن غذاهايش از گذشته تا به الان همچنان اين قابليت را دارند كه براي خانوادههاي ايراني يك اتفاق دوست داشتني بهحساب بيايند.
خانههاي امروزي عرضشان كوتاهتر شده و قدشان درازتر؛ آسمانخراشهايي كه حالا جاي خانههاي قديمي را گرفتهاند؛ خانههايي كه ديگر به رسم قديم در آنها نه خبري از حوضهاي فيروزهاي و هندوانههايش هست و نه حياطهاي پر دار و درختي كه مهمانها زيرسايهاش روي تخت بنشينند. با همه اينها هنوز هم وقتي به يك مهماني ايراني دعوت ميشوي نشاني خانه ميزبان را ميشود از روي صداي بلند حرفها و خندههايي كه كوچه را پر كرده تشخيص داد. همين شبها در يكي از اين مهمانيها قدم ميگذاريم. طبق رسم همه خانوادههاي اين سرزمين، حال و هواي ايراني از در و ديوار خانه بالا ميرود. مهمانها به شكلي كاملا خودجوش گروهبندي شدهاند. مثل هميشه بچهها توي يك اتاق جداگانه براي خودشان اقليمي مستقل از بزرگترها ترتيب دادهاند و خودشان را در عالم بازيهاي بچگانه غرق كردهاند تا هر وقت كه دلشان خواست بيخيال چشم غره بزرگترها توي سر و كله هم بزنند يا هر زمان كه هوس كردند راحت بتوانند از يكديگر لبخند كش بروند و دستهايشان را دور گردن هم قلاب كنند. مردها توي اتاق پذيرايي اسكان كردهاند و مثل هميشه دور هم كه جمع ميشوند از همهچيز حرف ميزنند و آخر سر هم با كمك خرد جمعي خودشان براي تكتك مسائل دور و بر نسخه ميپيچند؛ از صحبت در مورد رامكردن بچههاي چموش خانوادهگرفته تا نحوه عملكرد تيم ملي در جام جهاني و مذاكرات 1+5. مثل تمام خانههاي ايراني تراكم جمعيت بانوان ايراني با ميزان نزديكي افراد به آشپزخانه نسبت مستقيم دارد؛ جايي كه خودشان اسمش را ميگذارند «قلب خانه». هر كسي تا جايي كه ميتواند يك گوشه كار را از دست ميزبان ميگيرد؛ جوانترها ظرفها را براي خوردن غذا سرشماري ميكنند، بزرگترها حواسشان به نمك، فلفل و شعله اجاق است كه مبادا غذا از طعم و رنگ بيفتد.
مادربزرگ جمع هم مثل يك ناظر تمام عيار بينشان قدم ميزند و بهكار كردنشان سرك ميكشد و از گذشتهها حرف ميزند؛ از اينكه زمان خودشان چه چيزهاي خوبي بود كه الان نيست و چه چيزهاي خوبي كه الان هست و زمان خودشان نبود؛ « 50سال پيش؛ مثل الان نبود كه فك و فاميل در آن واحد كه از هم دور هستند از حال و هواي هم خبردار باشند. تلفن تو خونهها نداشتيم ديگه چه برسه به اينترنت و موبايل. براي همين مثل الان نبود كه براي يه مهموني صاحبخونه از 2 روز قبلش خبر داشته باشه و افطاري مفصل ترتيب بده. يهو مينشستي تو خونهات ميديدي دم دماي عصر مهمونا سر زده در خونه رو ميزدن. هم خوب بود هم بد. بدياش اين بود كه نگاه ميكردي ميديدي به اندازه مهمونا اسباب پذيرايي آماده نداري. از يه طرف هم خوبيش اين بود كه مهمونا مثل مهموناي الان و بچههاي من نبودن كه بذارن سر افطار بيان. يه 3-2 ساعت زودتر مياومدن همه باهم غذا و افطار درست ميكرديم. سفره رو پهن ميكرديم، بعد هم جمع ميكرديم و ميذاشتيم كنار. اينجوري همه كمتر خسته ميشدن». به محض تمام شدن حرف مادربزرگ، دختر بزرگ خانواده پاي مردهاي فاميل را هم وسط ميكشد اينكه توي دور هميهاي الان اتفاقات جالب و غيرمنتظرهاي ميشود پيدا كرد كه شايد تا چند سال پيش براي خانوادههاي ايراني غيرقابل تصور بود؛ مردهاي ايراني با دستكش و پيشبند كنار ظرفهاي نشسته مهماني.
خنده جمع كه تمام ميشود انگار دكمه درد دل مردهاي جمع را زده باشيم يكي از مردها از دور رو به خانمهاي جمع ميگويد: «خود ما هم نفهميديم دقيقا از كجا شروع شد. حالا علاوه بر اينكه به اجدادمون بدهكار شديم بايد پاسخگوي آيندگان هم باشيم كه چرا ميراث اصيل مرد ايراني رو حفظ نكرديم. باباي خدا بيامرزم تعريف ميكرد مردها تو مهموني وظيفهشان اين بود كه فقط بنشينن يه جا كيف كنن تا بقيه ازشون پذيرايي كنن. باز تا چند سال پيش فقط يه سفره پاك كردن بود الان ديگه رسيده به ظرف شستن خدا سالهاي بعدي رو ختم به خير كنه».
افطار؛ آبگوشت يا بيف استراگانوف؟!
حالا نيم ساعتي به زمان افطار باقي مانده است، همه در كنار هم شروع ميكنند به پهن كردن سفره. وقتي صحبت در مورد كميت سفرههاي قديم و حال تمام ميشود گپ و گفت در مورد كيفيت سفرهها و نوع غذا شروع ميشود. مادربزرگ كه حالا يكجورهايي براي همه حكم سفير سالهاي گذشته را پيدا كرده از گذشتهها و خاطراتش برايمان حرف ميزند؛ «تا اونجايي كه من از قديم تا الان به خاطرم ميآد سفرههاي افطار توفير چنداني با الان نداشت ما هم همين نون و پنيري رو ميخورديم كه شما ميخوريد. حالا شايد سر سفرههاي شام يه ذره غذاها رو سادهتر ميگرفتيم. غذاها هم همون غذاهاي هميشگي بود از آش گرفته تا پلو و خورش» اما يكيدو تا از جوانترهاي جمع به وجود غذاهاي رنگ به رنگ و بينالمللي در سفرههاي امروزي اشاره ميكنند و به اينكه در كنار خورش قيمه و اشكنه، بيف استراگانوف و ژلههاي رنگ به رنگ را هم ميتوانند مزمزه كنند. هنوز قياسهاي قديم و جديد تمام نشده كه دايي بزرگ خانواده از كمحوصلگيهاي امروزي در پختوپز گله ميكند؛ «نمي دونم شايد اين روزها فشار مشغلههاي كاري همه رو مجبور كرده كه آنقدر به فستفود و غذاهاي حاضر و آماده رو بيارن. ولي من هيچ وقت يادم نميره گاهي اوقات توماه رمضون مادر خدا بيامرزم نصفه شب از خواب بلند ميشد توي يك زودپز كوچولو براي اهل خونه آبگوشت تازه بار ميگذاشت. يا آنقدر همت همگيمون زياد بودكه براي سحر و افطار هربار نوبت يكي از ما بچهها بود كه سماور زغالي رو آتيش و براي همه چاي دم كنه. اما حالا چي؟ ماشالا!!! سر افطاري خوردن بچهها بساطي داريم!!! ولشون كنيم كه ترجيحشون اينه كه بيسحري روزه بگيرن ولي نيمساعت از خوابشون نزنن. بيدار هم كه ميشن همهش بايد حواست باشه سر سفره خوابشون نبره و لقمه غذا تو دهنشون نماسه.»
بفرماييد شبنشيني!
اتفاقي كه شايد بين دورهمي اين روزهاي ما با ساليان گذشته فرق كرده موضوعي نيست جز خوشگذرانيهاي بعد از افطار؛ چيزي كه بتواند تكتك اعضاي جمع را از كسلي و سنگينيهاي بعد افطار خلاص كند؛ اتفاقي كه در گذشته با گرفتن شبنشيني و خوردن تنقلات سبك و اختلاطهاي دورهمي ميگذشته كه گاهي اوقات بعد از قرائت قرآن و دعاهاي دسته جمعي كمي شعر و تصنيف هم چاشنياش ميشده، شبنشينيهايي كه حالا جايش را به آپشنهاي ديگري داده است. به محض خوردن افطار و خواندن نماز و دعا، اكثريت اهالي فاميل اوقات فراغت و سنگيني بعد از افطار را با ديدن سريالهاي تلويزيون سپري ميكنند؛ موضوعي كه به زعم خيليها جايگزين قصه و حكايتهاي تعريفي بزرگترها و ريشسفيدها شده؛ چيزي كه به گفته افراد جمع هر كدامش شيرينيها و جذابيتهاي مخصوص بهخودش را دارد؛ «اون موقع كه خبري از «ماه عسل» و «او يك فرشته بود» و اين جور فيلمها نبود ما بوديم و 6-5 تا از قصههاي بزرگ فاميل از حسن كچل بگير تا ماجراي امير ارسلان نامدار. يك دفعه ميديدي يه قصه تكراري رو بايد بالاي 20 بار گوش بديم. خندمون ميگرفت. كسي هم روش نميشد بگه آقاجون قصهات تكراريه!»
خوشگذراني در فصل نيايش
هنوز كه هنوز است وقتي بعد از افطارها پا به خيابان ميگذاري ميبيني مردم دستهدسته براي خودشان برنامه چيدهاند و تلاش دارند اوقات افطار تا سحرشان را كنار خانواده پر كنند. پير و جوان هم ندارد. پاي ماه مبارك رمضان كه در ميان باشد گعدههاي دوستانه بار ديگر شكل ميگيرد و پاتوقها رونقشان بيشتر از ماههاي ديگر سال ميشود. اينجا چند نمونه از برنامههايي كه براي ماه رمضال امسال تدارك ديده شده را معرفي ميكنيم تا اگر از بعضي از آنها خبر نداريد، با خبر شويد و دست خانواده را بگيريد و سري به آنجا بزنيد.
برج ميلاد و شاديهاي حلال
امسال در چهارمين برج مخابراتي دنيا برنامههاي ويژهاي درنظر گرفته شده است كه شامل نمايشگاههاي مختلف مردمشناسي، برنامههاي فرهنگي پرنشاط و... است. در 10روز اول ماه مبارك رمضان بيش از 50 هزار نفر از برنامههاي برج ميلاد بازديد كرده و روزهاي شلوغي را در يادمان ملي ايرانيان رقم زدهاند. برنامههاي ويژه برج ميلاد در ماه مبارك رمضان با عنوان «فصل نيايش» نامگذاري شده است.
هيأتيها به پيش
هيأتهاي معروف تهران هم امسال پرشور هستند. تقريبا اكثر چهرههاي اسمي و بزرگ برنامه دارند و ميتوانيد با كمي عجله به اكثر آنها برسيد. مسجد ارك، مهديه تهران، حسينيه كربلاييها، مسجد جامع بازار، مصلاي بزرگ امام خميني(ره)، مهديه امامحسنمجتبي(ع)، هيأت رزمندگان غرب تهران و... از جاهايي هستند كه اين شبها ميتوانيد سر بزنيد و در برنامههاي سخنراني و مداحيهايشان شركت كنيد.
بوستان يادت نره
در سالهاي اخير يكي از نزديكترين مكانهاي تفريحي به شهروندان تهراني بوستانها هستند؛ بوستانهايي كه هر كدام با ويژگيهاي خاصي طراحي شدهاند و در اين شبها به پاتوقهاي خانوادگي تبديل ميشوند. پس اگر گذرتان به بوستان ولايت، بوستان نهج البلاغه، بوستان جوانمردان، بوستان نوروز، آبشار تهران، بوستان آزادگان، باغموزه دفاعمقدس و... خورد حتما سري به آنجا بزنيد پشيمان نميشويد.
بيا تهرانگردي
قبلا اين برنامه در ايامي مانند عيد نوروز اجرا ميشد اما با توجه به استقبال زياد مردم، شهرداري تهران تصميم گرفته در ايام مبارك ماه رمضان هم آن را اجرا كند. تهرانگردي و معرفي جاذبههاي گردشگري تهران در ايام ماه مبارك رمضان به غير از ايام قدر برپاست. برنامههاي شبانه افطار تا سحر در 4 مسير تعريف شده است كه شامل: زيارت حضرت معصومه(س) در قم، مسجد جمكران، زيارت امامزاده عينعلي و زينعلي(ع)، زيارت امامزاده 5 تن، امامزاده قاسم(ع) و بازديد از پارك مينياتور، سورتمه تهران، باغ موزه قصر، پارك آب و آتش و درياچه شهداي خليجفارس است.