سیدشهابالدین طباطبایی در ستون حرف اول روزنامه شرق با تيتر« برای غزه»، نوشت:
سالی نه چندان دور که هنوز مهرورزی دولت نهم کامل نبود و تشعشعات مهرش فراگیر نشده بود، به میزبانی جوانان حزب موتلفه اسلامی به مناسبتی دردناک مشابه شرایطی که این روزها بر غزه و مردم مظلومش میرود جمعی از احزاب اصلاحطلب و اصولگرا از مشارکت تا موتلفه دور هم جمع شدیم تا صدای احزاب ایران و بهویژه جوانانش را به گوش جهانیان برسانیم، با هدف و دغدغهای مشترک دور هم جمع شده بودیم تا ثابت کنیم میشود در حوزههایی اشتراک منافع و دیدگاه داشت تا آنجا که بر سر مشترکات تفاوتی میان اصلاحطلب و اصولگرا وجود ندارد. آن روزها و سالها گذشت و سالهایی سخت در پی آن سالها آمد و آن هم گذشت. امروز دژخیمان غاصب دوباره بر سر مردم مظلوم غزه آتش میبارند، از همه جای دنیا آنان که عدل و انصاف و انسانیت میفهمند همصدا و یکصدا در برابر این ظلم آشکار ایستادهاند و با مردمان غزه همدلی میکنند. به یاد آن روزهای نه چندان دور افتادم که با وجود همه اختلاف دیدگاهها کنار هم مینشستیم و از دغدغههای مشترکمان میگفتیم. کسی به دنبال ممنوعالبیانی و ممنوعالقلمی کسی نبود، هنوز نهادهای مدنی و شخصیتهای سیاسی و فرهنگی کشور به هر دلیل و بهانهای تعطیل و به حاشیه نرفته بودند. حسرت میخورم و البته هنوز امیدوارم که دوباره روزهایی میرسد که با حفظ حدود و به رسمیتشناختن اختلاف نظرها و سلیقهها میتوانیم حول موضوعات و دغدغههای مشترک بیانیه بدهیم.
رشد فکری و تعامل سیاسی احزاب و جریانات مختلف کشور را به رخ بیگانه بکشیم و به مردم اطمینان بدهیم که اختلاف نظر و سلیقه، ما را از اهداف و موضوعات مشترک غافل نخواهد کرد. ایران مدافع مردم مظلوم غزه، لبنان و فلسطین است. تفاوتی نمیکند اصلاحطلب باشیم یا اصولگرا، این موضعی است مشترک که براساس روی کارآمدن این یا آن دولت خللی و تغییری در آن ایجاد نخواهد شد. بگذار همچنان کسانی غافلانه بر طبل جدایی بکوبند، در مواضع و دیدگاههای بسیاری قائل به همنوایی و اشتراک هستیم. همچنانکه قبل از سالهای سخت گذشته بودیم. پیشنهاد میکنم حالا که وضعیت فعالیت احزاب و گروهها هنوز چندان مشخص و شفاف نیست، مجموعه رسانههای اصلاحطلب و اصولگرا با فراخوان عمومی، اشتراک دیدگاه و دغدغههایمان درخصوص غزه را یادآوری کنند.
کدام طرف دستها را بالا میبرد؟
سعدالله زارعي در روزنامه كيهان نوشت:
امروز سیزدهمین روز جنگ غزه است از دو روز پیش عملیات زمینی به حملات وحشیانه هوایی و دریایی اضافه شده اما در عین حال یک نظامی بلندپایه رژیم صهیونیستی به روزنامه هاآرتص گفته است که دامنه عملیات زمینی از عمق چهار کیلومتری فراتر نخواهد رفت و مجموعه خبرها بیانگر آن است که تاکنون اقدام زمینی از عمق 500 متر فراتر نرفته و عملاً به دو محور اصلی حمله زمینی در شمال باریکه غزه یعنی منطقه بیتلاحیا و در جنوب باریکه یعنی منطقه خانیونس محدود مانده است. همزمان اسرائیلیها در جنوب باریکه غزه یعنی منطقه الشوکه از گاز سمی ممنوعه که افراد تحت تهاجم را به اغما میبرد، استفاده کردهاند و گزارشگران رسمی سازمان ملل نیز این خبر را مورد تأکید قرار دادهاند. با به بنبست رسیدن طرح آتشبس مصر و تشدید دامنه اقدامات نظامی طی دو روز گذشته سؤالات متعددی در مورد این درگیری به وجود آمده است. نکات زیر میتواند تا حدی این سؤالات را پاسخ دهد:
1- اسرائیلیها به خوبی میدانند که اقدام به عملیات زمینی در عمل مفید نیست چرا که خطرات ورود ارتش در مناطق مسکونی و باغهای اطراف غزه بسیار زیاد است و از این رو فرماندهان نظامی اسرائیل با این تصمیم مخالفت کردهاند. وقتی یک فرمانده نظامی در سطح «بنی گانتز» فرمانده ارتش اسرائیل میگوید آماده اطاعت از دستورات کابینه نتانیاهو برای عملیات زمینی در غزه است همه میدانند که او در واقع میگوید: عملیات زمینی علیه غزه یک جمعبندی و تصمیم نظامی نیست بلکه یک تصمیم سیاسی است و نتانیاهو باید خود مسئولیت نتایج این تصمیم سیاسی را بپذیرد. توقف حرکت ارتش پس از نفوذ 500 متری در شمال و جنوب باریکه غزه و سپس عقبنشستن آن به خوبی منظور بنیگانتز را بیان میکند کما اینکه بعضی از منابع نظامی این رژیم به خبرنگار «ورلد تریبیون» گفتهاند: «هم اکنون در اسرائیل هیچکس قادر به تصمیمگیری نیست و دشمن - یعنی مقاومت فلسطین- به خوبی از این مسئله آگاه است.»
اقدام محدود به عملیات زمینی و سپس جدی نشان دادن آن از طریق اعلام فراخوان 18 هزار نیروی ذخیره جدید و رساندن شمار اعلامی نیروهای ذخیره به 74 هزار نفر در واقع تنها کاری است که نتانیاهو در این شرایط که حماس و جهاد اسلامی زیر بار طرح آتشبس مصر نرفتهاند، میتواند انجام دهد. این در حالی است که نیروهای زرهی اسرائیل که به بخشی از شمال و جنوب باریکه نفوذ کردهاند همان کاری را دارند انجام میدهند که پیش از نفوذ به این باریکه انجام میدادند یعنی گلولهباران منازل مردم. کاملاً واضح است این جنگ تا آنجا که به رژیم صهیونیستی مربوط میشود راه حل عملیاتی ندارد و باید با راه حل سیاسی ادامه پیدا کند و این البته با نگرش و جمعبندی طرف مقابل در غزه مغایر میباشد.
2- پس زدن طرح مصر از سوی حماس و جهاد اسلامی نشان میدهد که شرایط گذشته تا حد زیادی تغییر کرده و بررسیها میگویند که در وضعیت مصر، حماس و تشکیلات خودگردان در فاصله آخرین جنگ غزه در سال 1391 تا جنگ جاری تفاوت بنیادی پدید آمده است. مصر در شرایط کنونی از اعتبار گذشته برای مدیریت پرونده فلسطین برخوردار نیست، مواضع صریح مصر علیه مقاومت فلسطینی در دوره السیسی از یک سو و نگرانیهایی که مصریها طی سالهای اخیر در وضع امنیتی صحرای سینا پیدا کردهاند و شرایطی که این منطقه را به صورت اولویت اول امنیتی مصر در آورده است به توان مصر برای حل قابل پذیرش پرونده منازعات رژیم صهیونیستی با طرفهای فلسطینی آسیب زده است. موقعیت حماس و جهاد اسلامی هم در این فاصله دگرگون شده است. هم اینک حماس دولتی در اختیار نداشته و در دولت محمود عباس هم شریک نیست تا برای تصمیمگیری در حوزه امنیتی درگیر آن همه ملاحظات سیاسی باشد.
دست حماس در پرونده امنیتی بازتر از زمان جنگهای 22 روزه و 8 روزه است. محمود عباس نیز در شرایط گذشته نیست و تأثیری روی پرونده امنیتی ندارد و از این رو قدرت چانهزنی زیادی با طرف اسرائیلی یا طرف مقاومت فلسطینی ندارد. براین اساس الگوی حل پرونده امنیتی با تاکید بر روشهای گذشته کارایی خود را از دست داده است. به همین دلیل طرح مصر از سوی غرب و رژیم صهیونیستی پذیرفته شده ولی فلسطینیها که باید بیش از طرفهای دیگر منافع خود را در همراهی با طرح این کشور عربی ببینند، از پذیرش آن سر باز زدهاند این یک تناقض اساسی است و نشان میدهد که مصر در این پرونده مثل یک طرف غربی و یهودی عمل کرده و این روش به توان مصر در مدیریت پرونده امنیتی فلسطین آسیب جدی زده است.
3- در عین حال آنچه درباره طرح مصر گفته میشود عمدتا طرحی برای آتشبس است نه طرحی برای حل و فصل پرونده امنیتی! بر اساس طرحی که وزارت خارجه مصر روز دوشنبه هفته قبل ارائه کرد دو طرف باید به آتشبس موقت تن داده و بحث راجع به موضوعات اساسی فیمابین که ریشه آغاز جنگها و تداوم آنها بوده است را به مذاکرات بسپرند! طرح سه مادهای مصر میگوید: اسرائیل عملیات نظامی هوایی، زمینی و دریایی علیه منطقه غزه را متوقف کند. مقاومت از هر نوع تهاجم زمینی، زیرزمینی، هوایی و دریایی اجتناب کند و در طول دوران آتشبس، گذرگاهها برای عبور افراد و کالاها باز باشند. این در واقع به این معناست که اگر هر یک از طرفین تصمیم به عدم توافق گرفتند دوباره جنگ از سر گرفته شود و در این میان طبیعتا دست اسرائیلیها برای آغاز عملیات نظامی بازتر است.
از نظر طرف فلسطینی، طرح مصر تا حد زیادی اهداف رژیم صهیونیستی در حمله به غزه را تامین میکند چرا که به نوشته «رون بن یشای» تحلیلگر نظامی روزنامه یدیعوت آحارونوت اسرائیل سه هدف را در این عملیات 12 روزه دنبال میکرده است: وادار کردن حماس به دائمی کردن آتشبس- که از سال 1391 به صورت موقت حاکم بود و با عملیات نظامی رژیم صهیونیستی در روز سهشنبه 17 تیرماه جاری در هم شکسته شد-، کاستن از حجم موشکهای مقاومت با یافتن مکانهای اصلی پرتاب موشک و در نهایت کشف و نابود کردن تونلهایی که «شاباک» آنها را مکانهای اصلی تهدید امنیتی علیه مناطق صهیونیستی خوانده بود.»
طبیعی است که فلسطینیها چنین آتشبسی را تنها تامین کننده اهداف تلآویو ارزیابی کرده، و بر ادامه عملیات تا تن دادن اسرائیل به شرایط مقاومت تاکید نمایند.
این در حالی است که جنگ غزه فقط میتواند در محدوده فعلی، ادامه یابد یعنی عملیاتهایی که از شلیک موشکهای مقاومت نمیکاهد و امنیت مناطق تحت سیطره رژیم صهیونیستی (از عسقلان تا حیفا) را بهبود نمیبخشد. البته فلسطینیها را درگیر رنج و آلام و متحمل پذیرش شهدایی میکند که با آن بیگانه نبوده و استمرار وضعی است که طی 7 سال گذشته یعنی از تیرماه 1386 که باریکه غزه به محاصره کامل درآمده است، تاکنون تحمل کردهاند. با این وصف طبیعی است که مقاومت فلسطین برای دست یافتن به تحول بنیادی در این وضعیت که قبول رژیم تلآویو برای پایان دادن دائمی به محاصره غزه و پذیرش باریکه غزه به عنوان منطقهای آزاد شده است، به مقاومت خود ادامه دهد.
4- مقاومت فلسطین در این جنگ به نسبت دو جنگ قبلی در فشار بیشتری قرار دارد چرا که این جنگ با یک جمعبندی مشترک بینالمللی و منطقهای روی داده است. بررسی مواضع عربستان، مصر، قطر، فرانسه، آلمان و آمریکا به ضمیمه مواضع دبیرکل سازمان ملل و دبیرکل اتحادیه عرب بیانگر آن است که اینک حمایت قاطعی از رژیم صهیونیستی در جریان است در حالی که پیش از این دولتهای عربی اگر چه در پشت صحنه با تجاوزات صهیونیستی علیه ساکنان فلسطین همراهی داشتند ولی در مواضع رسمی، خود را مخالف عملیات نظامی علیه مردم فلسطین معرفی میکردند. امروز اما این توافقات پنهانی، حالت عملیاتیتر پیدا کردهاند. طرح مصر و توافق بیچون و چرای آمریکا، آلمان، فرانسه، رژیم صهیونیستی، اتحادیه عرب، دبیرکل سازمان ملل و دولت عربستان نشان میدهد که یک همگرایی نسبتا قاطعی به نفع اسرائیل وجود دارد. بدین منظور وزرای خارجه سه دولت غربی، بعضی به قاهره رفته و بعضی در راه رفتن به قاهره هستند. فابیوس وزیر خارجه فرانسه در قاهره گفت ما به طور کلی از طرح ابتکاری مصر حمایت کرده و از نفوذ خود برای اجرایی کردن آن استفاده میکنیم.
رئیسجمهور آمریکا ضمن حمایت از ابتکار مصر از حمله زمینی به غزه حمایت کرد و آنگلا مرکل رژیم صهیونیستی را «تحت حمله» خواند و گفت که کشورش کنار اسرائیل ایستاده است. در همان حال وزیر خارجه مصر- سامح شکری- در پاسخ به انتقادات طرف فلسطینی گفت که مصر بنا ندارد اصلاح و یا تغییری در طرح سه مادهای خود انجام دهد. از آن طرف به دلیل بحرانی بودن مناسبات ترکیه و قطر با دولت مصر امکان اثرگذاری این دو کشور که تا حدی از حامیان جنبش حماس به حساب میآیند، از بین رفته است و لذا طی روزهای اخیر شاهد اتهامپراکنی اردوغان علیه السیسی از یک سو و اتهامپراکنی وزارت خارجه مصر علیه اردوغان از سوی دیگر بودیم. به این موضوع باید اضافه کرد که از آنجا که مصریها و طرفهای دیگر علاقهای به نقشآفرینی ایران و سوریه در این بحران امنیتی ندارند، مدیریت بحران بسیار سخت و توام با چشمانداز مبهم شده است.
در واقع در حال حاضر در این پرونده هیچ طرف خارجی نمیتواند به طور جدی و قاطع نقشآفرینی کند نه دولت مصر به دلیل آنکه از اعتماد طرف فلسطینی برخوردار نیست و نه طرفهای دیگر عربی و نه طرفهای منطقهای غیرعرب و نه طرفهای غربی بنابراین در چنین فضایی همه چشمها به میزان مقاومت غزه و به خصوص سازمانهای شبه نظامی آن دوخته شده است.
در اینجا سوال اساسی این است که آیا مقاومت میتواند شرایط خود را بر طرف صهیونیستی تحمیل کند؟ بر اساس آنچه گفته شد این بار اسرائیل نمیتواند چشم به راه یک طرح منطقهای ولو با حمایت همه طرفهای بینالمللی و منطقهای همراه باشد، بماند چرا که چنین طرحی وجود دارد و طرفها هم از آن حمایت جدی میکنند ولی در عمل امکان تحقق ندارد پس آنچه میماند حل و فصل در درون غزه و از طریق اثرگذاری بر جمعبندیهای دو طرف فلسطینی و صهیونیستی است. حماس و جهاد اسلامی میتوانند با حوصله به موشکپرانیهای خود ادامه دهند و این میزان از خسارات و تلفات انسانی که بنا به ملاحظاتی از جنگهای قبلی بسیار کمتر است، پذیرا باشند.
اما طرف صهیونیستی نمیتواند حملات موشکی به شهرهای خود را برای مدت طولانی تحمل کند چرا که با موج اعتراضات شهروندان غاصب خود مواجه میشود. وقتی حملات علیه غزه در 17 تیرماه شروع شد، اسرائیلیها به شهروندان خود گفتند دوره عملیات 5 تا شش روز است و حالا این جنگ دوازدهمین روز خود را پشت سر گذاشته است. با این وصف ادامه جنگ برای مقاومت فلسطین آسانتر امکانپذیر است تا برای رژیم صهیونیستی.
غزه؛ نمايش انحطاط دولتها
روزنامه جمهوري اسلامي در ستون سرمقاله خود آورد:
جناياتي كه اين روزها صهيونيستها در غزه مرتكب ميشوند، در تاريخ كمنظير است. نه تنها نوع جنايت كه به صورت بمبارانها و به توپ بستنهاي كور عليه غيرنظاميان به ويژه زنان و كودكان صورت ميگيرد و خانهها و مدارس و مساجد و بيمارستانها را ويران ميكند كم نظير است، بلكه از اين نظر كه دولتها و مجامع بينالمللي با تأييد و يا سكوت خود، صهيونيستها را به ادامه اين جنايات تشويق ميكنند نيز كمتر ميتوان مشابه چنين وضعيتي را در تاريخ پيدا كرد.
در سالهاي آغاز پيدايش پديده شوم صهيونيسم و تشكيل رژيم صهيونيستي در فلسين اشغالي، هنگامي كه امام خميني درباره خطر اسرائيل هشدار ميدادند، كسي چنين روزهائي را پيشبيني نميكرد. امام خميني از اولين روزهاي نهضت روحانيت در سخنرانيها و پيام هايشان خطر اسرائيل را گوشزد ميكردند و به دولتها و ملتهاي مسلمان هشدار ميدادند كه اگر ريشه اين غده سرطاني را در منطقه نخشكانند، بلاي جان تمام ملتهاي منطقه خواهد شد. نكته بسيار قابل توجه اينكه از همان زمان، امام خميني از آمريكا و انگليس به عنوان حاميان اسرائيل و شريك جرم اين جرثومه فساد ياد ميكردند و راه نجات ملتهاي مسلمان و ساير ملتهاي تحت سلطه را در مبارزه بيامان عليه اين دولتهاي جنايتكار جستجو ميكردند.
هشدارهاي امام خميني درباره رژيم صهيونيستي و حاميان آن، تا آخرين روزهاي عمر بنيانگذار نظام جمهوري اسلامي ادامه يافت و بعد از ايشان نيز اين هشدارها و سياست مقابله با خطر اسرائيل و حاميان آن، در بالاترين سطح نظام جمهوري اسلامي يعني رهبري انقلاب ادامه يافت. آن تيزبيني امام خميني و اين اهتمام رهبري انقلاب در تمام دههها و سالهاي اخير، نشان از درايت رهبران انقلاب و نظام جمهوري اسلامي داشته و دارد و هرچه زمان ميگذرد بيشتر مشخص ميشود كه سياست مبارزه با رژيم صهيونيستي يك سياست محوري است كه همواره بايد تا ريشه كن شدن اين غده سرطاني از منطقه ادامه يابد.
شايد آن روز كه امام خميني قاطعانه اعلام كردند اسرائيل بايد از صفحه روزگار محو شود، براي عدهاي درك چنين سياستي بسيار ثقيل بود، اما امروز همه ميفهمند كه براي اين رژيم اشغالگر غير از اين سرنوشت، چيز ديگري چارهساز نيست. نظاميان رژيم غاصب و اشغالگر صهيونيستي اين روزها از هوا، زمين و دريا به غزه يورش ميبرند و با پيشرفتهترين سلاحها مردم را قتل عام ميكنند. آنها به هيچكس و هيچ چيز رحم نميكنند و به هيچيك از مقررات بينالمللي مربوط به جنگ نيز پاي بندي نشان نميدهند. البته آنچه اكنون در غزه جريان دارد يك جنگ نيست بلكه يك يورش وحشيانه است كه توسط ارتش رژيم صهيونيستي عليه مردم بيدفاع صورت گرفته و طرف مقابل فاقد ارتش است. مقاومت غزه فقط مقداري سلاح تدافعي براي بازدارندگي در اختيار دارد و چنين وضعيتي را نميتوان يك جنگ ناميد. اين، يك نسل كشي وحشيانه است كه صهيونيستها در ميان بيعملي مجامع بين المللي، سكوت سران ارتجاع عرب و حمايت شيطان بزرگ آمريكا مرتكب ميشوند.
آنچه جنايات وحشيانه صهيونيستها در غزه را سياهتر ميكند، حمايت آشكار و وقيحانه رئيسجمهور آمريكا از آن است. اوباما، در نهايت بيشرمي اعلام كرده است حمله زميني به غزه، حق اسرائيل است زيرا مقاومت با شليك موشك به اسرائيل امنيت مردم را سلب كرده است! اين نوع موضعگيري يعني به حساب نياوردن مردم غزه و ناديده گرفتن جان و مال و امكانات و مقدسات يك ملت كه زير بمبارانها و گلولههاي توپ دژخيمان صهيونيست درحال نابود شدن است. اوباما، با اين حمايت ابلهانه از جنايات رژيم صهيونيستي در غزه، خود را به منفورترين رئيسجمهور آمريكا نزد مسلمانان تبديل كرده است.
از سازمان ملل و ساير مجامع بينالمللي و منطقهاي نيز هرگز انتظار معجزهاي وجود نداشت و در مورد اين جنايات نيز چهره آنها بيشتر برملا شد. همه ميدانستند و ميدانند كه اين سازمانها وابسته و دست نشانده قدرتهاي سلطهگر هستند. اين واقعيت، در ماجراي اخير غزه بيشتر آشكار شد بطوري كه حتي خوشبينترين افراد را نيز از توهم خارج ساخته است. با اين رسوائي كه هر روز براي مجامع بينالمللي و منطقهاي پيش ميآيد، اكنون وقت آن فرا رسيده است كه بساط رياكاري آنها جمع شود تا لااقل هزينهاي كه بر دوش ملتها ميگذارند از اين پس از كيسه ملتها نرود. دبيركل سازمان ملل بعد از حدود دو هفته آدمكشي توسط صهيونيستها در غزه و كشته شدن بيش از 350 انسان و مجروح شدن بيش از دو هزار نفر از غيرنظاميان، تازه به فكر سفر به منطقه خاورميانه براي حل بحران غزه افتاده است! وجود چنين سازماني چه سودي به حال ملتها دارد؟
متأسفانه دولتهاي مسلمان و عرب نيز تاكنون كاري براي مردم غزه نكردهاند. سران ارتجاع عرب هم كه به جاي حمايت از مردم غزه، از داعش حمايت ميكنند تا به مسلمان كشي در سوريه و عراق ادامه بدهند. داعش تا امروز حتي يك كلمه عليه جنايات اسرائيل در غزه نگفته و در جواب اعتراضاتي كه به همين دليل به سران داعش شده آنها گفتهاند بر ما واجب است اول با دشمنان نزديكتر بجنگيم و كار آنها را يكسره كنيم، سپس به جنگ ديگران برويم. بدين ترتيب، يكي از آثار جنايات رژيم صهيونيستي عليه مردم غزه اينست كه چهره وابسته داعش به ارتجاع عرب و به آمريكا به صورت كاملاً عريان نمايان شد.
خوشبختانه ملتهاي مسلمان و حتي غيرمسلمان در سراسر جهان، به جنايات صهيونيستها در غزه اعتراض كردهاند و اين روزها بسياري از اين كشورها صحنه تجمعات و راهپيمائيهاي اعتراضي ملتها عليه اين جنايات هستند. اين اعتراضات، نشان دهنده فاصلهايست كه ميان ملتها و دولتها وجود دارد و اين واقعيت را به اثبات ميرساند كه جهان امروز دچار انحطاط دولتهاست. امروز هر چند حل بحران غزه و قطع كردن دست جنايتكاران صهيونيست در اولويت قرار دارد، ولي اولويت بعدي اينست كه ملتها براي اصلاح دولتهاي خود و نجات دادن حاكميتها از انحطاطي كه دچار آن هستند، قيام كنند.