1- جلوگيري از اسراف، وظيفه همگاني: ما همه شهردار هستيم. اگر يك پوست خيار ديديم، بايد كنار بزنيم. به من ابلاغ نشده، معني ندارد. مؤمن يك مشكلي را كه ديد، خودش احساس وظيفه ميكند. قرآن ميفرمايد: من بر شما ولايت دارم، شما هم بر من ولايت داريد. فضولي نكن، معني ندارد. آب براي همه است. هوا براي همه است. مگر كسي ميتواند در تاكسي سيگار بكشد؟ اينجا اكثريت هم نيست، حق است.
2- مقدم داشتن مصلحت جامعه بر منافع فردي: قرآن ميگويد همه از همديگر هستيم. وقتي آب كم ميشود بايد كشاورز هم فكر كند چه بكارم مصرف آب كم شود. چون بيش از 90درصد آبها براي كشاورزي است. اگر كشاورز يك چنين سوزي داشت، خدا به كشاورزياش بركت ميدهد. خدا به موسي گفت: ميداني چرا تو را پيغمبر كردم؟ در تو سوزي بود كه در ديگران نبود.
3- باور قلبي به فرامين الهي: ما در قرآن 2 دخول داريم؛ يكي كه مردم داخل دين ميشوند اما يك آيه داريم ميگويد: هنوز دين در شما داخل نشده است. هنوز اسلام در دل شما نرفته است. شما داغ شديد اما پخته نشديد. هر داغي سرد ميشود، ولي هيچ پختهاي خام نميشود. باورمان شود كه اين برق براي همه است. ايران براي همه است. آب و برق و آسفالت براي همه است.
4- وسواسي، گرفتار وسوسههاي شيطاني: بيشترين آبي كه در منازل مصرف ميشود توسط وسواسيهاست. خدا ميگويد: پاك شد اما وسواسي ميگويد پاك نشد. نظافت خوب است ولي وسواس خوب نيست. تو به اسم نظافت وسواسي شدي. وقتي ميشود با يك ليوان آب وضو گرفت، چرا براي نماز اين همه آب ميريزي؟
5- اسراف؛ مصرف نابجاي امكانات: حديث داريم هر پولي كه در غيرحق مصرف كنيد، اسراف است؛ بهخصوص بيتالمال. حضرت امير ميفرمايد: نوك قلمت را تيز كن، كلمات را كنار هم بچسبان كه زياد كاغذ مصرف نكني. اگر كسي با لباس مهماني در خانه زندگي كند، اسراف است. حتي اگر سخاوتت هم زياد باشد، اسراف است. سخاوت هم مقدار دارد. اسراف اين است كه هر چه دوست داري بخوري، اگر چيزي براي بدن مفيد است، اسراف نيست.
6- اسراف در مراسم عروسي و عزا: گاهي مردهها اسراف ميكنند. تا زنده بود اسراف كرده است، حالا هم كه ميميرد ميگويد: مرا كجا خاك كنيد. در فاميلش دهها جوان بيمسكن است. اين براي استخوانهاي پوسيده خودش مقبره گران ميخرد.