در اين محيطها درگيري بين افراد و يا طوايف كمتر به شكايت ميانجامد و ابزارهايي براي مداخله و ميانجيگري وجود دارد كه مانع از طرح شكايت ميشود؛ مثلا ريشسفيدها يا همسايهها بهعنوان ميانجي عمل ميكنند درحاليكه در كلانشهرها شاهد ثبت تعداد بيشتري پرونده مربوط به نزاع در مراجع قانوني و انتظامي هستيم. آنچه مسلم است اينكه خشونت در جامعه ما روبه افزايش است. فشارهاي اجتماعي بر افراد اضافه و باعث شده آستانه تحمل مردم پايين بيايد. حالا خيلي از ما به هربهانهاي پاي هم را به دادگاه ميكشيم و گاهي با فراموش كردن صبر و گذشت، حساسيت بيش از اندازه داريم. اما نكته تأسفبار ماجرا آنجاست كه برنامه و تدبيري درخصوص كنترل خشونت وجود ندارد.
براساس پژوهشهايي كه انجام شده بخش قابل توجهي از خشونتهايي كه در جامعه اتفاق ميافتد علل اقتصادي دارد؛ درگيري بر سر پرداخت كرايه ماشين، اختلاف حساب كارگر و كارفرما، درگيري بر سر جاي پارك، درگيري بين مردم در ادارات و... فقط چند نمونه هستند.
اگرچه گفته ميشود مهارتهاي زندگي كنترل خشم ميتواند در افراد جامعه هدف مثلا كودكان آموزش داده شود تا بتوانند خشم خود را كنترل كنند اما توسعه اين مهارتها به تنهايي كافي نيست. آموزش مهارت كنترل خشم هرگز جايگزين كنترل مسائل اجتماعي نخواهد شد، يعني نميتواند خشم ناشي از فقر و بيكاري و تبعيض را از بين ببرد. در خوشبينانهترين حالت ميتوان انتظار داشت كه مهارتهاي زندگي در رفتار افراد و فروكش كردن خشمهايي كه منشأ رواني تأثير بگذارد و تا حدي هيجانات و تكانههاي عصبي و... را به تعويق بيندازد. به هر حال نميشود انتظار زيادي از مهارت كنترل خشم داشت.
راهكارهايي كه براي مهار خشونت و يا كم كردن آن درنظر گرفته ميشود را ميشود به راهكارهاي بلندمدت و كوتاهمدت تقسيم كرد. تصميمات فرهنگي نيازمند راهكارهاي بلندمدت است چراكه بازده طولاني دارند ولي در عينحال آثارشان بلندمدت و ماندگارتر است. راهكارهاي كوتاهمدت شامل تسهيل روند قضايي رسيدگي به شكايات، الگوسازي، دادن هشدارها، كنترل و در نهايت پيشگيري و افزايش نظارت اجتماعي ميشود.
نقش رسانهها در كاهش خشونت و نزاعهاي اجتماعي بسيار مؤثر است اما متأسفانه رسانهها عزم عمومي و ملي براي كنترل خشم ندارند و حتي با نشان دادن صحنههايي از خشونت در سريالها و فيلمها بدون اينكه از قبل نسبت به آن هشدار دهند به اين موضوع مشروعيت ميبخشند. درحاليكه رسانه ميتواند با تقبيح خشونت در جلوههايي از آنكه افكارعمومي را جريحهدار ميكند مثل كودكآزاري، سالمندآزاري و قتلهاي خانوادگي و درگيريهايي كه بر سر مسائل جزئي بهوجود ميآيد ميتواند نقشآفريني كند.