روز 29 ارديبهشت ماه سال88 مأموران كلانتري چيتگر هنگام گشتزني در اطراف پارك با جسد زني ميانسال روبهرو شدند و بازپرس جنايي پايتخت را در جريان اين حادثه قرار دادند. دقايقي بعد افسران تيم ويژه بررسي صحنه جرم در محل كشف جسد حاضر شدند و تحقيقات در اينباره آغاز شد.
مقتول زني 60ساله به نام عفت بود كه بر اثر فشار بر عناصر حياتي گردن دچار خفگي شده بود و آثار اصابت جسم سخت بر سرش نيز مشاهده ميشد. در چنين شرايطي جسد به پزشكي قانوني منتقل و تجسسها براي رازگشايي از اين معماي جنايي آغاز شد.تحقيقات درباره مقتول نشان ميداد او از مدتي قبل با شوهرش رجب كه مردي 70ساله است دچار اختلاف شده بود و چند روز قبل از اين حادثه همسايهها صداي درگيري او و شوهرش را از خانهشان شنيده بودند.
از سويي بررسيها حاكي از آن بود كه عفت به موادمخدر اعتياد داشت و همين موضوع باعث اختلاف او با شوهرش شده بود. در چنين شرايطي رجب بهعنوان نخستين مظنون بازداشت شد و تحت بازجويي قرار گرفت اما حاضر نشد اتهام قتل همسرش را برعهده بگيرد. او گفت: من و همسرم مدتي بود كه جدا از يكديگر زندگي ميكرديم اما با يكديگر رفتوآمد داشتيم تا اينكه از يكسال قبل در يك خانه و كنار يكديگر زندگي ميكرديم. زندگي ما خوب بود و من همسرم را دوست داشتم تا اينكه اين حادثه اتفاق افتاد و او به قتل رسيد.
اظهارات اين مرد در شرايطي بود كه آثار لاستيك چرخ خودروي او در محل كشف جسد به چشم ميخورد و نشان ميداد او همسرش را به قتل رسانده و سوار بر خودرويش جنازه را به اطراف پارك چيتگر منتقل كرده است. در چنين شرايطي او بازداشت شد اما باز هم حاضر نبود درباره حقايق قتل همسرش چيزي بگويد. در اين ميان فرزندان مقتول كه بهعنوان اولياي دم خواستار مجازات قاتل شده بودند نسبت به پدرشان اعلام گذشت كردند تا صبح ديروز به لحاظ جنبه عمومي جرم در دادگاه كيفري استان تهران محاكمه شود.
در ابتداي اين جلسه كه در شعبه113 به رياست قاضي باقري برگزار شد ابتدا نماينده دادستان كيفرخواست را قرائت كرد و در ادامه متهم در جايگاه قرار گرفت و به دفاع از خود پرداخت. او گفت: من عاشق همسرم بودم و دليلي نداشت بخواهم او را به قتل برسانم. ما 3فرزند داشتيم و صاحب نوه شده بوديم اما همسرم به شيشه اعتياد داشت و پسر جواني برايش موادمخدر ميآورد. بارها به او در اينباره تذكر دادم اما فايدهاي نداشت تا اينكه اين اتفاق افتاد.او درباره روز حادثه گفت: همسرم بيمار شده بود و ميخواستم او را به بيمارستان ببرم اما گفت لازم نيست.
من خوابيدم اما چند ساعت بعد وقتي بيدار شدم همسرم در خانه نبود. با تلفن همراهش تماس گرفتم اما جوابم را نداد. نميدانستم او كجا رفته است. چون فكر ميكردم ممكن است به درمانگاه نزديك خانهمان رفته باشد دنبالش رفتم اما آنجا نبود. يك روز گذشت و هيچ خبري از عفت نبود تا اينكه وقتي نااميدانه بار ديگر با تلفن همراهش تماس گرفتم مرد غريبهاي جوابم را داد. او از من پرسيد شما چهكسي هستي كه 27مرتبه با اينخط تماس گرفتهاي؟ گفتم من همسر عفت هستم. مرد گفت مأمور كلانتري است و همسرم تصادف كرده است. من هم فورا به كلانتري رفتم اما در آنجا بود كه فهميدم همسرم به قتل رسيده است. من در قتل عفت نقشي ندارم و نميدانم چهكسي او را كشته است.در پايان اين جلسه قضات دادگاه براي تصميمگيري در اينباره وارد شور شدند.