خبرگزاری مهر قتلهای خانوادگی 30 درصد قتل های کشور را به خود اختصاص داده است. این جنایتها در دستهبندی قتلهای کشور بیشترین آمار را به خود اختصاص داده است. این جنایتها هر روز تکرار میشوند و انگیزه در وقوع آنها متفاوت است. بیشتر قربانیان زنان هستند و مهمترین آلت قتاله در آن کارد آشپزخانه است.
قاتلان خانوادگی پس از قتل از کرده خود ابراز پشیمانی می کنند اما دیگر دیر است و آنها در تصمیم لحظه ای دست به این جنایت زده اند.کافیست سری به دادگاه کیفری بزنید تا با قاتلانی رو به رو شوید که با پابند و دستبند در انتظار محاکمه هستند. این قاتلان به اتهام قتل اعضای خانواده شان دستگیر شدهاند و اغلب آنها همسرکش هستند. سالها قبل قاتلان خانوادگی مردان خانواده بودند اما حالا زنان هم به این دسته از قاتلان اضافه شدهاند.
- از کشتن شوهرم پشیمان نیستم
زن جوان وقتی مقابل افسر پلیس نشست، لب به اعتراف گشود. من شوهرم را کشتم چون حقش بود. او باید کشته میشد. سه سال با او زندگی کردم اما یک روز خوش نداشتم. این اواخر هم متوجه شدم که با زنان و دختران دیگر هم در ارتباط است. از او خواستم تا مرا طلاق بدهد اما قبول نکرد. به همین خاطر تصمیم به قتل گرفتم و او را با سم سیانور کشتم. حالا هم از کار خود پشیمان نیستم. اما کاش طلاقم می داد تا حالا زنده بود.
- همسرکشی مهمترین قتل خانوادگی
سرهنگ هادی مصطفایی، معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی در این باره میگوید: 30 درصد قتلهای کشور را قتلهای خانوادگی تشکیل میدهند که بیشترین قتلها مربوط به همسرکشی است. البته در همسرکشی هم مردان بیش از زنان دست به جنایت میزنند.
قاضی نورالله عزیزمحمدی رئیس شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران نیز بر این موضوع تاکید دارد و معتقد است؛ زنان کمتر از مردان مرتکب قتل همسران خود میشوند و در صورت ارتکاب قتل کمتر خودشان مرتکب قتل میشوند و بیشتر با کمک شخص سوم شوهران خود را میکشند.
وی ادامه می دهد: مردان در اثر عصبانیت لحظهای مرتکب قتل میشوند اما زنان با برنامهریزی دست به قتل میزنند و در اغلب قتلها ابتدا همسران خود را بیهوش میکنند. زنان معتقدند اگر همسرانشان به آنها اجازه میدادند که طلاق بگیرند هیچگاه دست به جنایت نمیزدند. طی سالهای اخیر مصرف شیشه و توهمات ناشی از آن در وقوع همسرکشیها بیتاثیر نبوده است. مصرف کنندگان شیشه پس از مدتی دچار توهم سوءظن میشوند و وقتی در دادگاه میایستند میگویند به تصور اینکه همسرانشان خیانت کردهاند دست به این جنایت زده بودند.
- مادرم را کشتم تا راحت زندگی کنم
دختر نوجوان با جثهای کوچک پشت در دادگاه ایستاده بود. دستانش به دستبند به هم گره خورده بود. به اتهام همدستی در قتل مادرش قرار است محاکمه شود. در فاصله چند متری او سه پسر نوجوان نیز با لباسهای آبی سرمهای زندان ایستادهاند. لیلا هرازگاهی نیم نگاهی به آنها میکند و سریع نگاهش را از آنها میدزدد. سراعش می روم. پشیمانی در چشمانش دیده نمیشود و با خونسردی به تشریح جنایت می پردازد. " مادرم آزادی مرا سلب کرده بود. آخرین بار وقتی متوجه شد با پسری ارتباط دارم، تلفن همراهم را گرفت. برای اینکه بتوانم آزادی خود را به دست بیاورم تنها راهی که پیش رویم بود، این بود که آنها را به قتل برسانم به همین خاطر موضوع را با پسر مورد علاقهام در میان گذاشتم و او با همدستی دو تن از دوستانش مادرم را کشت اما در کشتن پدرم ناکام ماندند."
فرزندکشی، برادر یا خواهر کشی و قتل والدین از دیگر جنایتهایی است که در گروه قتلهای خانوادگی قرار میگیرد. در این جنایتها بیشتر انگیزههای ناموسی، اعتیاد و اختلافات مالی مطرح است. در این جنایت هم اعتیاد حرف اول را میزند و فرزندان و یا والدین معتاد به خاطر عوارض اعتیاد دست به قتل میزنند.
- اغلب قتلها بدون نقشه قبلی است
قاضی حسین اصغرزاده رئیس شعبه 113 دادگاه کیفری هم در این زمینه میگوید: انگیزه و علل این دست قتلها از دو جهت قابل بررسی است. دسته اول بحث قتلهای اتفاقی که در پی خشونت موجود در خانوادهها به وجود میآید که در بسیاری اوقات یک درگیری ساده و به دنبال آن یک ضرب و جرح و زد و خورد عادی و بدون هیچ انگیزه قبلی اتفاق میافتد که متهم هیچگاه حتی به فکرش هم نمیرسیده این درگیری ممکن است منتهی به قتل شود. در این دست درگیریها آلت قتاله معمولا همان وسایل خانه است مانند چاقو و قیچی و اجسامی که در هنگام یک درگیری خانگی پرتاب میشود یا از آن به عنوان جسم سخت و نوک تیز برای آسیب رساندن به مقتول استفاده میشود. در دسته دوم ما با قتلهایی مواجه هستیم که با طرح نقشه قبلی و با انگیزههای روشن به مرحله اجرا میرسد. این دست قتلها معمولا در پی رابطه نامشروع همسر و افشا شدن آن نزد دیگری، اختلاف فرزندان با والدین اتفاق میافتد.
وی ادامه داد: در قتلهایی که معمولا پس از افشای رابطه نامشروع همسر به وقوع میپیوندد واکنش آقایان و زنان کاملا متفاوت است. هنگامی که اتهام رابطه نامشروع متوجه خانم باشد بیشتر اوقات منجر به قتل میشود. چرا که واکنش زنان به مسئله خیانت متفاوت است. حال آنکه مردان به خاطر مسئله تعصب و آبرو به جای اثبات جرم و حل مسئله معمولا به آخرین راه و بدترین راه که همان قتل است روی میآورند.
- نقش اعتیاد بر وقوع قتلهای خانوادگی
دکتر مجید ابهری، آسیب شناس در این باره میگوید: نكته مهم، تاثير اين مخدر بر وقوع قتلهاي خانوادگي است. طي 55روز، 14 فقره قتل از سوي معتادان به شيشه در كشور رخ داده است كه در مورد آن معتادان بستگان درجه يك خود مانند همسر، پدر، مادر يا فرزند را به قتل رساندهاند. شيشه مانند بسياري از مخدرهاي ديگر نخستين تاثير خود را روي قسمتي از مغز ميگذارد. اين قسمت مربوط به هيجانات و توهمات است، يعني همان قسمتي كه در زمان شادي يا لذت بردن يا داشتن ارتباط جنسي با انسان ها همراه است.
افرادي كه مواد مصرف ميكنند، بعد از مدتي مصرف به خصوص مخدرهاي صنعتي عكس العملهاي اين قسمت از مغز را به شكل شديد و بيمارگونهاي بالاتر ميبرد و بعد از مدتي نيز آن را از كار مياندازد. بعد از مدتي نيز مغز ديگر توان تجزيه و تحليل يا تفكر ندارد. حتي مواد مخدر صنعتي عمر افراد را به سه سال هم ميتواند كاهش دهد. اما پيش از مرگ يا از كار افتادن مغز فرد دست به كارهاي غيرعادي ميزند به طوري كه اين مواد ميتواند براي فرد ايجاد توهم كند يا دستور قتل بدهد.
این متخصص تاکید کرد: 80 درصد قتلهای خانوادگی بدون برنامهریزی رخ میدهد درحالی که قتلهای خانوادگی بهشدت خشن شده و این زنگ هشداری برای مسئولان است تا پیش از همه گیر شدن این مسأله فکری برای آن بیاندیشند.
- دستگاههای دیگر وارد عمل شوند
علی حسینی، وکیل دادگستری معتقد است که دستگاههای زیادی در پیشگیری از قتلهای خانوادگی نقش دارند، او در این زمینه میگوید: معمولا ارگانها و نهادهای دولتی و غیر دولتی فراوانی درگیر این معضل میشوند. دستگاه قضا و نیروی انتظامی معمولا بعد از وقوع جرم به این جرائم رسیدگی میکنند اما بازهم با عملکرد قاطع در برخورد با مجرمان و نحوه صحیح اجرای قوانین در میزان بروز این جرائم بیتاثیر نیست. نقش رسانه هم غیر قابل چشم پوشی است؛ چرا که یک آگهی ساده و کوتاه بازرگانی منجر به اقناع مخاطب برای خرید کالا میشود. حال با در نظر گرفتن نقش فرهنگی و تاثیر یک فیلم و سریال که ساعتها و گاهی ماهها پخش میشود، میتوان آن را خیلی تاثیرگذار دانست. در بسیاری از فیلم و سریالها بهطور مثال همان فیلمها و سریالهای تلويزیونی معضلات مطرح میشود اما راه حل و فرجام این معضلات به روشنی گفته نمیشود. مثلا اعتیاد و به دنبال آن مشکلات خانوادگی و اجتماعی به تصویر کشیده میشود اما در روند داستان برآیند و نتیجه این ناهنجاری در خانواده و اجتماع مورد بررسی قرار نمیگیرد. از سویی شاهد هستیم که پرداختن به اصول اخلاقی در فیلمها و سریالهای ایرانی بسیار کم رنگ شده است. برای مثال میبینیم که در دیالوگ شخصیتهای اصلی داستان مکالمهها با سلام آغاز نمیشود.
وی ادامه داد: بیشتر خانوادههایی که زندگی آنها در این داستانها به تصویر کشیده میشود انسجام ندارند. طلاق و پراکنده زندگی کردن اعضای یک خانواده خیلی معمولی به تصویر کشیده شده و به نوعی مسئله طلاق عادی به نظر میرسد حال آنکه تمام اینها خود ضد تبلیغهایی بسیار تاثیرگذار برای مخاطبان این آثار به شمار میآید. از سویی نقش نهادهای فرهنگی دیگر که از ابتدای هر فرد دخیل هستند باید مورد توجه قرار گیرد. نقش فرهنگسازی نهادهای آموزشی مانند مدارس و مساجد و بخش فرهنگ و البته از سویی دیگر نقش و رسالت فرهنگی مراکز مشاوره برای رسیدگی به مشکلات زوجین خیلی مهم است. متاسفانه در سالهای اخیر عمر زندگی مشترک رو به کاهش رفته است که مشاهده شده مراکز مشاوره هم به این معضل دامن میزنند و در روند جلسات مشاوره قطع زندگی مشترک با طلاق را توصیه کردهاند که این خود مهر تاییدی است بر سهل انگاری بسیاری از مشاوران خانواده و روانشناسها در هنگامی که میتوانند با راهحلهای ساده دریچههایی امیدی را در آن زندگیهای مشترک باز کنند.
حال با توجه به وقوع روزانه یک قتل خانوادگی به نظر می رسد که توجه به این دسته از جنایت ها بیشتر احساس می شود زیرا قاتلان در محلی مرتکب قتل می شوند که پلیس و دستگاه قضایی هیچ اقدامی برای پیشگیری نمی تواند انجام دهد و اقدامات فرهنگی بهترین نقش را در پیشگیری دارد.
نظر شما