در عكسها وقتي چهره او را ميديدم بهنظر جوانتر ميرسيد ولي وقتي در خانه مداحان كه امروز خود او رئيس هيأت مديره آن است با هم قرار ملاقات گذاشتيم مسنتر بهنظر ميرسيد. حاجعلي آهي كه 86 سال از خدا عمر گرفته است همچنان مشغول رسيدگي به كارهاي مداحان كشور است و هرجا نقطه ضعفي را ببيند سريع اقدام ميكند تا به قول خودش مبادا فشارهاي زندگي مداحهاي ما را «پول محور» كند. حاجعلي آهي از وجههاي هنگفتي كه توسط برخي مداحان گرفته ميشود ناراضي است و اعتقاد دارد كه مداح نبايد اين حرفه را شغل بداند بلكه بايد به چشم عبادت به آن نگاه كند تا مورد نظر اهلبيت(ع) قرار بگيرد.
- از چه زماني شعر گفتن را آغازكرديد؟
تقريبا 55الي 60سال است كه شعر ميگويم. اشعارم را نزد آقا شيخجهان خراساني ميبردم تا تصحيح كنند. مدتي در مشهد نزد آقاي ميلاني ميرفتم تا ايشان اشعارم را تصحيح كنند. به ياد دارم، يك روز ساعت 7 صبح به كتابخانه آقاي ميلاني رفتم. علامهطباطبايي، صاحب تفسير الميزان نيز در آنجا حضور داشتند و آقا سيدمحمدعلي، پسر آقاي ميلاني نيز به آنجا آمد. من به آقا گفتم كه ميخواهم شعري برايتان بخوانم تا آن را تصحيح كنيد. پسر ايشان به من گفت كه همه ميآيند از پدرم فقه و اصول ميپرسند؛ تو ميآيي شعر ميپرسي؟ گفتم فقه و اصول در اين كتابها فراوان وجود دارد، اينكه من ميپرسم در هيچ كتابي نيست؛ البته اين نكته را بگويم كه آيتالله ميلاني، شاعر بودند. آقاي ميلاني تبسمي به من كرد و گفت كه شعرت را بخوان. آن زمان اينطور نبود كه هر كسي از راه ميآمد شاعر يا مداح شود؛ تقريبا تمام شعرهايي كه من خواندهام توسط علما و بزرگان تصحيح شده و اگر جايي سهوا هم خطا رفته است آنها با بزرگواري درست كردهاند.
- يعني اينطور نبود كه سبك خاصي داشته باشيد؛ حالا چه در شعر و چه در مداحي؟
نه قديم اصلا شبيه حالا نبود كه ملوديهاي آن ور آب را بياورند و روي آن شعر نامناسبي را بگذارند و بخوانند. خدا كند راست نباشد ولي من شنيدم كه يكي از برادران مداح ميگفت بعضي از اينهايي كه اينطور شعر ميخوانند و مداحي ميكنند با واسطه از غرب پول ميگيرند و هيأت راه مياندازند. متاسفانه بعضيها ميگويند براي شاعر جايز است آنچه براي غيرشاعر جايز نيست. اما وقتي موضوع مطرح كردن اعتقادات است بايد خيلي متوجه باشند. بنابراين كلاسهاي آموزش عقيدتي شعراي اين حوزه بايد تشكيل شود تا شعرا بدانند در شعرها از شيعه حرف بزنند نه از اصطلاحاتي كه از عالم تصوف وارد ادبيات ما شده است. من خودم در حال جمعآوري جزوات و كتابهايي در زمينه شعر آييني هستم كه يكي از آنها بيش از 100صفحه درباره «قافيه» است كه شعرا بدانند چه كلماتي را بايد بهكار ببرند؛ يا درباره كلماتي كه گاه در شعر به معصومين(ع) نسبت ميدهند كه اصلا شايسته نيست. بهطور نمونه كلمه «شاه خراسان» كه برخي به حضرت رضا(ع) ميگويند بسيار خطا و ناپسند است زيرا استفاده از كلمه شاه براي ائمه كسر شأن است. وقتي ميگوييم شاه آدمي سفاك، خونخوار و... است، بهنظر ميآيد كه كاربرد اين واژه براي اهلبيت عليهمالسلام سبك است و مايه كسر شأن اين حضرات ميشود.
- بهنظر ميآيد در قديم مداحان و شعرا بهدنبال «سبك» نبودند بلكه ترويج مضامين ديني برايشان اولويت بوده است؟
بله درست است؛ در سابق اشعاري كه ميخواندند روي سبك و سياق بود. منتهي سبك خاص خود را داشت. الان تحرير مطربانه ميزنند درحاليكه تحرير مداحي، ملودي خاص خود را دارد. كارهايي كه الان انجام ميشود گاهي مغاير مكتب تشيع و منافي با شأن اهلبيت عليهمالسلام است. جهت ورود به اين حوزه نياز به راهنما و استاد است. اگر از مداحان جديد بپرسيد استادتان چهكسي است، پاسخي ندارند! چون سبك آنها «من درآوردي» است و طوري ميخوانند كه رضاي خداوند در آن نيست. نوآوري در هر كاري خوب است، اما بين كار من درآوردي و نوآوري تفاوت وجود دارد، همانطور كه مقاممعظم رهبري ميفرمايند، مداح بايد در اين زمينه توجه داشته باشد. مداحاني كه سخيف ميخوانند نميدانند كه مداح حافظ اصول و فروع دين است. وقتي كه مداح از توحيد، نبوت و امامت ميگويد، يعني از اصول دين ميگويد. وقتي مناجات ميخواند، وقتي از نماز و روزه، جهاد، حج، خمس و زكات، امر به معروف و نهي از منكر ميگويد، اينها فروع دين است، منتها بعضي از اين مداحان حافظ اصول و فروع مكتب تشيع نيستند، حافظ فروع و اصول مكتب تصوف و صوفيه هستند. شما ببينيد الان اين قسم از مداحان كه سخيف و ناشايست ميخوانند جرأت ندارند مقابل بزرگان يا مقاممعظم رهبري بخوانند چرا كه خود آنها هم ميدانند كه ناشايست است.قديم اينطور نبود. من خاطرم هست پيش مرحوم آيتالله خويي ميرفتم و ايشان من را بلند ميكرد و ميگفت: آهي بخوان. اين هم بهخاطر دقتي بود كه در خواندن اشعار و روضه خواني داشتم و كاملا اساتيدم ياد داده بودند كه چگونه بخوانم تا خدايي ناكرده كسر شأن اهلبيت عصمت و طهارت(ع) نشود. قديم مداحها همه اهل نماز شب خواندن بودند و حتي من خاطرم هست زمان رضاشاه كه مانع از تشكيل جلسات روضه ميشدند مداحها شب تا صبح در خانهها ميرفتند و ميخواندند و اشك ميگرفتند اما الان طوري جلسات را برگزار ميكنند كه تا نصفشب طول بكشد و مستمع آنقدر خسته باشد كه براي نماز صبح هم خواب بماند. چند روز پيش در جلسهاي در ورامين بوديم كه پيرمردي پرسيد شما چطور به اينجا رسيديد؟ من در جواب به او گفتم كه اول از همه لطف اهلبيت بوده و بعد هم به خاطر مطالعه زيادم بوده كه اينطور شده است و توانستهام به اينجا برسم.
- بهنظر شما بايد چطور اين مداحان را سر و سامان داد يا كارهاي آنها را سر و سامان داد؟
ما الان در سرتاسر كشور نزديك به 22هزار مداح داريم كه اينها غيراز مداحان فصلي هستند. من نامهاي به مقاممعظم رهبري نوشتم كه مداحان الان در 20فرقه هستند و در نامهام پيشنهاد دادم كه خود رهبر معظم انقلاب براي اين حجم مداح و اين همه فرقه مختلف مديريت واحدي را مشخص كنند تا همه حرف او را گوش كنند. در آبانماه سال 1381هم نامهاي به دفتر مقاممعظم رهبري درخصوص تحت پوشش قرار گرفتن مداحان نوشتم؛ 4 سالي پيگير بودم و هر سال نامه مينوشتم، ايشان دستور به اجرا ميداد، اما كسي اجرا نميكرد. در نامه چهارم براي ايشان نوشتم هنرپيشگان و نوازندگان تحت پوشش وزارت ارشاد بيمه شدهاند ولي نوكران اجداد طاهر شما بيمه نيستند. ايشان دستور داد فورا از همان سال بنياد دعبل تأسيس شد و من هم عضو هيأت مديره اين كميته شدم؛ شعراي اهلبيت(ع) ميآيند و من آنها را در اشعارشان راهنمايي ميكنم، شعرهاي بعضيها را تصحيح ميكنم و اشكالات و نكتهها را به آنها يادآوري ميكنم؛ من در اين راه خيلي زحمت كشيدهام و امروز ميخواهم نتيجه اين زحمت را ببينم. بعدها با سازمان تأمين اجتماعي قراردادي بستيم كه مداحان اهلبيت(ع) را بيمه كردند و خوشبختانه امروز خيلي از مداحان بيمه هستند.
- يكي از مسائلي كه امروز در جامعه مطرح ميشود مسئله پول گرفتن مداحان است و اينكه بعضي از آنها زندگي اشرافي تشكيل دادهاند؛ نظر شما بهعنوان كسي كه سالهاي زيادي است در اين عرصه است چيست؟
بعضيها هستند كه مداحي ميكنند تا پول درآورند و بعضيها هم مداحي را به چشم عبادت ميبينند. يادم هست قديم، من و همين آقاي ناطقنوري به همراه پدرشان به مجالس ميرفتيم كه من و او مداحي ميكرديم و پدرشان هم كه منبري بودند؛ در بعضي از جلسات به ما 2 نفر 3قِران و در بعضي از جلسات 5قِراني ميدادند و به پدر ايشان يك شاهي. من خودم در ماه محرم هميشه اول به مراسم 3 قِراني ميرفتم. با همان 3 قِران و 5 قِران است كه امام حسين(ع) ما را اداره كرد.
هر وقت به روضهخواني ميرفتم؛ وقتي پاكت ميدادند، داخل آن را نگاه نميكردم كه چقدر به من پول دادهاند؛ اما بعضي از مداحان ميگويند كه چرا صاحب مجلس 10ميليون خرج ميكند. ولي به ما مقدار كمي پرداخت ميكند؟ امام صادق(ع) فرمودند «كسي كه ما آلمحمد(ص) را وسيله روزي قرار دهد فقير ميشود». منظور امام فقر مالي نيست بلكه فقر ايماني است؛ كسي كه اينطور رفتار ميكند پول را ميشناسد نه امام حسين(ع) را. اگر يك روز به او پول بيشتري پيشنهاد كنند بعيد نيست كه جلوي دستگاه امام حسين(ع) هم بايستد. واقعا خدا به داد موقع مرگ كساني برسد كه اهلبيت(ع) را وسيلهاي براي رسيدن به خانه و ماشينهاي آنچناني قرار دادهاند. قديميها موقع مرگشان يا اباعبدالله ميگفتند اما حالا معلوم نيست كه چه بلايي سر اينها ميآيد. اگر هم پول و مالي به دستشان ميرسد باز بايد به سبك و شيوه اهلبيت(ع) زندگي سادهاي داشته باشند نه اين همه بريز و بپاش و ماشينهاي آنچناني. زندگي مگر به داشتن فرش و لباس و ثروت است. كسي كه نوكر است بايد ببيند اربابش چه روشي را پيش گرفته است. من از ديدگاه اساتيدم كه مراجع تقليد بودند، ميگويم؛ مرحوم آقا شيخ جواد خراساني يك زيلو زير پا داشت، آنقدر زاهدانه زندگي ميكرد. يكبار ايشان بيمار شدند و من يك مرغ برياني خريدم و برايشان بردم. او با من دعوا كرد كه چرا اين را برايم خريدهاي. به او گفتم كه شما بيمار هستيد، شما براي خودتان نيستيد؛ بلكه براي اسلام هستيد. به من گفت كه ديگر از اين كارها نكن. نبايد طوري زندگي كنيم كه ديگران حسرت زندگي ما را بخورند. زندگي ما بايد عادي باشد. وقتي هم كسي مروج دستگاه اهلبيت(ع) ميشود بايد طوري زندگي خود را بچرخاند كه مردم با دست او را نشان ندهند و خود او مثالي از يك آدم ثروتمند نشود.
آهي از زبان آهي
من علي آهي هستم فرزند حاج قربانعلي و روز دوشنبه 14آبان 1307در محله پامنار تهران به دنيا آمدم كه اين محله مركز مبارزه سيدالمجاهدين حضرت آيتالله حاج سيدابوالقاسم كاشاني بود و من هم از زماني كه چشم باز كردم خودم را در مجالس اهلبيت عصمت و طهارت(ع) ديدم. مادرم هميشه شبهاي جمعه براي زيارت به سيداسماعيل ميرفت. 10ساله بودم كه كتاب «خزانالاشعار» را آورد و زنان را جمع كرد و از من خواست كه اشعار را بخوانم. من ميخواندم و زنان نيز گريه ميكردند. اين شوق از آن زمان در من بهوجود آمد. مادرم سبب شد تا اين عشق در من ايجاد شود؛ گرچه پدرم نيز بسيار مؤثر بود. من 70سال است كه مداح هستم ولي ريشه آن را از مادرم ميدانم. در مسجد آقاي لاريجاني در پامنار من شبهاي دوشنبه هرهفته به جلسات نوحهخواني و قرائت قرآن ميرفتم كه همانجا مرحوم آيتالله لاريجاني به من ميگفتند شروع كن به خواندن و من هم كمكم به سبك و سياق روضهخوانها اشعار را ميخواندم و مردم هم گريه ميكردند. ناگفته نماند كه اساتيدي كه من داشتم همه از مراجع تقليد بودند، مثلا آقا شيخ جهان خراساني هم شعر فارسي و هم شعر عربي ميخواند؛ بنابراين شعرهايي كه ميخواندم، نزد ايشان تصحيح ميكردم. خاطرم هست كه منظومهاي نوشت درباره شعر به زبان عربي كه من پيشنهاد كردم شما آن را به فارسي ترجمه كن ولي عمرش كفاف نداد. من بعد از اينكه دوره مدرسهام تمام شد هم كار ميكردم و هم شروع كردم درسهاي حوزوي را ياد گرفتن. آن زمان دروس ادبيات صرف و نحو، منطق و فقه، اصول، تفسير، علم كلام، رجال، علم حديث را از محضر اساتيد بزرگواري همچون حجتالاسلام والمسلمين مرحوم حاج سيدعلياصغر ميردامادي، حجتالاسلاموالمسلمين حاج شيخ احمد مجتهدي، حاج سيدمحمد ضياءآبادي و منظومه سبزواري را پيش حضرت آيتالله حاج سيدرضي شيرازي و نهجالبلاغه را از محضر مجاهد خستگيناپذير آيتالله حاج سيدمحمود طالقاني نخستين امام جمعه تهران فراگرفتم.
پدر با ذائقه ثابت
نقش پدر در جامعه مشخص است و ايشان براي جامعه عزيز هستند. اما آن چيزي كه ميخواهم تعريف كنم نقش تربيتي پدرم در زندگي شخصيام است. من حدود 53سال دارم. از سن 7 سالگي كه از موتور پدرم هنگام روضهخوانياش مراقبت ميكردم تا بعدها كه بزرگتر شدم، به ياد دارم كه روش زندگي ايشان يك روش بوده است. ايشان مانند بقيه پدرها تغيير ذائقه نميدادند؛ مثلا امروز اين لباس را بپوشد يا فردا مد تغيير كند، نوع ديگري لباس بپوشد. وضعيت تربيتي، معاش و... متغير نبوده است؛ آنچه رضاي خدا در آن بوده، مراعات كرده است و ما نيز الگو گرفتهايم. خيليها به ايشان اعتراض ميكنند كه چرا صحبتهاي تكراري داريد؟ ايشان جواب ميدهند كه نماز تكراري است؛ بنابراين نخوانيد. در همه زمينهها به و ما تكرار مكررات دارند و به ما توصيه ميكنند كه در مورد همهچيز ذكر فان الذكري تنفعالمومنين» به ما تذكر ميدهند؛ حتي اگر صدها بار هم تذكر داده باشند يا اينكه تلويحا منظورشان شخص ديگري است؛ ولي به ما ميگويند تا آن شخص دلخور نشود. ايشان هميشه در همه زمينهها براي من الگو بودهاند. ايشان بارها به من گفته است كه اگر همه زندگيتان را براي امامحسين(ع) بدهيد چيزي به ايشان ندادهايد. همين كه ما را تشويق و به اين مسير هدايت كردهاند كه اميدوارم گوشهاي از كارهاي ايشان را دنبال كنيم، خدا را شاكر هستيم.
روح دميده شده در حرم رسول خداص
روزي كه براي مصاحبه با حاج علي آهي رفتيم صحبتهايمان به مسئله ازدواجش رسيد و اينكه در سن 21سالگي ازدواج كرده و به راحتي و بدون رسم و رسومات دست و پاگير سر خانه خودش رفته است. اينطور كه ميگفت 6فرزند دارد كه متأسفانه تنها چند ساعت بعد از مصاحبه ما خبر فوت يكي از پسرانش يعني دكتر محمدرضا آهي در رسانهها منتشر شد اما حاج علي آهي طي گفتوگو خاطرهاي را درباره دوره طفوليت پسر آخرش گفت كه ذكر آن خالي از لطف نيست. ابتدا به اين مسئله اشاره كرد كه بهخاطر اينكه مدير كاروان بوده، بيش از 17 دفعه به سفر حج رفته است. حاج علي آهي اينطور گفت: «در يكي از سفرهايي كه به خانه خدا رفته بوديم همسر من حامله بود و وقتي در مسجد رسول خدا(ص) بوديم و خانم من مشغول خواندن زيارت حضرت بود با گريه به من گفت كه روح به جنين دميده شد و شروع كرد به حركت كردن و اينطور شد كه سومين پسر را خدا در حرم رسولش به من داد». يكبار هم اين پسر حاج علي آهي گريه يك جمع زائر را درآورده كه ماجراي آن برميگردد به سفري كه حاج آقا آهي 2 اتوبوس را براي زيارت از مرزهاي سوريه و تركيه ميبرده است. در آن سفر محمدرضا آهي كه 3 سال بيشتر نداشته سرخك ميگيرد. موقع گفتن اين خاطره اشك در چشمان پيرمرد جمع ميشود و با بغض ادامه ميدهد:«يك ماشين اقوام ما بودند كه در اين سفر ما را همراهي ميكردند ولي وقتي پسرم بيتابي ميكرد من و عيالم گريه ميكرديم. به عيالم گفتم كه ما يك ماشين فقط فاميلمان هستند و همه كمك ميكنند تا به نوعي بچه ساكت شود اما واقعا ياد حضرت زينب(س) افتادم كه چطور در كربلا بهدنبال بچهها ميدويد تا بتواند آنها را پيدا كند».
پلاك 81،خانهاي براي مداحان
اگر حوالي ميدان بهارستان از كسي بپرسيد خيابان فخرآباد (شهيد مشكي) را ميخواهم خيلي سريع آن را به شما نشان ميدهد. چند متري كه خيابان را به داخل حركت كنيد سمت چپ متوجه ساختماني ميشويد كه با بقيه متفاوت است و جلوي آن حياط بزرگ و سرسبزي قرار دارد. پلاك اين ساختمان 81است كه با يك نظر ميتوان فهميد معماري ساختمان متعلق به دوره قاجار است و امروز بعد از بازسازي و مرمت تبديل شده به خانه مداحان اهلبيت(ع) كه حاجعلي آهي هم رئيس هيأت مديره اين مجموعه است. حاج علي آقا درباره اين مجموعه ميگويد: كه «ما خيلي از شهردار محترم تهران ممنون هستيم كه باعث شد بتوانيم اين مجموعه را راهاندازي كنيم و براي مداحان سراسر كشور كه چيزي حدود 22هزار نفر هستند كاري انجام دهيم. فعاليتهاي خانه مداحان بسيار گسترده است و شايد مهمترين بخش آن هم آموزش مداحي باشد كه ما هم براي خواهران و هم برادران آموزش مداحي داريم. هر روز كلاسهاي مختلفي در زمينه منبرخواني، ادبيات آييني، رديفهاي آوازي و مقتل خواني برگزار ميشود كه بيشتر آنها براي آقايان است. براي خانمها هم 3 روز در هفته صبحها كلاسهايي در زمينه روضهخواني و مقتل برگزار ميكنيم». رئيس هيأت مديره خانه مداحان در ادامه صحبتهايش به صدور كارت شناسايي مداحي اشاره ميكند و ميگويد: «براي قريب به 2هزار نفر از مداحان اهلبيت ساكن و شاغل در تهران و حومه و چند استان كشور كارت شناسايي صادر شده است كه تمامي آنها از مزاياي اين خانه برخوردار ميشوند؛ براي مثال ما قراردادي با آزمايشگاه بستهايم كه مداحان ميتوانند از آن براي چكاپ كامل استفاده كنند يا چند سال پيش نزديك به 500 ميليون تومان با دستور آقاي چمران به بانك شهر واريز شد كه مداحان با نامه ما ميتوانند تا 5 ميليون وام دريافت كنند و آن هم براي كساني است كه واقعا به آن احتياج دارند».