در كن 67 اكران فيلم نهنگ با استقبال منتقدان روبرو شد. اما تماشاگران يا فيلم را نديدند و يا اينكه از جغرافيا و حال و هواي خاص لوكيشن فيلم زوياگينتسف اطلاعي نداشتند كه روايت فيلم برايشان كمي تا قسمتي گنگ بود.
آندري زوياگينتسف 49 ساله؛ با نهنگ دوباره به روايت مضامين اجتماعياش برگشته است. پيش از اين فيلم الناي او در كن 64 خوش درخشيده بود.
نهنگ؛ وفاداري شديدي به اجتماع واقعي آن بخش از روسيه نشان ميدهد كه در حقيقت مكان و جغرافياي داستان اوست. روايتهاي زوياگينتسف جلوهگري تند و تيز و سرد و خشن دارند. به زعم عمدهي كاراكترهاي فيلم نهنگ؛ زندگي واقعي نيز چيزي نيست جز زشتي؛ خشونت و بي عدالتي.
آخرین ساختهی زِویاگینتسِف روايت همين ناهنجاري هااست. آنهم در شهر كوچكي در روسيه امروزي. جايي كه هنوز اجراي عدالت به آرزو شبيه است. و قوي ضعيف را از پاي در ميآورد. اگرچه در جاي جاي گفتارهاي فيلم به صبر پيشه ساختن تكيه مي شود اما زوياگينتسف اصرار دارد بگويد صبر مخصوص پيامبران است و مردم عادي پيمانه صبرشان نامعلوم.
داستان فيلم مربوط به درگيري يك شهروند عادي به نام "نيكلاي" با يك فرد سياسي و قدرتمند به نام "واديم" است. نيكلاي اين مرد بخت برگشته تمام زمين و خانهاش را ميتواند در اين دعواي حقوقي بيازد و پاكباخته شود. حتي اگر حق نيز به تمامي با او باشد.
واديم؛ شهردار اين شهر كوچك قصد دارد با هر حربهاي كه شده خانه نيكلاي را تصرف كند. در حقيقت ميخواهند خانه و زمين وي را به بهانهي مختلف گسترش شهر و يا حفاظت از محيط زيست از چنگش درآورند.
تنها اميد نيكلاي؛ وجود دوستي قديمي است كه از دور دستي برآتش حقوق و وكالت شهروندي دارد. دیمیتری قبلا در ارتش حضور داشته اما اكنون با هر ترفندي كه شده يك دفتر حقوقي كوچك را در مسكو اداره ميكند.
ديميتري و نيكلاي با همكاري چند نفر بومي ديگر پروندهاي عليه شهردار آماده ميكنند. اما اين تنها آغاز يك بازي بزرگ به مانند بازي مرگ و زندگي است...
كاراكترهاي فيلم نهنگ همگي پروپيمان هستند. دوستان نيكلاي يكي از يكي ديگر بدبخت تر و و يا دست و پاچلفتي تر جلوهگري ميكنند. پاشا؛ آنجلا؛ و حتي خود واديم در مقام شهردار و يا ديميتري هيچكدام شخصيت ثابت ندارند. و گويي فقط به زندگي روزمره ميانديشند. زويا گينتسف به گونه اي كاراكترهايش را فانتزي پرداخت كرده كه از هر طرف بخواهد توانسته باشد آنها را پرداخت نمايد.
براي تماشاگر واديم نماد فساد است. احتياجي نيست تا سكانس ملاقات ديميتري با كوليا شروع شود تا مسئله فساد شهردار روشود. واديم نماد آدمي است كه حتي اگر مقام سياسي و رسمي نداشت نيز يك دزد تمام عيار بود و انديشهاش غارت اموال و زمينهاي مرغوب همسايگانش. در طرف مقابل مردم شهر و در راسشان نيكلاي؛ هيچكدام بي نقص نيستند. هر آدمي ضعفهاي خودش را دارد و برخي بيشتر و برخي كمتر. اما در مجموع خوش قلبي و مهر محبت چيزي نيست كه نزد آنان نباشد.
نهنگ گاهي روايت كمدي سياه نيز دارد. نماهايي هستند كه با تلخند تماشاگر نيز روبرو ميشوند. شايد اصليترين صحنه كه هرتماشاگري با ديدنش لبخند زده همان سكانس تمرين تيراندازي نيكلاي است. او كه با دوستش مشغول تيراندازي به تصاوير رهبران حزب كمونيست است (افرادي كه بيش از 2 دهه است كه در سينه قبرستان خوابيدهاند)؛ با قيافهاي حق به جانب و در استفهام انكاري به دوستش ميگويد عكس هاي(هدفهاي جديدتر) نميتواني بذاري؟!
درام اجتماعي نهنگ؛ يك سينماي واقعي است. خشكي و سردي فيلم البته ممكن است تماشاگر را گاهي دلسرد كند اما حقيقتا روايت زويا گينتسف يك روايت حقيقي از دنياي امروزي و نبرد بين خير و شر است. مبارزهاي كه در تمام برهههاي زندگي نوع بشر وجود داشته و حقيقتا تعطيل بردار نيز نيست.
Leviathan
كارگردان:آندري زويا گينتسف، فيلمنامه:اولگ نگين و آندري زويا گينتسف؛زمان فيلم:140 دقيقه؛محصول 2014 روسيه
بازيگران:آلكسي سربياكوف( نيكلاي)؛رومن مديانوف(واديم)؛ولاديمير ودو ويچنكوف؛النا ليلادووا(ليليا).