بر آن بزرگ بزرگان از ژرفاى وجود درود میفرستیم، پیشانى خضوع و احترام را در برابر روح بلندش به خاک میساییم و همین را رمز اعتلا و رشد خود میدانیم و به حق باور داریم که «هرچه داریم از محرم و صفر است».
با این همه نباید شیفتگى ما نسبت به آموزگار بزرگوار عزت و شهادت و شور حضور در محضر مقدسش، ما را از نیوشیدن و آموختن «درس»هاى او و اندیشه در «عبرت»هاى آن قطعه از تاریخ باز دارد. آنچه که حضرت سیدالشهدا علیهالسلام انجام داد و آنچه دونصفتانِ پلید در برابر عزیزترین بنده خدا به نمایش نهادند، همه و همه دستمایههاى خوبى براى تعلّم و عبرتآموزى است که ميتواند در گذر همیشه تاریخ، روشنيبخش جانهاى شیفته حق و عدالت باشد.
امّا در میان همه درسها و عبرتهاى عاشورا آنچه ميتواند و باید بیشتر مورد توجه قرارگیرد چرایى شکلگیرى این حادثه جانسوز است. این چرایى، از یکسو به انبوه دنیاطلبانى بازميگردد، که بعضاً به رغم سوابق مثبت خود، در دام چرب و شیرین روزگار گرفتار آمده و قوام یافتن عدل «على» در حکومت «حسینى» را پایانى بر باجخواهيها و فزونخواهيهاى خود ميدانستند. خوب است براى یکبار دیگر هم که شده در اشعار عمر بن سعد تدبر کنیم؛ آنگاه که نتوانست در برابر وسوسه دنیا مقاومت کند و به خیال خود با فرصتطلبى زیرکانه در گذشته خود و نسبت خویش تجدیدنظر کرد و به امام زمانش «نه» گفت.
از سوى دیگر، چرایى پیدایش عاشورا، از منظر حسین علیهالسلام هم دیدنى است. او ميتوانست در ازاى سهمخواهى خود به کنج عافیت رود و هم ميدانست که راهى غیر از این رفتن، همان و شهادت خود و یاران همان. اکنون باید نیک نگریست که انتخاب راه دوم چرا؟
در این باره سخنهاى فراوانى گفتهاند و ميگویند امّا زحمت زیادى لازم نیست تا به کنه حقیقت راه پیدا کنیم؛ چرا که آن سرو سرافراز بوستان امامت خود گفته است که علت این قیام آن است که مردم را از دین حق منحرف و بنده دنیا ساخته بودند؛ به حق عمل نميکردند و از باطل اجتناب نمينمودند. او ميدید که همگام شدن با این جریان منحرف به معناى پایان عصر دین و دیندارى است، و لذا فرمود براى امر به معروف و نهى از منکر و احیای سیره و شیوه جدّم، رسول خدا، قیام ميکنم. یالیتنی کنت معک فافوز فوزاً عظیما.
- منبع: پايگاه اطلاع رساني شخصي دكتر محسن اسماعيلي