عمان سامانی تحصیلات ابتدائی را در مکتبخانههای محلی فرا گرفت و برای ادامه تحصیل به اصفهان میرود و در مدرسه «نیماورد» یا «نیما رود» اصفهان ادامه تحصیل میدهد و این مدرسه، مدرسه بسیار مهمی در اصفهان بوده است و بسیاری از بزرگان اصفهان در آنجا تحصیل کرده اند و بعد از آن وارد مدرسه صدر اصفهان میشوند و علوم رائج زمان خود را در حد مقدمات و سطح حوزه فرا میگیرد و در همان ایام، با دهقان سامانی نیز هم درس بودند و در مدرسه جد بزرگ اصفهان، بوسیله یکی از اساتیدش به نام میرزا محمدهادی پاقلعهای به عرفان کشیده میشود و درجاتی در تهذیب و عرفان طی میکند و به کمالاتی میرسد.
نیاکان او همه از دریسرایان، پارسیگویان و آذریسرایان عصر خود بودهاند. پدرش میرزا عبدالله متخلص به «ذره» مولف «جامعالانساب» و جدش میرزا عبدالواهاب سامانی متخلص به «قطره» و عمویش میرزا لطفالله متخلص به «دریا» همگی از شاعران عهد ناصری بودهاند. میرزا نورالله همانند بسياری از نياکان خود در سلك تصوّف و عرفان بوده و در زمره ارادتمندان سعادتعلیشاه اصفهانی و جانشين وی ملا سلطان محمّد گنابادی (سلطانعلیشاه) از قطبهای سلسله صوفيّه نعمتاللهيه بود.
از آثار عمان سامانی میتوان به گنجینة الاسرار، مخزن الدرّر، معراج نامه و دیوان اشعار اشاره کرد.
در این میان، مثنوی «گنجینةالاسرار» یکی از معروفترین آثار عمان سامانی است درباره عرفان عاشورا.در این مثنوی نسبتاً بلند که بیشاز 50 صفحه را در بر می گیرد نکتههای ظریفی از عشق و عرفان با بیانی هنرمندانه و گرم طرح شده است.
عمان در این مثنوی درباره تک تک شهدای کربلا و معروفترین آنها مثنوی نوشته است و ویژگی مهم مثنوی او همانا برداشت متفاوت و اندیشمندانه و عارفانه از واقعه کربلاست که همین امر این مثنوی را در زمره باشکوه ترین آثار ادبیات عاشورایی قرار داده است.
عمان را باید اولین شاعری نام برد که اشعار کربلایی را از قالب سوگ خارج کرد و در قالب حماسی آمیخته به عشق و روشنگری ارائه نمود. گنجینة الاسرار که نسخه کامل آن به اهتمام حمید یعقوبی سامانی منتشر شده، بااین مطلع آغاز میشود که شعری آشنا برای بسیاری از فارسی زبانان است که هنگام افطار و سحر سالیان سال است مطلع شروع ادعیه های شام و سحری است:
کیست این پنهان مرا در جان و تن
کز زبان من همی گوید سخن
این که گوید از لب من راز کیست؟
بنگرید این صاحب آواز کیست؟
در من اینسان خودنمایی میکند
ادعای آشنایی میکند
داستان معروفی است که وی با جمعی از شیعیان لرستان و منطقه سامان به سامرا و عتبات عالیات مشرف شده بودند و در این سفر به زیارت میرزای شیرازی نائل میشوند، وقتی میرزای شیرازی متوجه شدند عمان در این جمع حضور دارد به ایشان بسیار احترام کردند، کسانی که با میرزای شیرازی ملاقات کردند، عدهای از بزرگان و خوانین بودند و عمان را به عنوان زیارت نامه خوان و مداح همراه خود برده بودند و به او اهمیتی نمی دادند و میرزای شیرازی که متوجه او شدند و شاید بخشهایی از منظومه او بدست ایشان رسیده بود، آنچنان از عمان تفقد میکند که همگان تعجب میکنند و میفرماید، ای کاش همه درسی که خوانده ام را به شما میدادند و ثواب
عمان سامانی در اواخر عمر به سامان مراجعه کرد و آثار ارزندهای از خود به یادگار گذاشت. او در سال 1320 قمری (حدود 1281 شمسی) در سن 64 سالگی بدرود حیات گفت.
نقل است که پیکر عمان را در مسجد جامع سامان به خاک سپردند و بعدها بر اساس وصیت او به نجف منتقل و در وادیالسلام مدفون گردیده است.