به گزارش ایسنا، دومین نشست از سلسله نشستهای تاریخ شفاهی مطبوعات ایران عصر دوشنبه، سوم آذر با حضور محمد بلوری (پیشکسوت عرصه روزنامهنگاری)، محمد ابراهیم رنجبر (روزنامهفروش پیشکسوت)، محمود مختاریان، ابراهیم رستمیان و جمعی دیگر از اهالی رسانه در سالن اندیشگاه کتابخانه ملی برگزار شد.
محمد بلوری با بیان خاطرات ۵۸ ساله خود در روزنامهنگاری گفت: سال ۱۳۳۵ کار خبرنگاری را در زمانی که روزنامهها در حال بیرون آمدن از افسردگی به وجود آمده از کودتای ۲۸ مرداد بودند، در روزنامه کیهان شروع کردم. در آن زمان، مطبوعات برای بالا بردن تیراژ خود شروع به تربیت و تعلیم نیروی انسانی میکردند.
وی با اعتقاد بر اینکه روزنامهنگاری یک کار تجربی است، مطرح کرد: بعد از انقلاب، روزنامههای کیهان و ایران برای ارتقای کار روزنامهنگاران تازهکار ترکیبی از خبرنگاران جوان و پیشکسوت را کنار هم گذاشتند زیرا معتقد بودند روزنامهنگاری یک حرفه است و باید به صورت تجربی از پیشکسوتان این حرفه به خبرنگاران جوان منتقل شود و این هنر را نمیتوان صرفا با مطالعه کتاب یاد گرفت.
این روزنامهنگار با بیان چگونگی ورودش به مطبوعات توضیح داد: سال آخر دبیرستان بودم که برای روزنامهنگاری انتخاب شدم. در آن زمان انتخاب خبرنگار مانند امروز نبود. معلمها بر حسب نیاز روزنامهها از بین دانشآموزان خوب دبیرستان، خبرنگار انتخاب میکردند. آن زمان صفحه حوادث روزنامهها تقریباً خالی بود. ماجراهایی مانند اصغر قاتل، رمال شیرازی، ماجرای دادشاه، اصل چهار ترومن و ... تازه به وجود آمده بود. این حوادث پیش آمده جاذبه داشت و مانند نطقهای سیاسی نمایندهها در آن زمان نبود که مخاطبان را به خرید روزنامهها جذب نکند. به همین دلیل تصمیم به انتشار صفحهای در روزنامه کیهان با نام «حوادث» گرفتیم تا در آن رویدادهای روزانه را ذکر کنیم.
این روزنامهنگار پیشکسوت در ادامه به سبک و سیاق استخدام روزنامهنگاران و همچنین از نحوه ورودش به دنیای روزنامهنگاری سخن گفت و خاطرنشان کرد: بنده پیش از این علاقه زیادی به حوزه خبر و خبرنگاری داشتم اما نمیدانستم که چگونه باید به این عرصه وارد شوم. همیشه به استادان، معلمها و دوستانم میسپردم که مرا معرفی کنند. پس از آن با شخصی آشنا شدم که برای او خبرهای حوادث را از پزشکی قانونی گزارش میکردم و آن خبرنگار گزارشها را به گزارش و نام خود ثبت میکرد. پس از مدتها متوجه شدند کسی که این گزارشها را میداده است من بودم، در نتیجه به درخواست منوچهر سخایی که مسئول بخش حوادث در روزنامه کیهان بود، وارد دنیای روزنامه نگاری شدم.
انجمن صنفي براي پيگيري خواستههاي مشترك تأثيرگذار است
محمد بلوری درخصوص تشکیل انجمن صنفی نیز گفت: اگر روزنامهنگاران و خبرنگاران بتوانند همه را راضی کنند و از گرایشهای سیاسی که مثل آفتی در جان همه مطبوعات افتاده است، دست بردارند، برای پیشروی خواستههای مشترک این انجمن صنفی تاثیرگذار خواهد بود.
وی در عین حال با اشاره به نبود امنیت شغلی برای خبرنگاران گفت: این اتفاق تنها چیزی است که دلم را به درد میآورد. روزنامهها در حال حاضر چه میکنند؟ وقتی میشنوم خبرنگاری به شکل حق التحریر با موسسه یا رسانهای قرارداد میبندد و آن موسسه از او حتی سفته دریافت میکند و در قراردادی که ذکر میکند مطرح میکند این موسسه هیچ گونه رابطه استخدامی با خبرنگار ندارد و هیچ مسئولیتی در قبال حقوق پاداش، بیمه و... ندارد، دلم به درد میآید.
وی سپس در بخش دیگری از صحبتهایش درخصوص طرح قانون نظام صنفی نیز گفت: این طرح را دیدم؛ میگویند زمانی که این طرح به تصویب بخواهد برسد باید رئیس جمهور آن را امضا کند و یا اگر نشریات بخواهند به سر و سامان برسند، میبایست یک قاضی آن را امضا کند. چرا نمیگذارید روزنامهنگاران روی پای خودشان بایستند و اخلاق را به وجود بیاورند. پیش از این نظام پزشکان و همچنین نظام وکلا نیز به همین شکل بود اما در حال حاضر شرایط بسیار دشوار شده است
محمد بلوری در ادامه صحبتهایش خاطراتی را از شیوه اداره کردن روزنامه اطلاعات بیان کرد.
وی همچنین درخصوص ویژگیهای مصباح زاده، به عنوان مدیر مسئول روزنامه کیهان در نحوه اداره کردن روزنامه و همچنین نیروهای انسانی مطرح کرد: مصباحزاده برای اداره نیروهای انسانی بسیار هزینه میکرد؛ به گونهای که دو تن از کارمندان خود را به کشور آلمان برای آموزش ساخت ماشینهای آلمانی فرستاد.
محمد بلوری در بخش دیگری از خاطرات خود اوج سانسور مطبوعات و روزنامه اطلاعات را به دورهای نصب کرد که شریف امامی مدیر مسئول آن روزنامه بود.
وی به سال 1343 زمانی که حسن علی منصور نخست وزیر وقت شده بود اشاره کرد و گفت: در آن سال قرار بود لایحه کنوانسیون نفت به مجلس برده شود که خبر داده شد وی ترور شده است اما همیشه نکتهای مثل اسرار برایمان سوال بود و آن اینکه این نخست وزیر با گلولهها کشته نشد بلکه او شش روز در بیمارستان بود و اشتباه پزشکان منجر به خونریزی داخلی و فوت شد.
همه این اتفاقات به گونهای بود که خود من حتی صورت جلسه این اتفاق را دیده بودم اما اوج سانسور به قدری بالا بود که ما نمی توانستیم این مسائل را چاپ کنیم و در آن زمان سازمان سواک مسبب این سانسورها بود. ما در این شرایط اعتصاب شش روزه ای داشتیم و مطرح کردیم تا سانسور هست اعتصاب ادامه دارد که همه روزنامهنگاران هم قبول کردند آن زمان آقای شمس، سردبیر روزنامه اطلاعات بود و میگفت فقط مراقب باشید چراغ روزنامه خاموش نشود. این اعتصاب شش روز ادامه داشت تا اینکه با ما تماس گرفتند و گفتند حاضر به مذاکره هستیم. ما هم همه هماهنگ شده بودیم و می خواستیم به نوعی به مردم اطلاعیه بدهیم اما نمیشد. در آن زمان ما سندیکایی داشتیم که اقای سفری از دبیران آن سندیکا بود بنده به همراه چند تن دیگر در این سندیکا بودیم و صحبت کردیم که چه اقداماتی باید انجام بدهیم. سپس اعتصاب شش روز ادامه داشت تا تمام شد و این اتمام شدن اعتصاب از طریق سندیکا اتفاق افتاد سندیکایی که از تودههای مذهبی و همه نوع قشری در آن حضور داشتند. ما وقتی سندیکا میآمدیم صنفی فکر میکردیم اما حالا صد انجمن درست کردهاند که هیچ کدام به درد نمیخورد.
بلوری در بخش دیگری از نقل خاطرات خود در پاسخ به این پرسش که هنوز هم رئیس سندیکا هستید؟ گفت: بله هستم.
او در پاسخ به اینکه چرا هویت صنفی سندیکا ادامه پیدا نکرد نیز اظهار کرد: نگرانی که دولتها پیش از این داشتند، این بود که اگر جمعیت روزنامهنگاران با هم متحد شوند، کلاهمان پس معرکه است و آن زمان آمدند و مطرح کردند هر واحد صنفی میتواند یک سندیکا درست کند و از آن زمان بود که سندیکا در هوا ماند نه میتوانستیم آن را منحل کنیم نه اینکه آن را ادامه بدهیم.
این روزنامهنگار پیشکسوت در حال حاضر نیز تاکید دارد انجمن صنفی روزنامه نگاران تشکیل شود.
وی مطرح کرد: امیدم به دولت روحانی است؛ اگر اجازه دهند یک مجمع عمومی تشکیل بدهیم، مادهای داریم که در آن ماده، اموال و دارایی سندیکا به دانشگاه تهران متعلق میشود. اگر دولت اجازه دهد، مادهای مینویسیم و اساسنامهای را طراحی میکنیم تا ساختمان مربوط به سندیکا را به خبرنگاران جوان بدهیم؛ به نوعی میراث پیشکسوتان به جدیدیها. در حال حاضر دانشگاه تهران مدعی ساختمان سندیکا است.
او سپس از جداییاش از روزنامه کیهان و اینکه فعالیت خود را پس از این جدایی چگونه گذراند، گفت: پس از این جدایی در این مدت 10 نشریه را اداره میکردم؛ روزنامه ایرانیان، هفته نامه و ... . اما هفته نامهها دیگر مرا اقناع نمیکرد هفتهای سه هفته نامه مینوشتم.
محمد بلوری در بیان خاطرات خود به دههی هفتاد رسید؛ دههای که در آن دو - سه حادثه شگفتانگیز و خبرساز از جمله ماجرای «شاهرخ و سمیه» رخ داد.
بلوری گفت: این اتفاق خبر کوتاهی بود. یکی از بچهها خبر را آورده بود که دختری مادر خود را به خاطر دوست پسرش مجروح کرده بود. آن موقع پدر و مادرها به سنت سابق به خانوادهشان نگاه میکردند و نمیدانستند دختر و پسرها دنیای دیگری هم دارند. پدری که سنتی بزرگ شده بود نمیتوانست این مسائل را درک کند و این اتفاق در آن زمان اتفاق بسیار سنگینی بود و تاثیرگذاری این حادثه به گونهای بود که مردم از این اتفاق بهت زده شده بودند و برای همگان این سوال پیش آمده بود که دختر چگونه میتواند به خاطر عشقش، پدر و مادرش را بکشد؟
وی گفت: درخصوص پرداختن به این سوژه از بیرون فشاری برای ما وارد نشد اما مسالهای که وجود داشت بهت عمومی بود. از سوی دیگر من همیشه حوادث را از نگاه قتل و جنایت نگاه نمیکردم در روزنامه صفحهای به اسم گویندگان عاطفه درست کردیم که چقدر لذتبخش بود؛ به عنوان مثال به سوژهای پرداختیم که زندانیان بدهکار چرا باید زندان باشند در همین بخش حوادث در شب عید در آن سالها 650 نفر را از زندان آزاد کردیم.
نقش رسانه در آگاهي از اهداي عضو و اعتياد
او سپس به بخش اعتیاد اشاره کرد و گفت: در سال 73 اعتیاد جرم محسوب میشد؛ به گونهای که اگر کسی دچار اعتیاد میشد یا باید زندان میرفت و یا به نوعی خود را قایم می کرد. یادم هست آن سالها دختری به دفتر ما آمد و گفت، معتاد به هروئین هستم اما نمیدانم کجا بروم و چه کار کنم. خانواده من حتی نمیدانند به هروئین اعتیاد دارم. در حالی که آن زمان هیچ مرکز درمانی وجود نداشت که اختصاص به معتادان داشته باشد تا بتوانند در آنجا دوباره سلامتی خود را با ترک کردن به دست بیاورند. در نتیجه برای شروع کار یک صفحه از حوادث روزنامه را به مدت یک ماه به طولانیترین گزارشم یعنی گزارشی که چرا اعتیاد باید جرم باشد، اختصاص دادم. در این یک ماهه سرگذشتهای کسانی که به اعتیاد دچار شده بودند را مینوشتم همچنین شروع به مصاحبه با مقامات قضایی و دادستان کل کشور کردم؛ مصاحبهای که همه اینها نسبت به این پرسش نظر مثبت داشتند و این گزارش بارها نوشته شد وادامه داشت و بینتیجه نماند. اگر گزارشی بخواهد موفق شود با یک بار نوشتن این اتفاق نمیافتد. گزارش برای موفق شدن باید ادامهدار باشد. از آن زمان بود که کم کم بنگاههای ترک اعتیاد روییدند اما خیلی موفق نبودند.
وی همچنین به گزارشهای تاثیرگذار دیگرش که به جا افتادن فرهنگ اهدای قلب و اعضاء منجر شد، اشاره کرد و گفت: این گزارشها باعث شد، اهدای قلب به بیماران نیازمند رسانهای شود و بیماران راحتتر دسترسی پیدا کردند به کسانی که میخواستند قلب خود را اهدا کنند. آن زمان دکتر ماندگار با ما در ارتباط بود و شرایط بیمارانش را که نیاز به اهدای قلب داشتند مطرح میکرد؛ به نوعی که خود او به دنبال خانوادههایی میرفت که اعضای خانوادهشان مرگ مغزی شده بودند و میتوانستند قلب و اعضای دیگرش را اهدا کنند.
به گزارش ایسنا، دختر محمد بلوری، پیشکسوت حادثهنویسی در عرصه روزنامهنگاری نیز در این نشست حضور داشت.
او در سخنانی مطرح کرد: جوانان و دوستان پدر بهتر میتوانند از او تقدیر کنند. پدرم کارهای خیلی بزرگی انجام میداد، اما سختیهای کارش را به خانه نمیآورد پدرم مایه آرامش من بود گرچه سختیهای زیادی داشت ولی تا آنجا که میتوانست سعی میکرد این سختیها را متوجه نشوم محبتی که پدرم به ما داشت می توانم بگویم هر پدر دیگری نداشت.
به گزارش ایسنا در پایان این نشست محمد بلوری ضمن تقدیر و تشکر از دست اندرکاران برپایی این مراسم، به پاس سالها عمر گرانقدری که در رسانهها و مطبوعات گذرانده بود، تقدیر شد.
تقيپور: روزنامه نگاران جوان و پيشكسوت از تجربه هم استفاده كنند
امیرعباس تقیپور، مدیر مسئول ماهنامه مدیریت ارتباطات نیز در این مراسم حضور داشت و طی مطالبی کوتاه عنوان کرد: این جلسات متعلق به خبرنگاران جوان و روزنامهنگاران پیشکسوت است که کنار هم بنشینند و ایجاد تجربه کنند.
وی همچنین در پایان این نشست مطرح کرد: آقای انتظامی، معاون مطبوعاتی وزارت ارشاد پیش از این قول داده بودند دراین نشست حاضر شوند اما به دلیل مشغلهای که برایشان پیش آمد، قول دادند در جلسات بعد در این نشستها در جمع ما حضور داشته باشند.
به گزارش ایسنا، محمد بلوری متولد ۱۹ اسفند ۱۳۱۵ است. وی فارغالتحصیل رشته روانشناسی است. او پیش از انقلاب اسلامی دبیر صفحات حوادث روزنامه کیهان و پس از انقلاب سردبیر نشریه ایرانیان، دبیر سرویس روزنامه ایرانیان، جامجم و اعتماد بود.
محمد بلوری در حال حاضر در روزنامه ایران مشغول فعالیت است.