همشهری آنلاین: در صفحه‌ کارگاه رمان که از آغاز تابستان شروع شده، محمدحسن شهسواری، نویسنده‌ رمان‌های «شب ممکن» و «پاگرد» و مدرس رمان‌نویسی، علاقه‌مندان به نوشتن را به زبانی ساده با اصول و مراحل نگارش رمان آشنا می‌کند.

شصت‌ساله‌اید. تا به حال شش رمان چاپ کرده‌اید. در یک مهمانی شلوغ می‌بینید یک آقا یا خانم محترم جلو می‌آید که معلوم است زیاد اهل حرف‌زدن در جمع نیست و همه‌ی نیرویش را جمع کرده تا بتواند جمله‌ای به شما بگوید. می‌گوید با شخصیت یکی از رمان‌های شما زندگی کرده و بعد زبانش باز می‌شود، به جزئیات صحنه‌هایی از رمان شما اشاره می‌کند که بیست‌سال پیش چاپ کرده‌اید. نه. بگذارید از خیلی قبل‌تر شروع کنم.

حتما به رمان‌هایی برخورده‌اید که شخصیت‌هایشان دغدغه‌های عمیق و بزرگی دارند، و در ‌سرتاسرِ آن حرف‌های سطح بالایی زده می‌شود اما هنگام خواندن‌شان حوصله‌تان سرمی‌رود و با خودتان می‌گویید اصلا چرا این داستان جلو نمی‌رود. آیا شما آدم سطحی‌ای هستید؟ نه واقعا.

حالت عکس هم هست. رمانی را تند و چالاک می‌خوانید. موقع خواندنش هم حس خوبی دارید و با همین حس هم به پایانش می‌برید. اما بعد از خواندن، می‌اندازیدش کنار و به احتمال زیاد تا آخر عمر، نه‌تنها دیگر سراغش نمی‌روید بلکه بعد از مدتی اصلا یادتان می‌رود چنین کتابی هم خوانده‌اید.

معلوم است که هیچ کدام از این دو حالت کامل نیست و حتما حالت سومی هم داریم. چه ‌چیزی باعث می‌شود حالت سوم، این اتفاق فرخنده بیفتد؟ یعنی این‌که هم رمانی خواندنی را تمام کرده باشیم و هم، هر از چندی دل‌مان برای آن رمان و شخصیت‌هایش تنگ شود. بخش مهمی از این ماجرا به کشمکش دراماتیک شخصیت‌ها در دو حوزه‌ی فرم و محتوا برمی‌گردد.

 

  • نیاز، میل، مانع، کشمکش

هر عملِ هر موجود زنده برای برآوردن یک یا چند نیاز است. پس اگر بگوییم انسان موجودی نیازمند است، حرف نامربوطی نزده‌ایم. بلافاصله بعد از احساس نیاز به چیزی، میل به برآوردن آن پیدا می‌شود.

اگر شما به‌محض آن‌که میل به برآوردنِ نیازی داشتید، موفق می‌شدید آن را برآورده کنید، خب، ‌خیلی آدم خوش‌بختی بودید. اما می‌دانیم در بسیاری از موارد این چنین نیست.

دربرابر بسیاری از امیال ما، مانع وجود دارد. یعنی عواملی که نمی‌گذارند امیال ما محقق و نیازهای ما برآورده شوند. کشمکش درست همین‌جا سروکله‌اش پیدا می‌شود. زمانی که می‌خواهیم از موانع بگذریم تا به امیال‌مان برسیم. به عبارت دیگر کشکمش یعنی برخورد امیال با موانع.

اگر شماره‌ی گذشته‌ی کارگاه رمان را خوانده باشید (که بهتر است خوانده باشید)، حتما یادتان هست آن مطلب با اصل چهارم ریتم و تمپو در داستان تمام شد. بر طبق این اصل کشمکش بیرونی تمپو را تند و کشمکش درونی، تمپو را کند می‌کند.

طبیعی ا‌ست که در این شماره به کشمکش و انواع آن در داستان بپردازیم. کتاب‌های مختلف داستان‌نویسی و فیلم‌نامه‌نویسی انواع مختلفی از کشمکش را برشمرده‌اند. اما چون من در این بخش، کشمکش را مفهومی ذیل فرم (ریتم و تمپو) می‌دانم، تقسیم‌بندی زیر را در این زمینه کاربردی‌تر می‌دانم.

منبع:همشهري داستان