سید محسن حسینی طاها، نویسنده معلول و پرانرژی مطالب مربوط به معلولان در روزنامه همشهری است. این بار او در جایگاه مصاحبهشونده است. یک بار او در جایگاه مصاحبهگر از من سؤال پرسید و حالا باید در جایگاه یک مصاحبهشونده، پاسخم را بدهد.
این بار اما به بهانه سالگرد ایجاد صفحه معلولان روزنامه همشهری، با هم به گفتوگو نشستیم. دغدغه مسائل این قشر و نگرش فرهنگیاش، طی یک سال گذشته در صفحه معلولان روزنامه همشهری نیز بروز یافت؛ طوری که این حرکت رسانهای قابل تقدیر، تبدیل به یک تریبون مهم و گسترده برای طرح مطالبات معلولان شد.
او با لیسانس ادبیات فارسی از دانشگاه علامه طباطبایی، بیش از 6 سال است که روزنامهنگاری میکند. محسن 26 ساله و درگیر معلولیت از نوع CP، طاها را به عنوان تخلص شعری، از قرآن کریم برگزیده است. وقتی از او سؤال میکردم و محتوای بحثمان خودش شد و مسائل شخصیاش، تذکر داد و از من خواست که به موضوعات مهمتر بپردازیم؛ مسائلی برای همه معلولان.
و اینطور شد که مصاحبهمان بیش از 2 ساعت بهطول انجامید و در حالی که صحبتمان تازه گل انداخته بود، گفت: «حرفهامان همیشه ناتمام/ تا نگاه میکنی وقت رفتن است.»
- از محسن به عنوان یک انسان، چه تعریفی داری؟
- من همیشه انسان را عدد صفر محور اعداد میدانم، یعنی جمع همه خوبیها و بدیها. محسن هم از این قاعده مستثنی نیست. به قول مولانا: در خلایق روحهای پاک هست/ روحهای تیره گلناک هست
- معلولیت چه جایگاهی در زندگیات داشته؟ تأثیرش چیست؟
- از یک طرف معلولیت با زندگی ما عجین است و حتی یک لحظه، انکارش نمیتوان کرد. اما از طرفی من و تو، مثل همه افراد، مراحل طبیعی ِ زیستن را تجربه کردهایم. تحصیل، کار، فقر و غنا، شادی و ماتم، روابط عاطفی و... تأثیر معلولیت آن است که از ما یک مبارز و چریک ساخته که باید برای لحظه لحظه زندگیمان مبارزه کنیم.
- یعنی فکر میکنی زندگی برای یک معلول، میدان جنگ است؟
- شاید این حرف ناراحت کننده باشد، امّا پایان جنگِ ما پایان زندگیمان است. بگذریم از اینکه این ویژگی میتواند در زندگی هر انسانی باشد.
- تا حالا به ذهنت رسیده که یک معلول را چه به کار کردن در نشریات معتبری مثل همشهری، اطلاعات و …
- خب اگر اینطور باشد، یک معلول را چه به ریاضی کاربردی خواندن و مطلب نوشتن؟! زندگی من و تو یک هنجارشکنی است.
- یعنی کار کردن یا درس خواندن برای یک معلول را هنجارشکنی میدانی؟
- از نگاه خیلیها، بله. و متأسفم که در جامعه ما حقوق انسانی یک معلول در مواقعی هنجارشکنی تلقی میشود. هنجار یک جامعه را اکثریت تعریف میکنند نه اقلیت. من و تو خیلی چیزها را نمیپسندیم، ولی هست، چون بخشهایی از جامعه میخواهد که باشد. اگر کمی منصفانهتر حرف بزنیم، باید بگویم برای جامعه عجیب است.
ما باید این عجیب بودن را از بین ببریم. تجربه شخصی من در کارم این را اثبات کرد که مهم اثر است نه نویسنده. به فرمایش علی (ع): «نگاه کن که چه گفت، نگاه نکن چه کسی گفت.»
البته دشوار بود، وقتی بدون پارتی و حتی هماهنگی قبلی وارد ساختمان روزنامه اطلاعات شدم و گفتم: «من میخوام بنویسم!» خیلی سخت بود. بقیه روزنامهها نیز وقتی کارم را دیدند، فرصت نداشتند به ظاهرم نگاه کنند. خانوادهام هم یک حامی و مشوق همیشگی بود. پدرم مرا از وجود صفحه معلولین اطلاعات باخبر کرد و پیشنهاد داد که در این حوزه بنویسم.
- به عنوان یک روزنامهنگار، بزرگترین مسئله پیش روی معلولان ایران را چه میدانی؟
- نگرش جامعه و متأسفانه گاهی نگرش خودشان به خود. همچنین معتقدم ما به عنوان فرهنگساز، جدی گام برنمیداریم. معلولان ما به حداقلها قانعاند و این بزرگترین مشکل است. آنها هنوز بهخوبی از قانون جامع حمایت از حقوق معلولان مطلع نیستند. هرچند محدودیت عملکرد دارند، اما در برخی اوقات هم تعلل میکنند. مثلاً همین که مؤسسهای باشد و به اردو ببردشان، کافی است. گاهی آگاه نیستند و یا امید ندارند. بیایید کمی درونبینی کنیم و ببینیم در خود جامعه معلولان چه میگذرد و آیا واقعاً کاری که میکنیم، کافی است؟
- این نگاه به خود، در کل جامعه ایرانی کمرنگ است. آیا میتوان انتظار داشت که یک قشر بهتنهایی، این دور بسته را بشکند؟
- نه، ولی میخواهم بگویم همه چیز تقصیر جامعه بیرونی نیست. سازمانهای غیردولتی ما روی خوشی هم نشان نمیدهند و حتی گاهی متولیان امور معلولان بسته فکر میکنند.
- یک سؤال تکراری و کلیشهای... چه باید کرد؟
- باید از خودمان شروع کنیم. باید به یک معلول حقوقش را بشناسانیم. حق آموختنی است. الآن خیلیها فکر میکنند تحصیل در مدرسه عادی برای معلولان یک کار لوکس و تجملی میباشد، در حالی که این یک حق است.
- و فکر میکنی شرایط و زیرساختهایش در ایران فراهم است؟
- شرایط و زیرساختها وقتی فراهم میشود که اعلام نیاز همگانی باشد، نه اینکه در طی سال 5 معلول در مدرسه عادی ثبتنام کنند.
- من فکر میکنم باید مقدماتی فراهم باشد. یک درک متقابل و دوجانبه بین مدرسه و خانواده، معلم و شاگرد. چنین درکی الآن وجود ندارد.
- صد در صد. به همین خاطر میگویم کارِ جدی نمیکنیم. چرا شرکت گاز میتواند در عرض یک هفته شخصیتی انیمیشن را در جامعه جا بیاندازد و آن را با مردم عجین کند؟ آنها روی فرهنگ کار میکنند، روی کودک و پیر. چرا از همین انیمیشنها نباید درباره معلول ساخته شود؟
- در پایان بزرگترین آرزویت را میگویی؟
- بزرگترین آرزویم مفید بودن است.
- پس باید تبریک بگویم؛ چون تاکنون به بزرگترین آرزویت رسیدهای... ممنونم که به سؤالهایم جواب دادی.
- لطف داری. جا دارد از روزنامه همشهری هم تشکر کنم که یک سال اجازه همراهی داد تا حرف معلولان را به مردم برسانم و نیز از همه معلولان ایران میخواهم که من و همکاران را تنها نگذارند.