چهل روز از آن روز گذشته است. صبح روز سهشنبهاي بود كه صوت قرآن مجيد از گنبد فيروزهاي مسجد دانشگاه امام صادق عليهالسلام بلند شد و همان موقع بود كه فهميديم روح باعظمت پدر معنويمان و استاد اخلاق سالهاي دانشجوييمان كه قريب به 5ماه بستري بود، به ملكوت اعلي پيوست.
اساتيد، دانشجويان و كارمندان دانشگاه، ناخودآگاه به طرف مسجد روانه شدند و ضمن فاتحهخواني و عرض تسليت به يكديگر، دوش بردوش يكديگر با گريههايي از سر يتيمي و در عين ناباوري به يكديگر دلداري ميدادند و تسليتي نثار هم ميكردند.
لباس مشكيهايي كه براي محرم آماده شده بود، چندروز زودتر پوشيده شد. انگار وروديه ماه عزاي ارباب عالميان، حسين عليه السلام، با رحلت جانسوز استاد و عالم مجاهدمان كليد خورده بود. او زودتر از ما كربلايي شده بود و ما هنوز...!
اين روزها به مجلس خبرگان فكر ميكنم و اهميتش؛ مجلس خبرگاني كه او بعد از اتفاقات سال 88 احساس وظيفه كرد كه دوباره مستقيما به ميدان سياست قدم بگذارد و سكان كشتي مجتهدان سياستشناس كشور را بهدست بگيرد. به جامعه روحانيت مبارز و نقش محوري آن در جمع كردن همه گرايشهاي اصولگرايي فكر ميكنم كه اين روزها ستون خود را از دست داده است. به دانشگاه امام صادق و وظيفهاش در مرجعيت علمي و تحول علوم انساني فكر ميكنم كه سكاندار خود را از دست داده است و تلاطم دارد. به مدرسه مروي و نقش محوري آن در تربيت نفوس طلاب سرزنده و اسلامشناس فكر ميكنم كه شيخ و مراد خود را از دست داده است. چه بجا فرمود: «اذا مات العالم ثلم في الاسلام ثلمه لا يسدها شيء الي يوم القيامه»
هيچچيز جاي شيخ و استاد ما را پر نميكند اما وعده الهي و سنتهاي الهي است كه ما را دلگرم به پيش برد اهداف اسلامي و انقلابي كرده است؛ سنتهايي چون انتنصرواالله ينصركم. اسلام و انقلاب راه خود را ادامه ميدهد. اين ما هستيم كه بايد از اين قافله عقب نمانيم.