تاریخ انتشار: ۱۰ مرداد ۱۳۸۶ - ۱۵:۱۲

عباس محمدی اصل: امیل دورکیم (1916-1858م.) یکی از جامعه شناسان کلاسیک مکتب کارکردگرایی است. او با نگاهی کلان نگر، به تاثیر ساخت‌های اجتماعی بر کنش و ذهن افراد قائل بود و تعادل جامعه را در سطح ساختی پی می‌گرفت.

انگاره «ارگانیسم‌گرایی» دورکیم جامعه را ترکیبی از اندام‌ها یا نهادها می‌یافت که بر روی هم، ساختی به وجود آورده و کارکردی به منصه ظهور می‌رسانند که از علت آنها متمایز است و البته می‌توان به مشاهده و مقایسه و آزمایش‌شان برخاست.

از این نگره، بنا به رأی دورکیم، جامعه‌شناسی در تمایز از فلسفه و روانشناسی، در قلمرو موضوعی واقعیت اجتماعی گام می‌زند. بر این مبنا واقعیت اجتماعی متضمن ساخت‌هایی مرکب از ارزش‌های فرهنگی و هنجارهای اجتماعی است که نسبت به کنشگر از وجه بیرونی و جبری برخوردار بوده و بر اراده او تحمیل شده و البته به نحو اثباتی چونان شی، قابل مشاهده است.

واقعیت اجتماعی دو نوع است: مادی شامل جامعه، ساخت‌های اجتماعی (کلیسا و دولت) و عناصر ریخت‌شناختی (توزیع جمعیت و کانال‌های ارتباطی) و غیرمادی شامل اخلاق، وجدان جمعی، روح جمعی و امور جاری اجتماعی. از این لحاظ واقعیت اجتماعی گاهی جنبه مادی به خود می‌گیرد و عنصری از دنیای اجتماعی خارجی می‌شود که حقوق نمونه‌ای از این امر به شمار می‌آید.

دورکیم هسته نظام اخلاقی مشترک را در مفهوم وجدان جمعی به عنوان نمونه‌ای از واقعیت اجتماعی غیرمادی می‌جوید که متضمن مجموعه‌ای از عقاید و احساسات مشترک توسط اعضای جامعه بوده و نظام خاصی را بنا می‌نهد که زندگی ویژه‌ای دارد.

افزایش تقسیم کار چونان نتیجه افزایش تراکم پویا،  عامل ضعف وجدان جمعی است و لذا در جامعه مکانیکی، وجدان جمعی کل جامعه را در بر می‌گیرد و دارای استحکام و محتوای دینی است؛ اما در جامعه ارگانیکی، وجدان جمعی محدود شده و استحکام و شدت آن تضعیف می‌گردد.

مفهوم نماینده جمعی چونان حالت خاص وجدان جمعی نظیر ارزش‌ها و هنجارهای اجتماعات خاص مانند خانواده و دولت و مدرسه تجلی می‌کند و در کنار رویه‌های اجتماعی، از جمله واقعیت‌های غیرمادی اجتماعی به شمار می‌آید. به عنوان مثال روند خودکشی را می‌توان به عنوان رویه‌ای اجتماعی، در میان گروه‌های مختلف نرخ بندی و در فراسوی زیست‌شناسی و روانشناسی به تبیین میزان آن پرداخت و طبق رویه‌های متناسب با انسجام اجتماعی، به تشخیص انواع خودکشی خودخواهانه (پیوند ضعیف فرد با گروه) و دیگرخواهانه (پیوند قوی فرد با گروه) و نابهنجار (نظم ضعیف اجتماعی) و قدری (نظم قوی اجتماعی) همت
گماشت. 

دین اما برای دورکیم تجلی واقعیت اجتماعی غیرمادی است که بر افراد مسلط بوده و بر ظرفیت و توان آنان می‌افزاید. او به این جهت به مطالعه دین می‌پردازد که این پدیده یکی از جوانب اصلی و دائمی بشریت را تشکیل می‌دهد. دین از این نگره به احساسات جمعی اشاره دارد و جامعه با جدا کردن امور مقدس و غیرمقدس، منشاء آن واقع می‌شود. در کنار این شرط لازم اما سه شرط کافی دیگر نیز باید برآورده شوند تا خصلت اجتماعی دین استمرار گیرد:

اولا باید باورهایی دینی رشد کنند که نمایندگان‌ماهیت امور مقدس و نیز روابطی هستند که با یکدیگر و حتی با امور غیرمقدس دارند.

ثانیا دین نیازمند مناسک است؛ زیرا مناسک مبین قواعدی سلوکی هستند که نشانگر چگونگی دست ‌یازیدن افراد به این امور مقدسند.

ثالثا دین به معبدی نیاز دارد که اجتماعی اخلاقی در آن حاصل آورد و در واقع همین مناسبات میان امر مقدس و باورها و مناسک و معبد سبب شد دورکیم مدعی شود دین نظامی یکپارچه از باورها و کردارهای مربوط به امور مقدس یعنی همان چیزهایی است که جدا از پدیده‌های عادی‌اند و از محرمات به شمار می‌آیند و معتقدان خود را در اجتماع اخلاقی خاصی به نام کلیسا متحد می‌سازند.