1- وظيفه ما در ترويج فرهنگ ديني. قرآن ميگويد: كاري كه ميكنيد يا حقش را انجام دهيد يا اگر نميتوانيد، هر چه در توان داريد. مثلاً ميگويد: حق تقوا، حق تلاوت، حق جهاد. اگر نميتوانيد، تا توان داريد. تصميم بگيريم براي نماز كاري كنيم. قرآن ميگويد: يك نفر هم بود، تو حركت كن. «قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَهٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْني وَ فُرادي» (سبأ/46)
2- وظيفه والدين در دعوت فرزندان به نماز. اگر كسي دختر و پسرش را به نماز دعوت كرد، بهترين كار را كرده است. قرآن ميگويد: چهكسي از اين بهتر است كه كسي را بهكار خير دعوت كند. چطور در فوتبال، واليبال، كشتي و تيراندازي دوست داريم در دنيا اول باشيم، در مسائل معنوي هم بهتر باشيم. لازم نيست گوش بدهد، تو دعوت كن. شما حي علي الصلوه را بگو.
3- حضور بزرگان علمي در صفوف نماز جماعت. بچههاي ما اگر بدانند استاد دانشگاه، معلم و دبير به نماز علاقه دارند، اين هم خودش را با آنها تطبيق ميدهد و اظهار علاقه ميكند. در مسجد بايد از شاگردان اول تجليل بشود. اين ديگر اختيارش با روحاني منطقه، هيأت امناي مساجد و رئيس آموزش و پرورش است. شاگردان اول را در مسجد دعوت و احترام كند. من چند سال قبل از انقلاب براي جوانان كاشان كلاس داشتم. هر روز خانه يك نفر بود. چون جلسهها ريزش دارد، يك جوان 10جلسه ميآيد، جلسه 11نميآيد. ما با زور كه نميتوانيم بگوييم بيا اما وقتي جلسه گردشي شد، جلسه خانه هر جواني ميافتاد، خودش همشاگرديهايش را دعوت ميكرد.
4- احترام به جوانان در مساجد. بايد پاي بچهها به مسجد باز شود. كلاسهاي جبراني از راههاي دعوت است. بچههايي در درس عقب ميافتند و ضعيف هستند، دانشجوهاي آن منطقه در مسجد كلاس بگذارند. يعني اينها كه در درس ضعيف هستند، در مسجد ضمن خواندن نماز، چند دقيقه هم نزد آن شخص درس بخواند. احساس كند اگر مسجد برود، هم نماز اول وقت ميخواند هم آخر سال نمرههايش ضعيف نيست. عالمي به نام آقاي گوهري در قيطريه تهران بود. من قبل از انقلاب مسجدهايي كه منبر ميرفتم، مسجد ايشان خيلي شلوغ ميشد. دليل شلوغي را پرسيديم، گفتند ايشان سالي چند خودنويس ميخرد و در آن مدرسه نزديك مسجد به هر شاگرد اول يك خودنويس ميدهد. آنها با اين آقا رفيق هستند، مسجد ميروند. زرنگها كه بروند، باقي بچهها هم ميروند. در صدر اسلام همينطور بود؛ آموزش، كمك به فقرا، اسكان آوارگان و مهاجران، مشورت، بسيج براي جبههها همه در مسجد بود.