بهزادپور علاقه چنداني به مصاحبه ندارد. شايد براي همين است كه حتي در ابتدا و انتهاي نمايش شب آفتابي و شبي در كهكشانها و حتي در تبليغات اين نمايش بزرگ، نامي از سازندگان اين اثر فاخر ديده نميشود. براي بسياري از اهالي هنر جاي سؤال است كه چرا بهزادپور ديگر فيلم نميسازد. بالاخره به هر زحمتي كه بود تلفن اين كارگردان را بهدست آورديم و با او تماس گرفتيم.پس از احوالپرسي گرم و صميمي او، ترسي را كه ديگر دوستانمان از مصاحبه با كارگردانان برايمان تعريف كرده بودند، از ياد برديم. بهزادپور ما را براي مصاحبه به منزلش دعوت كرد. با ديدن خانه بيآلايشان او خيلي راحت باورمان شد كه او بهدنبال شهرت و زرقوبرق دنيا نيست. بهزادپور، جزو آن دسته از هنرمنداني است كه سينما براي او بت نيست؛ هدف او، چيز ديگري است و سينما، صرفا ابزاري است براي رسيدن به اين هدف. حرفهاي او، خواندن دارد.
- با توجه به قرار گرفتن در ايام محرم و صفر، موافق هستيد با آسيبشناسي سينما و تئاتر در پرداخت به نهضت عاشورا صحبت را شروع كنيم؟
جواب مفصلي لازم است تا بتوان حوزه سينما و تئاتر را در رابطه با كربلا و قيام عاشورا آسيبشناسي كرد. بهطور كلي وقتي هر رشته هنري اثري خلق ميكند، حتما بايد آن فردي كه اثر خلق كرده، در عالم آن موضوع باشد؛ مثلا فردي كه در رابطه با فوتبال فيلمي ميسازد حتما بايد نويسنده و كارگردان آن فيلم، در عالم فوتبال باشد و اگر اينچنين نباشد، حالو هوا و باوري در آن فيلم ديده نميشود؛ چون آن فرد هيچ تسلطي از نظر فكري، روحي و باطني بر موضوع نداشته است. در رابطه با تاريخ اسلام، خيلي از كارگردانان و نويسندگان در اين عالم نيستند، به همين علت هيچگاه به سمت اين موضوعات نميروند چون دلمشغولي آنها اين موضوعات نيست. در رابطه با خلق يك موضوع هنري، دلمشغولي هنرمند خيلي مؤثر است.
- و لابد دلمشغولي هنرمندان تئاتري و سينمايي ما، واقعه عاشورا نيست؟
متأسفانه دلمشغولي بسياري از هنرمندان در حوزه سينما و تئاتر، واقعه عاشورا نيست و اين بزرگترين مصيبت است، نه اينكه كربلا و امامحسين(ع) مهجور مانده چون درباره آن فيلم ساخته نشده بلكه سينما و تئاتر از حادثه عاشورا مستفيض نشده است ميتوان گفت نخستين اثر جدي كه به اين موضوع پرداخته مختارنامه است. البته ۲ مجموعه «روز واقعه»و «معصوميت از دست رفته» هم تا حدودي به آن پرداخته بودند.
- خيلي كم پيشآمده كه در نمايشها و فيلمهايمان بهطور مستقيم سراغ ماجراي كربلا برويم، آيا اين ظرفيت هنر است كه پتانسيل پرداختن به اين موضوع را ندارد؟
۲ موضوع وجود دارد؛ اول آنكه ما در ارائه سوژهاي، آيا به شيوه مستقيم وارد بشويم تأثيرگذارتر است يا شيوه غيرمستقيم؛يعني تكنيك رجوع به موضوع. موضوع دوم آن است كه فرد شجاعت آن را داشته باشد تا مستقيم به حادثه كربلا بپردازد و اين برميگردد به آنكه كارگردان كاملا با حادثه كربلا ارتباط برقرار كرده باشد. در واقع چون اين هنرمندان آميخته با موضوع كربلا و امام حسين(ع) نشدهاند، بنابراين خوف دارند كه مستقيم به اين موضوع بپردازند.
- ميشود كمي دقيقتر بگوييد كه مشكل كجاست؟
براي نمونه اگر درباره شخصيتي مثل حر، فيلمساز در زندگي خود وارد شخصيت حر شده باشد، يعني مابين خير و شر، رفتن به جبهه و نرفتن به جبهه گير كرده باشد و با تمام پوست و گوشتش حر را حس كرده باشد، حتما دنبال آن است كه فيلمي بسازد در رابطه با شخصيت حر؛ چرا كه قلبا و روحا شخصيت حر را حس و لمس كرده است. ما كمبود هنرمنداني را داريم كه اين واقعه را خوب بشناسند. بايد آسيبشناسي اين باشد كه چرا هنرمندان آميخته با واقعه عاشورا نيستند. براي مثال هنرمندان دلمشغولي يك كشاورز را نميدانند، خلوت و عالم يك كشاورز كه به آسمان نگاه ميكند تا ببيند باران ميآيد يا نميآيد را نميدانند. چون عالم آن را درك نكردهاند ؛ فيلمي در رابطه با آن ساخته نميشود. چرا ما در رابطه با اباعبدالله كه كشاورز انسانيت، شجاعت و مردانگي است فيلمي نساختهايم؟ اباعبدالله انسانيت كشت كرده؛ مزرعه شجاعت و انسانيت در دست اباعبدالله است. ممكن است گفته شود چرا بنيادي به نام عاشورا و كربلا درست نشده كه فيلمسازي را تقويت كند، بايد بدانيم كه اگر بنيادش هم راه بيفتد، اگر فيلمساز دلمشغولياش را نداشته باشد و در دنياي آن نباشد، اثري هم در رابطه با امامحسين(ع) ساخته نميشود.
- فكر نميكنيد حداقل برخي هنرمندان دلمشغولياش را دارند، اما فضاي كار براي آنها فراهم نيست؟
هر ۲ موضوع در اين امر دخيل است. اما موضوع اول كه اشاره كرديد بيشتر ديده ميشود؛ يعني دلمشغولي آنها مهم است و اگر اين دغدغه باشد جاي كار هم پيدا خواهد شد. براي مثال در فيلمهاي دفاعمقدس، ابراهيم حاتميكيا، رسول ملاقليپور، كمال تبريزي و چند نفر ديگر را اگر ببينيد متوجه ميشويد كه غير از اين عده معدود، كسي از كارگردانها دلمشغولي سينماي دفاعمقدس را ندارد. اين دلمشغولي خيلي مهم است و اينكه چرا سازمانها و نهادهاي مربوطه كار نميكنند اين است كه آنها هم دلمشغولي ندارند. حديثي از حضرت امام صادق(ع) نقل شده است كه فرمودند: «تو در قلبت هر چيزي باشد در آنجا هستي». اگر در كربلا باشي و قلبت در تهران باشد، كربلا نيستي بلكه تهراني. واقعا دلمشغولي اكثر كارگردانان چيست؟ موضوعات بهانه است تا انسانها به آن سمت و آن حال و هوا كشيده شوند. وقتي شخص در آن عالم نيست به سمت آن هم نميرود. بايد فضاها طوري باشد تا عالمهاي معنوي براي انسانها بهوجود آيد. وقتي به مسئولان امر ميگويي كه چرا اينچنين است هزار دليل درست و غلط ميآورند تا سؤال شما را جواب بدهند. اگر آن مسئول در عالم كربلا باشد هيچ وقت بهانهتراشي نميكند.
- در ميان نسل سوم، جواناني هستند كه به دلايلي به عرصه هنر ورود پيدا نميكنند، يا ارزش هنر را نميدانند و يا احساس ميكنند اگر وارد اين عرصه شوند، دلمشغولي آنها در فضاي مسمومي كه در ميان جمعي از هنرمندان است تغيير پيدا ميكند، نظر شما چيست؟
من ابتدا خودم را ميگويم كه چگونه وارد عرصه هنر شدم. من بهخاطر سينما وارد سينما نشدم، ما قبل از پيروزي انقلاب با گروه نداي اسلام، اعلاميههاي امام(ره) را پخش ميكرديم. در آن حال و هوا ابتدا زيرساختهاي فكريمان قوي شد، ابتدا براي خود جا انداختيم كه به چه دلايلي بايد ظلم از بين برود و ما چرا بايد با ستم مبارزه كنيم. چه دليلي دارد كه من فقط بهفكر نيازهاي خودم باشد و زندگي ديگران برايم اهميت نداشته باشد؟ اين موضوعات وقتي تكليفش روشن ميشود كه جهانبينيمان تكليفش روشن شود. زماني كه جهانبيني شما اين باشد بين تولد تا مرگ همهچيز تمام ميشود و اين مدت بايد در زندگي فقط لذت ببري؛ وقتي جهانبيني اين باشد رفتار ما خودبهخود تأثيرپذير از همين طرز تفكر است؛ يعني خودخواه ميشويم و فقط بهدنبال منفعت خودمان ميرويم اما زماني كه جهانبيني شما اين است كه آخرتي هم وجود دارد، ديگر دنياخواهي صددرصد در شما بهوجود نميآيد. من ابتدا جهانبينيام شكل گرفت، در ميان جهانبينيام وظايفم مشخص شد و بعد از وظايفم اين سؤال آمد كه به چه شكل آن را اجرا كنم كه «هنر» را انتخاب كردم.
- خب اگر اين جهانبيني در ابتداي راه وجود نداشته باشد چه اتفاقي ميافتد؟
اگر جهانبينيمان مشخص نباشد و برويم بهدنبال هنر، حتما سرگيجه ميگيريم و چپ خواهيم كرد. الان چون برخي افراد بنده سينما هستند، فقط ميخواهند سينما را داشته باشند و هر موضوعي را به آنها بدهند كار ميكنند. اگر شما در جهانبيني اسلامي خود، به بايد و نبايدها برسيد و از بايد و نبايد به هنر برسيد، حتما از انحرافاتي كه در دنياي هنري وجود دارد، مصونيت داريد و واكسينه ميشويد؛ چرا كه از قبل، قوانين برايتان مشخص است. اگر اينچنين باشد هيچگاه براي اينكه اثرمان پررنگ شود زير پاي رقيبمان را نميكشيم، چون اين امر خلاف اخلاق و اصول است و اين اخلاق از جهان بيني نشأت گرفته ميشود.
- ممكن است ديدگاه و جهانبيني فرد در طول فعاليتهاي هنرياش عوض شود؟
بله، ممكن است. قطعا اين فرد در جهانبيني خود يكي از چهارخانههايش خالي بوده؛ يعني موضوعات جهانبينياش كاملا متعادل و منظم تكميل نشده است كه اثر آن سالهاي بعد صدايش درميآيد و فرد ريزش ميكند. ميگويند شيعه اميرالمومنين(ع) در قلب اروپا و فساد هم برود، باز هم شيعه است و به انحراف كشيده نخواهد شد. به همينخاطر بايد توقع داشته باشيم كه اخلاق اسلامي در ميان هنرمندان رعايت شود و اگر رعايت نشود، مشخص ميشود كه آن هنرمند مسلمان، جهان بينياش دچار مشكل بوده است. متأسفانه ما هنرمندان بيبصيرت زياد داريم.
- فكر ميكنيد يك هنرمند بيبصيرت چقدر ميتواند بر جامعهاش اثر منفي بگذارد؟
كربلا زماني رخ ميدهد كه درب خانه حضرت زهرا(س) آتش گرفت؛ يعني ۲۵ سال امت از علي(ع) محروم شد. دين را نشناختند. بعد از ۲۵ سال مشق ننوشتن، عقب افتادند. وقتي حضرت علي(ع) ميخواهند 5 سال حكومت كنند، عدهاي تحمل عدالت او را ندارند. در جنگ خوارج، افراد بيبصيرت و ناآگاهي بودند كه از علي(ع) ۲۵ سال محروم شده بودند. در حادثه كربلا دشمنان براي سر هر شهيد ۳۰۰ سكه طلا ميدادند. فاجعه بيبصيرتي به حدي بود كه يكي از سربازان دشمن، سر ياران امام حسين(ع) را ميدزدد تا با پول آن مادر مريضش را به زيارت قبر حضرت رسول(ص) ببرد! امام حسن مجتبي(ع) را لشكريانش تنها گذاشتند و آن حضرت مجبور به صلح شد. بيبصيرتي خواص بود كه باعث شد امام حسن مجتبي(ع) تن به صلح بدهد. معاويه با لشكر نظامي و شمشير به كوفه نرفت بلكه با قصهگويان و قاريهاي قرآن به كوفه رفت تا خواص بيبصيرت را از ياران امام جدا كند. محروم بودن از انديشه علوي، كربلا را بهوجود آورد. تيغ به روي پسر اميرالمومنين، قرآن مجسم كشيدند. نوه حضرت رسول(ص) را سوار شتر ميكنند و بهعنوان خارجي در شهر ميچرخانند و قربتا اليالله به او سنگ ميزنند! چه شد به اين سرعت اين اتفاقات و فاجعهها رخ داد؟ جواب يك جمله است: «نداشتن بصيرت». امروز بصيرت را چهكسي بايد تزريق كند؟ سازمان تبليغات، حوزه هنري، وزارت ارشاد، صدا و سيما، آموزش و پرورش همه مسئولند. همه بايد دست بهدست هم دهند. نسل سوم ما براي تغذيه تفكر واقعي و صحيح تشنه هستند. از آن طرف دشمن اسلام در حال تزريق خوراكهاي مسموم به جوانان است.
- كمي از جوانيتان بگوييد؟ اين جهانبينياي كه ميگوييد چطور در شما شكل گرفت؟
ما در زمان انقلاب روبهروي دانشگاه تهران با ماركسيستها و چريكهاي فدايي بحث ميكرديم. آنجا برايمان كلاس درس بود؛ جهانبيني خودمان را آنجا آچاركشي ميكرديم و ايرادهاي خود را متوجه ميشديم و برطرف ميكرديم. آن بحثها و درگيري افكار برايمان خيلي پرفايده و مؤثر بود. بعضي افراد از بحث و فضاي باز ميترسند درحاليكه ما فلسفه اسلامي داريم و به قدرتمند بودن آن شك نداريم. در آن بحثها خيلي از جهانبينيها شكل ميگرفت. با تغيير جهانبيني، همه اخلاقيات، رفتار و تفكر فرد عوض ميشود. يكي از بحثها آن زمان اين بود كه ماركسيستها ميگفتند زيربناي جامعه اقتصاد است؛ اين موضوع قابل بحث بود. ما ميگوييم زيربناي جامعه اخلاق است. وقتي اخلاق زيربنا باشد، اقتصاد هم تأثير ميگيرد. اقتصاد هم از اخلاق تأثير ميگيرد و وقتي كه پشت اقتصاد اخلاق اسلامي باشد احتكار، بيعدالتي، كمفروشي و خلاف اخلاق عمل كردن در اقتصاد رخ نميدهد و خودبهخود، اقتصاد جامعه هم واكسينه ميشود. در نتيجه نميتوانيم اقتصاد اسلامي بدون اخلاق اسلامي داشته باشيم. شايد به اين علت بود كه در گذشته خيلي از كاسبهاي بازار براي شغل كاسبي ابتدا ميرفتند درس مكاسب ميخواندند. اخلاق همانند خون تميزي است كه به همه حوزههاي جامعه وارد ميشود و وقتي خون تميز وارد شد همه حوزههاي اجتماع درست عمل ميكنند.
مشق كار فرهنگي
در كار فرهنگي كردن مشق ننوشته زياد داريم. بايد فكر درست را به نسل جديد انتقال بدهيم؛ چرا در جامعه ما الگوي خيلي از جوانان، فلان فوتباليست يا فلان بازيگر است. ما بايد الگوي خوب و عشق آن الگوي مناسب را به جوانان تزريق كنيم. متأسفانه بهطور جدي فعاليتي در رابطه با اين الگوسازي انجام ندادهايم. ۱۰ سال پيش در صدا و سيما در برنامهاي كساني آمدند و گفتند كه شما دختران ميتوانيد مهرتان را اجرا بگذاريد، چرا نميگذاريد و... . نطفه فاجعه، همانجا شكل گرفت. در صدا و سيما وقتي يك نكته مطرح ميشود روي اكثر مردم تأثير دارد. بايد اين فكرسازي به بيراهه نرود.
هر كس، سهمي دارد
هر كس به اندازهاي سهم دارد؛ مثلا در عرصه هنر چند هنرمند بدون حمايت از ارگانها و سازمانها ميتوانند خودشان به تنهايي اثري بسازند؟ اين كار خيلي پسنديده و خوب است اما زماني اثري فاخر و فراگير توليد ميشود كه همه با هم همكاري لازم را به عمل آورند. مانند بدن انسان، همه بايد وظايف خودشان را ايفا كنند. بايد انگيزهها را يكي و واحد كنيم تا به پيشرفت برسيم. در اين ميان اگر هنرمنداني به تنهايي با محدوديت فعاليت كنند در چرخدنده محدوديت له ميشوند.
چرا حمايت نكردند؟
در برنامه شب آفتابي در شهر تهران كه ۱۲ميليون جمعيت دارد، در چند اجرا ۳۶۰ هزار نفر بازديدكننده داشتيم. حمايت رسانهاي نشد، اجرا فقط در يك نقطه شهر بود؛ اي كاش اين برنامه در غرب تهران و ديگر نقاط هم اجرا ميشد. ما هر شب براي ۳ هزار نفر اجرا ميكرديم. خيليها در تهران اصلا نميدانند شب آفتابي چيست؟ در تهران در روز آخر برگزاري اين مراسم ۳ هزار نفر از داخل بازديد ميكردند، ۲ هزار نفر بيرون از جايگاه پشت درها بودند. چرا شب آفتابي را حمايت نكردهاند تا در نقاط مختلف تهران اجرا شود؟
دعا كنيد من هم شهيد شوم
فرض كنيد با 4۰ - 3۰ نفر در جبهه رفاقت داشته باشيد، آن هم رفاقت صميمي دوران جنگ، بعد همهشان شهيد شوند. آن موقع چه احساسي داريد؟ آنها بروند و شما تنها بمانيد. دعا كنيد ما هم شهيد شويم.
شب آفتابي، كار من نيست!
تمام برنامه شب آفتابي قطعهاي از آسمان است. شب آفتابي حاصل آرزوي عدهاي است كه عاشق هستند. شب آفتابي محل تلاقي زمين به آسمان است. شب آفتابي شروعش با حضرت آدم و پايانش با امام زمان(عج) است. در واقع يك زيارت وارث است. شب آفتابي ساخته من نبود، ما وسيله بوديم. مرحمتي بود از جانب خدا. درون شب آفتابي آدابي وجود دارد، يكي از آن آداب اين بود كه تيتراژ نداشت. كسي نميدانست چه كساني اين نمايش را ساختهاند. افرادش گمنام بودند. ما به صدقه سر شهدا اين شب آفتابي را ساختهايم.
شهرتطلبان، آدم برفياند
من بعد از فيلم خداحافظ رفيق فيلمي نساختهام. اين يعني شرايط براي من دشوار شده است. قطعا فيلمي كه من بعد از خداحافظ رفيق بسازم اگر بهتر نباشد كمتر نخواهد بود. اگر من 10سال هم فيلم نسازم هيچكس نميآيد بگويد آقاي بهزادپور چرا فيلم نميسازيد. اين واقعيت را بايد بپذيريم. ما تعدادي فيلمساز داريم كه با انديشه انقلاب اسلامي بار آمدهاند. بايد از اين افراد بهره ببريم ولي كسي دغدغهاش اين نيست كه بگويد بهزادپور فيلم بسازد يا نسازد. بنده هم خدا را شكر، دنبال شهرت و مطرح شدن در سينما نيستم؛ چرا كه انگيزه بسيار بالاتري دارم. كساني كه دنبال شهرت رفتند مانند آدمبرفي آب شدند. من اگر شرايط مهيا باشد فيلم ميسازم و اگر نباشد نميسازم اما دلم به حال نسل آينده ميسوزد. ما تفكرمان اسلامي است ولي هيچكس نميگويد بيا و فيلم بر اين مبنا بساز. سازمان تبليغات اسلامي، وزارت ارشاد، صدا و سيما و حوزه هنري قطبهاي فرهنگي و هنري كشور هستند و انتظار از آنها بسيار زياد است. با راهاندازي انجمن يا گروهي براي فعاليت در عرصه هنر و جنگ نرم، ممكن است جنگ نرم را به تأخير بيندازند اما كار را درست نميكنند. بايد كلان و كلاسيك برنامهريزي شود.