به همین مناسبت ترجمه ویراست اول کتاب آبهای ناشناخته (Uncharted Waters) نوشته جان اترج ( john theridge) که توسط جناب آقای استاد دکتر فرهنگی صورت پذیرفته بود، منتشر و در اختیار علاقمندان قرار گرفت.
نویسنده کتاب آمریکایی و معلم بازنشسته سازمانملل است که در قالب سپاه صلح و برای آموزش زبان انگلیسی به کشورهای زیادی سفر کرده و شروع معلمیاش از نائین اصفهان بوده است. او که جزو داوطلبان عضویت در ارتش آمریکا و اعزام به جنگ ویتنام بوده، بلحاظ عدم قبولی در معاینات پزشکی و آزمونهای قدرت بدنی در ارتش آمریکا پذیرفته نمیشود و از مشارکت در جنگ ویتنام باز میماند.
زجوش صافی دل، جسم ، جان تواند شد
به سعی، شیشه پری کرده اند خارا را
بیدل دهلوی
سپس او برای یافتن شغل به سراغ سپاه صلح سازمانملل میرود، تا بعنوان معلم برای آموزش زبان انگلیسی به کشورهای دیگر اعزام شود. او در طی دوره آموزشی مربوط به تربیت معلم نیز بعلت خجالتی بودن و کم رویی در آزمونهای میان دورهای ناموفق است، ولی پس از آشنایی با یک راننده و مکانیک ایرانیتبار شاغل در اردوگاه آموزشی سازمان ملل، بعدازظهرها نزد او فارسی میآموزد و در اثر تعلیمات او موفق میشود تا در ادامه دوره آموزشی نمرات خوبی بگیرد و بعنوان معلم سپاه صلح عازم ایران شود.
جام جان پرکن از آن می بنگراندر لطف او
تا گشاید چشم جانت بیند آن الطاف را
مولانا
در ایران زمانی که معلم ها را بین مناطق تقسیم میکنند بقول خودش خوشگلها میروند به شهرهای شیراز و تبریز و مشکلها میروند به نائین اصفهان و در تقسیم معلمها نیز وضعیت ظاهر و لباس آنان مبنا قرار میگیرد و جان اترچ به نائین، منطقه دور افتادهای در آن زمان اعزام میشود.
حافظ این خرقه بینداز مگر جان ببری
کاتش از خرقه سالوس و کرامت برخاست
حافظ
و آنگونه که خودش میگوید در نائین نوجوانان و مردم نائین باعث میشوند که او بتواند روزگار بگذراند و پس از یکسال بعنوان معلم سپاه صلح به کشورهای دیگر اعزام شود و مدارج علمی و شغلی را با موفقیت طی کند و جوایز زیادی دریافت نماید و کتاب "آبهای ناشناخته" خاطرات او از این دروان است و بیان درسهایی که از فرهنگها و ملل مختلف آموخته است و در این میان، نائین و ایرانیها نقش محوری و اثر گذاری در زندگی او داشته اند و به همین سبب ایران را وطن دوم خود مینامد.
او در این کتاب شرح میدهد که آشنایی با یک مکانیک و راننده ایرانی در آمریکا و یک نوجوان نائینی در روستای کویری ایران، باعث غلبه او بر ترس، کم رویی و... شده و آنها به او کمک کردند که شغلی بیاید و در شغلش بعنوان یک معلم موفق شود. او می گوید تا پیش از آشنایی با ایرانی ها احساس یک بازنده را داشته و می پنداشته که جوانان هم سن و سال او که به جنگ ویتنام رفتهاند و یا برای معلمی به کشورها و شهرهای بهتری رفته اند، خوش شانستر بودهاند.
تن آدمی شریف است به جان آدمیت
نه همین لباس زیباست نشان آدمیت
سعدی
اما او اکنون به سرنوشت خویش می بالد و میگوید اگر خارجی های دیگر با لباسهای شیک، قیافه های زیبا و... به ایران می آیند من با اشکهایم میآیم.
تو مردم بین که چون بی رای و هوشند
که جانی را به نانی می فروشند
نظامی گنجوی
پس از اقامت یکساله در نائین و مناطق حاشیهای کویر ایران او به آمریکا باز میگردد و گواهینامه تدریس زبان انگلیسی در آمریکا، چین، ژاپن و اقیانوسیه را دریافت و سپس برای معلمی به میان سرخ پوستان نواهو (در نزدیکی مرز ایالت تگزاس آمریکا با مکزیک) میرود و به جزایر اقیانوسیه، شهرها و روستاهایی در مغولستان، چین و عربستان سفر میکند و پس از بازنشستگی نیز به کشورهای زیادی میرود. ولی میگوید تمام آن کشورها و خاطراتشان در سر او جای دارند و ایران و نائین و خاطراتش در قلب او.
سفر جان آمریکایی از ایران آغاز میشود و او بسیاری از راهها را در مینوردد و مدارج علمی و دلی زیادی را طی طریق میکند و کتاب آبهای ناشناخته سفرنامه قصه واری است که برخی از خاطرات او از زندگی پرفراز و نشیب معلمی در سپاه صلح و از سفر به کشورهای مختلف را در بر میگیرد. و اکنون که کشتی جان او از دریاها و آبهای پر از تلاطم زیادی گذر کرده و به ساحل امن رسیده است و دوران پر افتخار بازنشستگی را همراه با تقدیر نامهها و جوایز بسیاری زیادی (بخاطر معلمی و نیز آموزش تجارب خود به جوانان) میگذراند:
با نام باد
سفر کردیم
تا ملتقای رود تمنا
با ساحل پرخروش دریا
دریای ژرف و بی کرانه
علی اکبر فرهنگی- رستم در مغاک-
در چنین ایامی، یک دیدار تصادفی جان اترچ در آمریکا با یک استاد ایرانی (استاد دکتر علی اکبر فرهنگی) باعث کشف جان و کتاب خاطرات او میشود و در همان دیدار کوتاه و با چند کلامی که بین این دو اهل خبر و اهل دل، ردو بدل میشود آشنایی عمیق شکل میگیرد.
جان نهان در جسم و تو در جان نهان
ای نهان اندر نهان ای جان جان
بقول استاد دکتر فرهنگی گویی سالها یکدیگر را میشناختند و نگاه استادانه یک استاد ایرانی، جان شیفته و دل شیدایی را در لباس و بیان ساده و بیتکلف جان اترچ آمریکایی می شناسد و بعدها با ترجمه کتاب او، میشناساند.
دیدهای خواهم که باشد شه شناس
تا شناسد شاه را در هر لباس
مولانا
ارتباط این دو معلم و رابطه بین دو استاد و ملتقای جان ها که با تبادل ایمیل و نیز سفر استاد ایرانی به آمریکا و سفر جان آمریکایی به ایران و نائین که دیگر خود را جان نائینی مینامد، باعث میگردد که ویراست دوم کتاب آبهای ناشناخته که به شرح و بسط خاطرات بیشتری از اقامت جان اترچ در ایران می پردازد، نگارش یافته و توسط استاد دکتر فرهنگی ترجمه و در روز چهارشنبه مورخ 28/8/93 با حضور و سخنرانی نویسنده و مترجم در فرهنگسرای رسانه رونمایی میشود.
و به تعبیر استاد دکتر فرهنگی در مراسم رونمایی، کتاب آبهای ناشناخته مشحون از کلماتی است که چون از دل بر آمده است، لاجرم بر دل مینشیند و جان اترچ که اهل دل است و بسان غواصی در آبهای ناشناخته و فرهنگها و ملل مختلف غوطهور شده است و مرواریدهای با ارزش معرفت را صید و در کتاب خود به خوانندگان عرضه داشته است.
جان نباشد جز خبر در آزمون
هر که را افزون خبر جانش فزون
جان چو افزون شد گذشت از انتها
شد مطیعش جان جمله چیزها
مولانا
و اینگونه می شود که یک معلم آمریکایی که برای آموزش به ایران میآید، از فرهنگ و مردم ایران چنان می آموزد و اهل دل می شود، که حتی پس از گذشت حدود نیم قرن، هنوز این آموزه های دلی را از یاد نبرده است و سخنانی را بر زبان می راند و به رشته تحریر در می آورد که همتای بسیاری از آموزه های دینی و تمدنی ایرانیان است.
مطلق این آوازها از شه بود
گرچه از حلقوم عبدالله بود
مولانا
اینگونه است که در ملتقای جان ها و با سخنان و مراودات فیمابین جان اترچ و دکتر علی اکبر فرهنگی، چهره ماندگار و پدر علم مدیریت رسانه ایران که در عرصه مدیریت ، ارتباطات، بازاریابی، مدیریت رسانه و... صاحب قلم است و حدود دو دهه قبل، منتخب اشعار او کتا پوپاز را ترجمه و چاپ نموده و یک دهه پیش کتاب شعر خود تحت عنوان رستم در مغاک را به دست چاپ سپرده است، ویراست دوم کتاب آب های ناشناخته با الحاقات و اضافاتی برآمده از خاطرات مربوط به ایران فراهم می آید و جان اترچ کشف میگردد.
گر بگویم شمه ای زان نغمهها
جان ها سر برزنند از دخمهها
مولانا
و جان شیفته در شرایطی که رابطه ایران و آمریکا به حساس ترین سکانس خود نزدیک شده است و در حالی که برخی گروهها می خواهند چهره ای خشن و غیر رحمانی از دین اسلام در جای جای جهان و از جمله نصف جهان نشان دهند به ایران و اصفهان و نائین سفر می کند.
تا دریا را در سینه دارم
چه باک
از تابش عریان آفتاب
که مشتی آب را
به آسمان همی برد
و بر ابرشان می نشاند
وچه خواهد شد
آب بر ابر نشسته
که دوباره
بر اقیانوس سینه من
باز می گردد.
دکتر علی اکبر فرهنگی -رستم در مغاک
نمونه مشابهی از ملتقای جان های شیفته و روح های شیدا را استاد دکتر فرهنگی با سفر نامه ای که در روزدوشنبه 24مورخ شهریور سال 1393 در روزنامه همشهری از سفرش به بلاروس برای شرکت در مسابقات بینالمللی ورزشهای زورخانهای و پهلوانی، تحت عنوان جزای عمل ماند و نام نیک منتشر نموده، شرح میدهد.
در این سفر نامه، استاد دکتر فرهنگی حکایت تأثیر جوانمردی جهان پهلوان تختی در مبارزه نیم قرن پیش او در مقابل الکساندر مدوید کشتی گیر نامدار شوروی که پایش آسیب دیده بود و با پای باند پیچی شده در مقابل تختی قرار گرفت و تختی در طول مبارزه به پای باند پیچی شده اش دست نزد و کشتی را به او واگذار کرد را شرح می دهد و اینکه هنوز بعد از 50 سال، یاد و خاطره این عمل جوانمردانه و پهلوانانه تختی در چشم و دل الکساندر مدوید پیر، مانده است و اینکه چگونه ورزشکاران 17 کشور اورپایی در مسابقات جهانی ورزشهای زورخانه ای و پهلوانی که در خانه کشتی(موزه) الکساندر مدوید برگزار میشود، شرکت کردهاند.
غم و شادمانی نماند ولیک
جزای عمل ماند و نام نیک
سعدی
بی شک تمدن ایرانی - اسلامی از این نمونه ها که دلی را بلرزاند و جانی را شیفته کند و روح شیدایی را کشف کند، زیاد دارد و در سایر تمدنها و ادیان نیز هستند کسانی که اهل دل بوده و در مواجهه با فرهنگ و تمدن ایرانی - اسلامی، فطرت الهی نهاده شده در کالبد انسانی خویش را نمایان می سازند. و باقی می ماند هنر متولیان فرهنگی کشور که بتوانند زمینه های بروز و ظهور این اهالی دل را فراهم سازند.
لقد کنت قبل الیوم انکر صاحبی
اذا لم یکن دینی الی دینه دانی
وقد صار قلبی قابلاً کل صوره
فمرعی لغزلان و دیر لرهبان
و بیت لاوثان و کعبه طائف
والواح توراة و مصحف القرآن
ادین بدین الحب انی توجهت
رکائبه ارسلت دینی و ایمانی
محیالدین عربی
پیش از این اگر دین رفیقم با دین من نزدیک نبود، او را انکار و مذمت می کردم. اما امروز صفحه دلم پذیرای هر صورتی شده است، چراگاه آهوان است و صومعه راهبان و خانه بتان و کعبه طائفان و الواح توراه و اوراق قرآن، دین من عشق است و هرجا آن قافله برود من هم دین و ایمان خود را به دنبال او میفرستم.
*صاحب امتیاز و مدیر مسئول
فصلنامه هماوندی