آخرین باور هنوز طرفدارانی دارد و مشکلساز است. اما زمان آن فرا رسیده است که علم میخ آخر را به تابوت گروهبندی نژادی بکوبد.
علم «بیان رسالت» (mission statement) سادهای دارد: "سوال بعدی را بپرس." موجودیت دانش به این است که خودش را در پرتو آخرین پاسخی که به دست آورده است، دوباره بازآفرینی کند. هنگامی یک طرح طبقهبندی دیگر به درد نمیخورد، پژوهشگر مسئول آن را به دور میاندازد.
"برساخت نژاد" (race construct) هرگز چیزی بیش از یک مدل نامناسب نبوده است. اکنون این مدل مشکلی بدتر از بهدردنخور بودن دارد؛ این مدل دشمنیزا و مخرب است؛ اینکه هریک از ما خودمان را اخلاف مردمان آفریقا یا اقیانوسیه یا آمریکا یا اروپا بدانیم، چیزی را درباره اینکه رفتار فردی ما چگونه است، یا در چه کارهایی موفقتر هستیم یا اینکه در چه مواردی از لحاظ جسمی، عقلانی یا احساسی شکست خواهیم خورد، به ما نمیگوید.
در زمانهای که موتورهای جستجوی اینترنتی سراسر گستره وسیع دادههای حاصل از گونه ما را میکاوند، نیازی به پیمانههای قراردادی مانند شکل ظاهری ما نیست. قدرت مشابهی در شناسایی با بررسی ژنتیکی افراد وجود دارد.
احتمالا حدود ۱۵۰ هزار سال پیش همه ما آفریقایی بودیم. و به یک معنا، هنوز هم هستیم. به جز این، همه دانشهای مربوط میتوانند با قاطعیت اعلام کنند که همه ما به گونه "هومو ساپینس" تعلق داریم. در این گونه تنها یک زیرگونه زنده باقی مانده است؛ «تنها یک نژاد»: انسان.
انسانهای معاصر از لحاظ ژنهایشان همگی جزء یک نوع محسوب میشوند. این برداشت که یک "ژن نژادی" یا حتی «خوشهای معین از مواد ژنتیکی نژادی وجود دارد» وجود دارد که میتواند نوزاد انسان را به صفت خاصی، به جز قرارگیری فازی در طیف گستردهای از لحاظ داشتن دو نوع رنگدانه ملانین (رنگدانه قرمز و قهوهای پوست) مستعد کند، در حال حاضر فاقد پشتیبانی علمی است.
چنین وضعیتی ممکن است برای ایدئولوگهایی از همه طیفها خبر بدی شمرده شود، اما موجی از شادی برای بقیه به همراه دارد. این وضعیت امکان میدهد که یکدیگر را فارغ از حدسیات و پیشداوریها به عنوان افراد انسانی در نظر بگیریم.
.....
راستی، گوجه فرنگی جزء سبزیها نیست، بلکه اساسا جزء میوههای توتمانند (berries) شمرده میشود، همانطور که موز اینگونه است. ارزیابی افراد بر اساس کلیشههای نژادی بسیار بیثمرتر از مقایسه سیب و پرتقال است.
LiveScience