بسیاری از مدیران و کارشناسان هنری بر این باورند که جامعه فرهنگی- هنری ایران و میزان رشد شهرنشینی در تهران به گونهای است که تأسیس یک گالری ملی در تهران امری بدیهی و غیرقابل اجتناب است.
اما نظر هنرمندان در این خصوص چیست؟ آیا آنها قائل به فضایی مستقل و فراگیر برای معرفی و نمایش آثارشان هستند؟
فرشید مثقالی مجسمهساز، نقاش، گرافیست و هنرمند خالق آثار هنری از دیرباز مطالعات و بررسیهایی در خصوص ارائه هر چه بهتر آثار تجسمی و ارتباط گسترده و عمیق آن با مردم و به خصوص شهروندان تهرانی داشته و بر ضرورت نیاز عمومی هنرمندان به گالری ملی و انتقال این خواست به مراجع تصمیمگیرنده و شهرداری تأکید دارد.
- همان سؤال البته تکراری، اما مهم در ورود به بحث گالری ملی و آن تعریف شما از گالری ملی چیست و چه مشخصاتی دارد؟
- گالری ملی مکانی است که مجموعهای از آثار هنری هنرمندان ملی یا ایرانی را دربرگیرد. حال مثلاً این که چنین مجموعهای میتواند آثار قدیمی را هم در خود جای دهد، بستگی به تعریف آن دارد. برای مثال میتوان نامهای مختلفی چون «گالری ملی هنر معاصر» و یا «گالری ملی هنر تهران» را در این زمینه به کار بست. یعنی هر کدام از اینها، دستهای اثر هنری را شامل میشوند.
بنابراین باید بخشی از تاریخ هنر ایران در آن وجود داشته باشد. علاوه بر این، گالری ملی، فضایی است که با یک طراحی تئوریک و استراتژیک شروع میشود و باید طرح آن مشخص باشد تا تعریف شود و نسبت به آن تعریف، سازمانش شکل بگیرد.
آنچه مسلم است، گالری ملی باید در درازمدت از جهاتی قوی باشد؛ از جمله این که در هر رشتهای که متمرکز است باید در آن رشته تا جایی که امکان دارد، گسترش پیدا کند.
دیگر آن که باید در رشتههای مختلف، انبان خودش را پر کند تا در درازمدت بتواند به طور دائم نمایشگاه داشته باشد؛ نمایشگاههایی که آثارشان تغییر میکنند، ترکیب و یا تجزیه میشوند. در این صورت برای خود دائماً مخاطب ایجاد میکنند.
به هر حال کلمه ملی، محوطهای را نشانه میگیرد که آثار داخلی و ایرانی یعنی متعلق به هنرمندانی که در ایران فعالیت میکنند و یا هنرمندان ایرانی که در خارج از کشور به کار مشغولند و آثار با ارزشی دارند، به نمایش گذاشته میشود. پس این مهم است که از ابتدا گالری ملی چگونه تعریف شود، چهطور سازمان یابد و چقدر گسترش پیدا کند.
- به نظر شما آیا تعداد هنرمندان حوزه تجسمی باعث شده که نیاز به ایجاد گالری ملی احساس شود یا رشد جمعیت شهرنشینی؟
- ما صاحب چه تعداد فضای فرهنگی در شهری که حدود 10میلیون نفر جمعیت دارد، هستیم؟ در همه جای دنیا برای دانشآموزان دبستانی و دبیرستانی تورهای فرهنگی در داخل شهر در نظر میگیرند.
اکنون ما در شهر تهران چند مرکز فرهنگی داریم که بهطور منسجم و مرتب مشغول کار باشند و بدانیم چه نوع آثاری را در آن میتوان پیدا کرد؟ در حالی که برای وسعت دادن به فضاهای فرهنگی در تهران جای کار بیشتری وجود دارد.
ما به تعداد موزههای بیشتری که جوابگوی جمعیت شهرمان باشد، نیاز داریم. به عنوان مثال برای مسافری که از شهرستانی دور به تهران به عنوان پایتخت میآید، چه مکان فرهنگی ثابتی وجود دارد که از قبل بداند در آنجا انتظار دیدن چه چیزی را خواهد داشت. اکنون سلسله فرهنگسراهایی در تهران ایجاد شدهاند ولی بدرستی واقف بر رویداد مشخص هنری و فرهنگی در آنها نیستم.
پس نیاز به فضاهای فرهنگی قابل پیشبینی داریم. در این صورت، مخاطب جای ثابتی مثل گالری ملی هم مشخص میشود.
- به طور معمول چه نوع آثار هنری در گالری ملی به نمایش گذاشته میشود و این آثار از چه ویژگیهایی باید برخوردار باشند؟
- به نظر من نکتهای را که اکنون در تعریف گالری ملی باید به آن توجه داشت، این است که آیا گالری ملی میخواهد به عنوان یک مجموعهدار عمل کند یا جایی که در آن فقط آثار به نمایش گذاشته میشوند؟ اگر نقش یک مجموعهدار را داشته باشد، خط مشخصی دارد.
مثلاً گالری صبا به عنوان مجموعهدار عمل نمیکند، هیچ کلکسیونی ندارد و هیچ اثری را هم نمیخرد. بلکه این مرکز، فقط امکان نمایش آثار را دارد. ولی یک گالری ملی باید یک مجموعه بسیار بزرگ و رو به گسترش داشته باشد که با این مجموعه، بهطور دائم نمایشگاه بگذارد. به عبارتی آثار قدیمیترین هنرمندان معاصر را به نمایش بگذارد؛ مثل کمالالملک تا آثار هنرمندانی که هم اکنون مشغول فعالیت هستند.
ممکن است هنرمندانی را در حال حاضر شناسایی کنند که روی آنها سرمایهگذاری شود. پس گالری ملی میتواند یک مجموعه درجه یک از آثار این دستهجمعآوری کند.
به هر حال این گالری، قاعدتاً نمایشگر آثاری است که باید یک ذخیره و کلکسیون داشته باشد. این نکته را هم یادمان باشد که میان موزه و موزهداری تفاوت وجود دارد. موزهداری یعنی باید موزه را دائماً طوری طراحی کرد که جذابیت داشته باشد و مخاطب را درگیر خود کند؛ چه به لحاظ موضوع و چه به لحاظ آثاری که به نمایش در میآیند و همچنین مدت زمانی که برای برگزاری یک نمایشگاه در نظر گرفته میشود. به نظر من، گالری ملی مفهومی است مثل موزه ولی مشخصا با استراتژی جمعآوری و نمایش آثار هنرمندان معاصر.
- شما به سازمان مدیریتی و نوع فعالیت انسانی در گالری ملی اشاره کردید، لطفا بیشتر توضیح دهید؟
- من معتقدم یک مرکز فرهنگی باید یک هیأت امناء داشته باشد. یعنی مدیر این مرکز هر تصمیمی را با تصویب هیأت امناء و شورای مورد نظر عملی کند. برای مثال موضوع شورای شهر و شهردار بنیاد بسیار درستی است. چون در اینجا یک بخش داریم که امور اجرایی را در دست دارد و بخش دیگر هم مربوط به شورایی است که حرکت کلی بخش اول را کنترل و نظارت میکند.
من شخصا به سازمانهای غیردولتی در اداره گالری ملی معتقد هستم. یعنی نهادهای مستقل از دولت (NGO) باید اداره بسیاری از امور فرهنگی را به دست بگیرند. از طرفی ما کشوری بر پایه اقتصاد نفتی هستیم که این اقتصاد مثل یک قلب، خون را به طور دائم به تمامی رگها یا بخشهای مختلف مملکت میرساند.
یعنی به نوعی تمام ارگانها و بخشهای کشور بدون این پمپ قادر به فعالیت نیستند. پس پیدا کردن فضایی فرهنگی که هم از امکانات این اقتصاد نفتی (کمکهای مالی دولت) بتواند استفاده کند و در عین حال، هویت خود را نیز حفظ نماید، نکته ظریف و مهمی است؛ به خصوص اینکه دولت به چه نسبت در آن نقش داشته و یا نداشته باشد.
یکی از مسایلی که امروز ما به طور روزمره با آن مواجهایم، تغییر مدیریتها و در نتیجه تغییر سیاستهاست. در حالی که ما برای یک مکان فرهنگی نیاز به سیاستهای درازمدت و ثابت داریم.
- اگر فرض کنیم وزارت ارشاد و موزه هنرهای معاصر و معاونت هنری به طور همهجانبه فعالیتهای هنری خود را رشد و توسعه بدهند و هیچ مشکلی در ارتباط با هنرمندان و آثار هنری نباشد، آیا باز نیازی به ایجاد گالری ملی وجود دارد؟
- بگذارید مسئله را از جای دیگری بررسی کنیم، حمایت از فضاهای فرهنگی یکی از وظایف اصلی شهرداری است. در واقع ایجاد فضاهای فرهنگی یکی از خدمات مدیریت شهری در یک کلانشهر محسوب میشود. وقتی میگوییم «وظیفه»؛ معنیاش این نیست که مدیریت شهری به شهر و شهروند لطف میکند، بلکه باید خدماتش را در قبال شهر به انجام برساند.
ایجاد گالری ملی در کلانشهر تهران نیز وظیفه شهرداری است. یکی از نیازهای آنی این است که مثلا برای حرکت اتومبیلها در شهر، خیابان و بزرگراه ساخته شود. ولی آدمهای خستهای که در این خودروها حرکت میکنند و گرفتار در فضای شهر هستند، بعد از هشت تا دوازده ساعت کار روزانه برای رفع خستگیشان چه باید بکنند؟
این آدمها نیاز به فضای فرهنگی و ارتباطی دیگری هم دارند. بنابراین جایی مثل موزه و گالری ملی، انگیزه و فرصتی را فراهم میکند تا شهروندان بتوانند دوباره روز بعد کار و فعالیت روزانهشان را از سر گیرند. پس بیشتر از آنکه گالری ملی وابسته به نظام دولتی باشد، متاثر از ساختار مدیریت شهری است.
- پیشنهاد شما اختصاص چه مکان یا بنایی در شهر تهران به گالری ملی است یا باید برای این فضا یک ساختمان جدید احداث کرد؟
- یکی از ساختمانهای قدیمی و درجه یک و حتی یکی از کاخهای موجود میتواند برای این منظور مورد استفاده قرار گیرد. برای مثال یکی از ساختمانهای قدیمی که حوالی موزه ایران باستان قرار دارند، به دلیل داشتن فضای بزرگ و سقفهای بلند مناسب این اقدام است. همچنین میتوان به ساختمانهایی که اطراف پستخانه قدیم و وزارت خارجه وجود دارند اشاره کرد که قابلیت تبدیل به گالری ملی را دارند.
به هر حال لازم نیست ساختمانی برای این منظور احداث شود، بلکه یکی از همین فضاهای موجود را میتوان از لحاظ حرارت و مقاومت که حجمی از آثار را در حد استاندارد نگهداری کند و در خود جای دهد تغییراتی داد. این ساختمانها محوطههای بسیاری دارند که میتوان آنها را به انبار گالری تبدیل نمود و با اینکه در مرکز شهر واقع شدهاند، دارای پارکینگهایی هستند که قادرند حجم بسیاری از اتومبیل را در خود جای دهند.