تندیس نیمتنه سردار باقرخان ساخته شهریار ضرابی، مجسمهساز معاصر، فردا 14مردادماه همزمان با سالگرد صدور فرمان مشروطیت در فضای سبز تقاطع خیابان باقرخان و بزرگراه چمران رونمایی میشود.
این مجسمه با 85 سانتیمتر ارتفاع و 75کیلوگرم وزن، پانزدهمین اثر این هنرمند است که در فضای عمومی قرار میگیرد. ضرابی درباره ویژگی کارش میگوید: این کار آبانماه سال 84 به من و برادرم شهروز ضرابی از سوی سازمان زیباسازی و شهرداری منطقه 2 سفارش داده شد.
این مجسمه از سه زاویه باید نورپردازی شود. یک وجه، پرنور و دو وجه دیگر باید جلو و متمایل به جوانب باشد، البته به زاویه دید هم بستگی دارد. فضاسازی هم باید طوری باشد که ناظر به اثر بتواند کل اثر را ببیند. این کار به یک مطالعه جانمایی نیاز دارد تا در زاویه و ارتفاع مناسبی قرار بگیرد. جایی که مجسمه باقرخان قرار میگیرد، اقناع کننده نیست، اما در بهترین حالت ممکن است.
ضرابی درباره خود اثر، ویژگیهای تکنیکی و هنری و تفاوتهای آن با کارهای دیگر خود میگوید: به خاطر بحث بازیابی چهره، این کار متفاوت است. بازیابی چهره براساس معیارهای بصری است.
کسی که در این زمینه کار میکند؛ شاخصهای اندازهگیری یعنی مقیاس و ابعاد را با چشم اندازه میزند، ولی به هر حال چون توسط انسان انجام میشود احتمال خطا در آن زیاد است، حالا یک نفر کمتر خطا میکند یک نفر بیشتر.
مصداق بارزش مثال عکاسی است؛ اگر چند عکاس با چندین دوربین عکاسی از یک موضوع واحد در یک موقعیت واحد و با یک زبان واحد عکس بگیرند، عکسها همه شبیه هم میشود. اما اگر برای همان سوژه، ده تا نقاش بیاورید؛ هر کدام با دید خودشان، آن موضوع را میبینند. این نظر هنرمند است و همان اعمال میشود.
شهروز ضرابی که تمام کارهای بازیابی چهره را انجام داده است از نرم افزاری استفاده کرده است که در ایران نیست. در این نرمافزار علم آنتروپومتری استفاده کرده که علم شناسایی مختصات سطوح بدن است.
در این علم، چهره با شاخصهای ریاضی اندازهگیری و پردازش میشود. بحث دیگری که درباره چهره و بازیابی آن مطرح میشود؛ بحث زیبایی است. یک شاخص زیبایی درباره همه چیزهای دنیا وجود دارد، یعنی در بین کوچکترین ذرات تا بزرگترین ذرات چه جاندار باشند و چه بیجان، تناسبی حاکم است که عددش 618/1 است.
این عدد، اصطلاحاً عدد یا تناسب طلایی نام دارد و در تمام چیزهای زیبا مصداق دارد. اگر چیزی در چارچوب تناسب طلایی باشد، زیباست وگرنه آن را زیبا نمیدانیم. بعدها این عدد طلایی را در صورت، مدل کردند که اگر صورت رعایت شده باشد، زیبا است.
به این ترتیب اگر المانهای صورت (مثل لب یا چشم) به طور مستقل و مجرد زیبا نباشد ولی در آن قالب جا شود؛ صورت، زیبا است ولی عکس نسبت به این مسئله صادق نیست. یعنی اگر یک نفر چشم یا دهان زیبایی داشته باشد اما در این قالب نگنجد؛ قشنگ نیست. ما برای اینکه صورت باقرخان را زیبا کنیم این صورت را با آن قالب تطبیق دادهایم.
او به دقت و محاسبات ریاضی و فیزیکی که در ساخت مجسمههایش به کار میبرد اشاره میکند و میگوید: فیزیک صورت، تعدادی نقاط مرجع دارد که همهشان ابعاد دارد مثلاً اگر چشم، یک میلیمتر این طرفتر یا آن طرفتر باشد، میگویند این چشم ریز یا درشت است. شاخصهای روی صورت، مختصات فضایی دارند یعنی یک مبدا مختصات میگذارید و نسبت به آن مبدا ابعاد مختصات آن نقطه را معین میکنید.
اگر این نقاط را به هم متصل کنیم؛ مشی تشکیل میشود که اصطلاحاً شبکه یا توری نام دارد که سطوح صورت را تشکیل میدهند؛ هرچه این نقاط به هم نزدیکتر باشند و تعدادشان بیشتر باشد، دقت کار بالاتر میرود، این کار درباره باقرخان به سختی انجام شد چون ما فقط عکس داشتیم هرچند که اگر عکس از زاویای مختلف داشته باشیم این کار به راحتی انجام میشود، اما عکسهای قدیمی، از فاصله دور، سیاه و سفید و تمام رخ گرفته شدهاند.
تناسبات آنتروپومتری قالب اصلی را میتواند ایجاد و پیادهسازی کن.د ما امکان پیادهسازی نداشتیم برای همین از روی مدلی که داشتیم نقشه صورت را ترسیم کردیم و با دست و ابزارهای معمولی زیرساخت پایه را درست کردیم که مبنایی شد برای بقیه کارها، فقط اطمینان داشتیم که استخوانبندی این چهره دقیقاً منطبق است بر سطوح واقعی چهره مرجع ما.
بعد از این مراحل که همهاش تکنیک است، وارد مقوله هنر میشویم. بازیابی چهره و مسائل تکنیکی برای این بود که در پرترهسازی آن چیزی که باید باشد، باید ساخته شود نه آن چیزی که من دلم میخواهد. اصلاً به نظر من یک خط قرمز بین هنر و پرتره سازی وجود دارد. من به عنوان پرترهساز باید واقعیت آن شخصیت را انتقال دهم. یعنی باید او را حس کنم، وجاهتش را درک کنم و از منظرش نگاه کنم. احساساتش را بدون دخل و تصرف درک کنم و همان را عیناً برسانم.
روح حاکم بر حجم را باید دریافت کنیم و فقط منتقل کنیم؛ به این ترتیب که ذهنیت را بگیریم و به عینیت تبدیل کنیم. در پرتره نباید حسمان را به کار منتقل کنیم. اگر من امروز ناراحتم نباید آن را به اثر منتقل کنم. آن پرتره باید چهره واقعی خودش را داشته باشد. نباید در آن دخل و تصرف کرد. احساسهای من باید برای خودم بماند.
در پرتره یک چارچوب تعریف شده وجود دارد که دقیقاً باید در همان چارچوب کار کرد و این، کار را سخت میکند. مجسمه تحرک ندارد، احساسهای آنی ندارد، برای همین هم با زمان نمیتوانیم بازی کنیم.
یک احساس کلی وجود دارد و همان باید به نحو احسن منتقل شود. چون در مجسمه نه نور داریم، نه ضریب شفافیت داریم مثل پوست و رنگ و... بنابراین دست و پای هنرمند برای انتقال پیام بسته است، در حالی که آن مجسمه باید زیبایی هم داشته باشد و درباره مشخصات فنی مجسمه میگوید: ارتفاع مجسمه 85 سانتیمتر و وزن آن 75 کیلوگرم است. این پانزدهمین کار من و برادرم است که در معرض دیدعموم قرار میگیرد.
محل نصبش، در فضای سبز تقاطع باقرخان و چمران است. ریختهگری مجسمه را استاد حمید شمس انجام دادند. درباره چهره هم باید بگویم که برخی ملاحظات را لحاظ نکردیم. مثلاً چشم باقرخان چپ بوده اگر چپ میساختم؛ به دل بیننده نمینشست و اصلاً کار زیبا نمیشد.
در واقع من در اینجای کار، دخل و تصرف کردم. نمیشد. کارم خراب میشد به اضافه اینکه مخاطب ممکن است چهره باقرخان را ندیده باشد و او را نشناسد بعد فکر میکرد کار به طور کلی زشت است، به پردازش چهره، یکی دو تا ایراد وارد بود، ما آنها را بازبینی کردیم، شاخصههای بصری را کنار گذاشتیم و تکنیک را ملاک قرار دادیم. جوابی که تکنیک به ما میدهد این کاری است که میبینید. دوربین عکاسی من این را گرفته است.