بگذاريد ماجراها را يكبار ديگر مرور كنيم. بارسلونا با گوارديولا، بازي را از رئالمادريد برده بود. مورينيو آخر بازي با بارسلونا درحاليكه احتمالا ميدانست حركات او از چشم هيچ دوربيني پنهان نميماند، رفت و انگشت توي چشم مرحوم تيتو، كمك مربي بارسا كرد. دوربينها اين لحظه را بهعنوان يك حركت محيرالعقول ديگر از سرمربي جاهطلب رئاليها ثبت كردند. مسئله اين حركت و ماجراهاي مورينيو و اصلا بازي فوتبال نيست. درست در وسطآن تصوير، يك مرد سيبيلو با كت و شلوار ايستاده بود كه هيچكس او را نميشناخت؛ احتمالا يكي از مأموران انتظامات ورزشگاه يا هر كس ديگري بود. ولي به هر حال واضحتر از ماجراي انگشت مورينيو، چهره مصمم او بود كه در عكس ديده ميشد. او شايد توي خواب هم نميديد كه روزي عكسش در صدها هزار سايت و دهها هزار روزنامه، هزاران شبكه تلويزيوني در سرتاسر دنيا و همه شبكههاي اجتماعي معروف اينطورپخش شود. براي آن مرد سيبيلو، فاصله گمنامي تا شهرت فقط يك انگشت بود!
آن اتفاق ناگهاني، اين بار در سطحي ملي، براي يك مأمور يا احتمالا سرباز نيروي انتظامي افتاد. محمد مايليكهن چندي پيش با شكايت علي دايي و با پيگيري خودش دستگير و روانه زندان شد. او خودش اصرار داشت كه حتما با دستبند روانه زندان شود. يك فوتبالي معروفِ دستبند به دست، سوژهاي است كه مطمئنا هيچ رسانهاي آن را از دست نميدهد. صبح فردا آن عكس، تصوير نخست اغلب روزنامههاي ورزشي بود و اين بار در فاصله مابين گمنامي تا شهرت فقط يك دستبند قرار داشت. گاهي وقتها مثل تابلوهاي راهنمايي و رانندگي توي جاده، بايد تابلوهايي هم براي محلهايي كه رسانهها رويشان متمركز شدهاند، نصب كنيم و رويشان بنويسيم: «خطر! رسانه نزديك است». شايد بعضيها از شهرتهاي ناخواسته خوششان هم بيايد و مثل آن دخترك بيحجاب بازي واليبال ايران و ايتاليا، از اين كاه، كوهي هم براي خود بسازند، اما من شرمِ صورت آن سرباز نيروي انتظامي را گواه ميگيرم كه نورافكن رسانه خيلي وقتها ميتواند مثل سيلي صورت آدم را سرخ كند. آقاي مايليكهن ممكن است دوست داشته باشد با دستبند به جنگ حريف ديرينهاش برود اما آن مأمور نيروي انتظامي مطمئنا نميخواست دود دعواي 2 آدم ديگر چشمش را بسوزاند. رسانه خيلي وقتها مروت و انصاف سرش نميشود و براي جلب مخاطب ازهيچچيز جذابي نميگذرد. برطرف كردن كنجكاوي ديگران گاهي وقتها ممكن است به قيمت «رسانهاي شدن» شما تمام شود. پيچهاي خطرناك زياد شدهاند، ما هميشه جلوي چشم رسانهها زندگي ميكنيم. لطفا كمربندهاي خود را محكم ببنديد.