کاهش متوالی قیمت نفت جهان تا پشتسر گذاشتن نفت 70دلاری در هر بشکه در ماههاي اخیر، این سوال را مطرح میسازد که علت این رخداد چیست و بازندگان و برندگان اصلی آن کدامند؟ در پاسخ، معمولا به طیفی از عوامل اقتصادی و سیاسی اشاره میشود.
از نظر اقتصادی، ادامه رکود اقتصادی در مغربزمین و در قدرتهای در حال ظهور اقتصادی مانند چین و برزیل در جانب اقتصاد تقاضا و افزایش ظرفیت تولید نفت و گاز شیل در آمریکا و از همه مهمتر عرضه نفت فراوان و فراتر از سهمیههای تعیین شده اوپک از سوی عربستان سعودی در جانب اقتصاد عرضه به عنوان برخی دلایل این رخداد مورد اشاره قرار میگیرند.
در رابطه با مساله اخیر، برخی نویسندگان مانند توماس فریدمن پا را فراتر گذاشته و از شکلگیری یک اتحاد نفتی بین آمریکا و عربستان سعودی برای وارد ساختن فشار بر اقتصادهای ایران و روسیه یاد کردهاند.
برخی نیز با نگاه از زاویهای متفاوت، بحثستیز عامدانه عربستان سعودی با آمریکا را مطرح ساختهاند، به این معنی که با عرضه نفت اضافه بر نیاز بازار از سوی عربستان سعودی، این کشور درصدد اعلام یک هشدار جدی به آمریکا و دولت اوباما برآمده است.
چه اینکه کاهش قیمتهای نفت به زیر 70دلار در هر بشکه چهبسا بتواند صنایع نوپای نفت شیل و غیرمتعارف آمریکا را در یک مواجهه رقابتی از ناحیه نفت متعارف و ارزان جهان از پای درآورد.
نتیجه این علامتدهی محتمل، این است که آمریکا برای پیشگیری به خط پیشین وفاداری سیاسی خود به عربستان سعودی بازگشته و جبهه سیاسی این کشور را در مقابل افزایش قدرت منطقهای ایران، تقویت کند.
همزمان با این رفتار، عربستان سعودی میتواند به تنبیه ضمنی روسیه دست یازیده و این کشور را وادار سازد رفتاری سازندهتر را در قبال بحران سوریه از خود نشان دهد و بالاخره عربستان سعودی ممکن است انتظار داشته باشد که ایران که اینک در گرداب توفان اقتصادی ناشی از تحریمهای اقتصادی سخت غرب گرفتار آمده.
از رفتار نفتی اخیر عربستان سعودی درس گرفته و پس از این از خطوط نانوشته در عراق، سوریه و خاورمیانه که با منافع ذاتی عربستان در منطقه ارتباط مییابد، عبور نکند.
تا آنجا که به یک نبرد ژئوپلتیک نفتی از سوی آمریکا و عربستان بر ضد ایران و روسیه مربوط میشود، میدانیم که نفت 104دلاری برای به توازن رسیدن بودجه دولتی اقتصاد روسیه و نفت 135دلاری برای به توازن رسیدن بودجه دولتی اقتصاد ایران لازم شمرده شده است.
به این ترتیب، پیداست که معنای کاهش قیمت نفت به زیر 70دلار در هر بشکه برای هر یک از این دو اقتصاد، چه معنا و مفهوم شگرفی از نظر اقتصادی، رفاه عمومی و سرمایهگذاری و عمران و آبادانی این کشورها میتواند دربر داشته باشد.
اقتصاد ایران از مدتها پیش و در واقع از ماههای پایانی کار دولت دهم ، با کاهش تند ارزش پول ملی و نیز افزایش سرسامآور قیمتها در اثر تحریمهای اقتصادی وضع شده از سوی غرب مواجه بود.
در روسیه، اما به دنبال بحران اوکراین و وضع تحریمهای یکجانبه اقتصادی غرب، از ماه ژوئن تاکنون روبل با 35درصد کاهش ارزش در مقایسه با ارزهای خارجی مانند دلار روبهرو بوده است.
این در حالی است که درآمدهای صادراتی و بودجه دولت در هر دو کشور تا حد زیادی به فروش نفت خام وابسته است. به عنوان مثال در سال 2013، درآمدهای نفتی ایران 60درصد از درآمدهای صادراتی را تشکیل میداد و بخش نفت 25درصد از تولید ناخالص داخلی را به خود اختصاص داده است.
اما با وجود این آسیبپذیری بالای اقتصادی در جانب ایران و روسیه، در جانب عربستان سعودی و آمریکا باید دید یک کاهش تند قیمت نفت چه معنا و مفهومی را میتواند دربر داشته باشد؟
عربستان سعودی توسط برخی نویسندگان در روزهای گذشته به استفاده ابزاری از سلاح نفت متهم شده و گفته میشود در ماه سپتامبر سال جاری عمدا سطح تولید نفت خود را افزایش داده است.
فراتر از این، در هفتههای گذشته، این کشور با کاهش سطح تولید نفت در سازمان کشورهای تولیدکننده نفت (اوپک) - با وجود مازاد معتنابه عرضه نفت در بازار جهانی - مخالفت کرده است.
میخائیل لئونتیف، سخنگوی شرکت دولتی روس نفت، معتقد است عربستان سعودی به تخفیف قیمت نفت در شرایط غیرضروری دست زده است.
حال باید دید آیا این کشور تولیدکننده نفت خاورمیانه از قیمتهای پایین نفتی در آینده نزدیک رنج خواهد برد؟
علائم کوتاهمدت نشان نمیدهد که اینگونه باشد؛ زیرا در حال حاضر عربستان سعودی دارای 741میلیارد دلار ذخایر ارزی است.
این کشور در سال گذشته از مازاد تراز تجاری 15میلیارد دلاری برخوردار بوده است، ضمن اینکه این کشور به تازگی گفته میشود که پرداختها بابت خریدهای سنگین تسلیحاتی خود را به پایان برده، بنابراین با ادامه قیمتهای پایین موجود در بازار نفت جهانی، برای احتمالا دو یا سه سال آینده در معرض تنگنای خفهکننده مالی و اقتصادی قرار نخواهد گرفت.
در جانب آمریکا نیز درست است که برخی نویسندگان از چالشگری بیش از حد دولت عربستان سعودی با آن کشور از طریق فشار عمدی روی قیمتهای نفت با هدف ضربه وارد کردن به صنایع نفت و گاز نوپای شیل در آمریکا و در نتیجه مواجه ساختن این صنایع با خطر انقباض توسعهای و ورشکستگی یاد کردهاند.
با این حال باید در نظر گرفت که صنایع قد و نیمقد شکل گرفته در بخش نفت و گاز شیل در آمریکا به نظر نمیرسد آنگونه که باید در معرض یک خطر جدی یا ورشکستگی ویرانکننده تولیدی قرار داشته باشند؛ زیرا این صنایع پس از طی مراحل اولیه رشد و شکوفایی و پشتسر گذاشتن دوره نوزادی و آزمون و خطای فناورانه در دوره قبلی، اینک با دو فرصت روبهرو هستند
از سویی برخی خبرها حکایت از آن دارند که هزینه تولید یک بشکه نفت غیرمتعارف در آمریکا در برخی موارد به زیر 50دلار رسیده است، بنابراین با کاهش جدی قیمتهای نفت جهانی، این صنایع تولید نفت غیرمتعارف میتوانند پا به مرحله ریزش و رویش بازاری خود نهاده و با تحمل ورشکستگی در برخی موارد، ادغام در برخی موارد دیگر و در نهایت کمک به شکلگیری یک صنعت کارآمد بازاری و بلندمدت از ماجرا سربلند درآیند.
اما با وجود یک منفعت کوتاهمدت ولی جذاب ژئوپلتیک در جانب عربستان سعودی و آمریکا از قسمی که در بالا مورد اشاره قرار گرفت.
به نظر میرسد هر دو کشور عربستان سعودی و آمریکا با در نظر گرفتن چالش مهمی به نام گروهك تروريستي داعش که به تدریج گریبان هر دو دولت را خواهد گرفت، در نمایه میانمدت و بلندمدت - در صورت تداوم کاهش دستکاری شده قیمتهای فعلی نفت - یک بازنده تمامعیار خواهند بود.
به عبارت دیگر، جای بسی شگفتی است که استراتژیستهای آمریکایی با گرفتار آمدن در دام خشم کورکورانه خود بر ضد دولتهای ایران و روسیه یا گرفتار شدن در دام وسوسههای صهیونیستها برای به زانو درآوردن دولت ایران به بهانه مباحث ادعایی در زمینه فعالیتهای هستهاي صلحآمیز این کشور، به چنین اشتباه استراتژیک فاحشی در زمینه کاهش پرشتاب و دستکاری شده قیمت نفت به ابتکار عربستان سعودی دست یازیده باشند.
چه اینکه نتیجه این وضع در صورت تداوم میتواند از هم فروپاشی تدریجی بازار یکپارچه نفت و کمک به نفت برای برقرار ساختن ارتباط با جغرافیای تولیدی خود باشد.
معنای این پیشبینی میتواند ظهور ابتکارات بازاری و ژئوپلتیکی جدید در جانب کشورهای گرفتار در حلقههای محصور نفتی، هم در ابعاد اقتصاد خرد و هم در ابعاد اقتصاد کلان و در نهایت پدیداری اتحادهای جدید و شکلگیری یک یا چند منطقه اقتصادی و فرهنگی جدید، با برخورداری از سریشمهای ایدئولوژیک و مذهبی جدید باشد که توازن نظام بینالملل را به شکل غیرقابل تصوری بر ضدبلوک اقتصادهای توسعهیافته تغییر دهد.
در واقع باید گفت پیشبینی فروپاشی تدریجی بازار یکپارچه نفت جهانی از زمانی که تحریمهای خفهکننده مالی و نفتی اخیر بر ضد ایران وضع شد، غیرقابل تصور نبود؛ زیرا در عمل، نخستین واکنشهای ژئوپلتیکی به این سلسله از تحریمها، پیش آمدن بحث تهاتر نفت ایران در مقابل کالای روسیه در چند ماه گذشته بود که این پیشبینی را یک گام به واقعیت نزدیکتر میکرد.
در واکنش به آن وضع، انتظار میرفت که استراتژیستهای آمریکایی در راستایی متفاوت گام بردارند؛ یعنی به جای چراغ سبز نشان دادن به عربستان سعودی درباره بهرهبرداری از مازاد ظرفیت تولید نفت این کشور برای حمله کاهشی به قیمتهای نفت، اقداماتی را در پیش گیرند تا بتوانند از کاهش بیش از اندازه قیمتهای نفت به صورت جدی جلوگیری کنند؛ چراکه برای وضع پیچیده ژئوپلتیک جهان فعلی، این همه بیباکی به نظر پرهزینه میرسد.
بازار یکپارچه نفت جهانی بزرگترین دستاورد استراتژیک بلوک اقتصادهای توسعهیافته جهان از زمان کشف نفت تاکنون بوده است. اکنون این دستاورد ممکن است گامهای کمتری را تا چند تکه شدن و در نهایت، فروپاشی کامل در پیش داشته باشد.
به عبارت دیگر، اگر روزی شرکتهای هفت خواهران نفتی تلاش کردند با تعریف نفت به عنوان کالایی Fungible و با قابلیت جایگزینی، رابطه آن را با جغرافیای تولید آن قطع کرده و آن را در نهایت در یک بازار توسعهیافته به لحاظ مالی و حقوقی در خدمت منافع خود به دام انداخته و در نتیجه نهتنها ثمره واقعی آن را که رفاه واقعی انسان وابسته به آن است به اقتصادهای خود سرازیر کرده، بلکه با دستکاری در نرخهای اسمی دلار، از افزایش واقعی قیمت آن برای سالها و بلکه دههها جلوگیری کنند.
اینک این کالا به تدریج تحت فشارهای بازاری و ژئوپلتیکی ارتباط خود را با جغرافیای تولیدیاش مجدداً برقرار سازد، آن هم نه در یک زمانه ساده که در زمانهای پیچیده و در نظمی سیال و در حال گذار در روابط بینالملل جهانی با تبعات شگرف؛ در زمانهای که انقلاب فناوری اطلاعات رخ داده و بازیگران جدیدی را به میدان کشانیده است.
در زمانهای که شکافی بزرگ بین ابرقدرت نظامی سالهای جنگ سرد و بلوک توسعهیافته اقتصادی جهان در حال رخنمایی است؛ در شرایطی که معلوم نیست سردرگمیهای ایدئولوژیک این بلوک نظامی به یادگار مانده از دوران جنگ سرد، شکلگیری یک بلوک ایدئولوژیک جدید را به کمک دیگران نوید ندهد.
در زمانهای که معلوم نیست ترکیب ناشی از اختلاط جنبشهای اجتماعی سربرآورده از دنیای مجازی اینترنت و نابرابریهای درآمدی شگرف در میان مردمان بلوک توسعهیافته اقتصادی جهان چه نتیجهای به بار خواهد آورد.
در سالهایی که جنبشهای مذهبی از دوسو - هم از سوی نمونههای خشونتآمیز و بیرحمانه مانند داعش و هم از سوی نمونههای مسالمتآمیز و انسانمدار و انساندوست و معتقد به گفتوگوی تمدنها مانند انقلاب اسلامی ایران و اسلام شیعی - ممکن است دو متحد نفتی نبرد اخیر یعنی آمریکا و عربستان سعودی را به گونهای ویژه آماج حملات نرم خود قرار دهند.
بنابراین معلوم نیست چه ازدواجها و ترکیبهایی با جنبشهای اجتماعی واقع در بلوک اقتصادهای توسعهیافته یا در جهان اسلام در پی آیند.
در کنار همه این احتمالات و ازدواجها، هنوز فاکتور چین با همه پیچیدگیهای آن، با بازی به ظاهر متواضعانه ولی در باطن پیچیده جهانی آن، با تاریخ گذشته غیرعجین شدهاش با مذهب و دین و آینده نامعلومش از این جهت که در هیئت ببری هماهنگشده و سازمانیافته در هر دو سوی ماجرا در پی نفوذ یا تهدید است، در این میانه تحلیلی وارد نشده است.
در چنین شرایطی باید گفت یک دستکاری سیستمی در قیمتهای نفت، مآلاً میتواند با جابهجا ساختن منافع محتمل بازیگران موثر آن در بازار نفت، فروپاشی ولو جزئی بازار یکپارچه نفت را علامت دهد.
آیا چنین اقدامی نمیتواند یک بیباکی استراتژیک و بیش از اندازه پرهزینه قلمداد شود؟! البته چنین نتیجهای از ماهها پیش هم دور از انتظار نبود. گفتار پیشین با عنوان «تهاتر نفت در مقابل کالا و ژئوپلتیک انرژی» در شماره 85، خردادماه 1393 مجله همشهری دیپلماتیک میگوید: «تهاتر نفت ایران در مقابل کالای روسیه، در واقع مکانیسمی است که میتواند فشارهای کوتاهمدت درآمدی را بر ایران کاهش دهد.
اما به طور موازی، همین الگو نهتنها برای فروش باقیمانده نفت ایران به مشتریان آسیبپذیر آن میتواند جذاب جلوه کند که چهبسا صادرکنندگان دیگری هم ممکن است اگر شده به دور از چشم آمریکا به این شیوه از معاملات روی آورند.»
نتیجه این پیشبینی روشن است که میتواند کاهش متسلسل قیمت نفت و مآلاً فروپاشی تدریجی بازار یکپارچه نفت و ماهیت منطقهای دادن به نفت جهانی به عنوان یک حامل انرژی استراتژیک جهانی باشد.
اما فراتر از تاثیر یادشده بر بازار نفت، آیا میتوان تصور کرد که اتحاد نفتی دو فاکتو یا سازماندهی شده عربستان و آمریکا در حال حاضر به یک اتحاد سیاسی پایدار و مشارکت راهبردی قویتر بین این دو کشور در سالها و دهههای آینده بینجامد؟
به نظر میرسد پاسخ نهتنها منفی است که این احتمال را مطرح میسازد که اینک بیش از هر زمان دیگری باید چشم به راه تغییرات اساسی در حاکمیت عربستان سعودی و احتمال بروز ناسازگاری و حتی جنگ بین آمریکا و اين كشور بود.
دلیل ساده این امر این است که از سویی دولت عربستان سعودی، ماهیتا در حال حاضر دولتی ورشکسته به لحاظ ثبات اجتماعی و اقتصادی است.
آنچه امروز به صورت گروهك داعش در جهان شناخته میشود، از نظر فرهنگی و رفتاری در 200 سال گذشته عمود خیمه ثبات اجتماعی برای پا برجا ماندن نظام سیاسی فعلی حاکم بر عربستان سعودی بوده است.
اما با وجود این اتحاد مبنایی و اصولی، اینک خطر گروهك داعش با همان نام و نشانی که در عراق و سوریه شناخته میشود به عنوان یک دشمن سیاسی رژیم حاکم بر عربستان سعودی بر سر زبانها میچرخد.
از بعد اقتصادی ورشکستگی نظام این کشور از وخامت کمتری نسبت به بعد ایدئولوژیک و اجتماعی برخوردار نیست.
ساختار اقتصادی وابسته به نفت، در کنار ماهیت ایستا، غیرمتنوع و فاقد نوآوری نظام اقتصادی که بازخورد تاریخی نظام اجتماعی افراطگونه و وهابی مسلک است، به نظر میرسد که نه در حد و قیافهای است که با قدرت هژمونی اقتصادی، سیاسی و نظامی جهان مایل به دست و پنجه نرم کردن باشد و نه دیگر ارزش حفظ و حراست از سوی این نیروی هژمونی برای سالها و دهههای آتی را دارد.
منبع:همشهري ديپلماتيك