منتقدان غربی که محتاطانه مدعی هستند ایران میتواند یا میخواهد در مقابله با داعش در عراق با آمریکا همکاری کند، یک مساله اساسی را نادیده میگیرند
آمریکا چگونه میتواند در جنگ با یک حرکت تروریستی که واشنگتن خود در شکل گیری و بهوجود آمدن آن نقش اساسی داشته است، شریک جدی و مطمئنی باشد؟
هنگامی که جو بایدن معاون اول رییس جمهور آمریکا در اکتبر به حضار یکی از دانشگاههای آمریکا گفت ترکیه، امارات متحده عربی و عربستان سعودی مسئول مسلح کردن النصره، داعش وسایر گروههای تکفیری داراي ریشه القاعدهای در سوریه هستند و هیچ گروه "میانه رو معتدلی" در اين کشور وجود ندارد- همچنان که اغلب غیرآمریکاییها انتظارش را داشتند- این اعتراف حیرت آور پوشش بسیار اندکی در رسانههای اصلی امریکا پیدا کرد.
در واقع همان میزان پوشش اندك هم متمرکز برعذرخواهی بایدن از سران ترکیه، امارات و سعودی بهخاطر بیان این اظهارات بود.
همانطور كه انتظار ميرفت بهدنبال اين اعتراف در نیویورک تایمز هیچ گزارش يادآورانهاي مبنی بر این که آمریکاییها خودشان در دادن کمکهای مالی و تسلیحاتی به گروههای تکفیری در سوریه نقش داشتند، انتشار نيافت.
- سلاحهايي با تدارك سیا
در اوایل سال 2013 نیویورک تایمز گزارشی را ارائه کرد که بسیاری در منطقه از قبل نسبت به آن مطلع بودند. این روزنامه اعلام کرد سازمان اطلاعاتی سیا از ابتدای سال 2012 مشغول تدارک و تجهیز نیروهای ضد بشار اسد رئیس جمهور سوریه در داخل سوریه و دادن سلاح از طريق هوایی به ترکیه و اردن و همچنین گزينش فرماندهان معارضين برای کمک به متحدانش در جنگ مرگبار داخلی سوریه است. گزارشهاي ديگري حاكي از آن بود كه هزینه این تسلیحات به درخواست دولت اوباما توسط متحدان آمریکا درمنطقه پرداخت شده است.
ولي بعد از افشاگری بایدن، اين روزنامه به اصطلاح "مستند" (نیویورک تایمز) به اینکه آمریکا چگونه برخلاف حقوق بین الملل به ايجاد جنگ داخلی سوریه کمک کرد و در جریان آن باعث ظهور داعش شد، هیچ اشاره ای نکرد.
پشتیبانی غرب از افراطی گری نه یک مسئله جدید و نه یک پدیده منحصر به فرد منطقهای است. چه ياغيهاي کنترا در نیکاراگوئه، چه گروههاي القاعدهاي در افغانستان باشد، هدف همواره رسیدن به اهداف استراتژیک از طريق آسيب رساندن به مردم دردمند بوده است چرا كه در "دنیای آزاد و متمدن" آمريكا و متحدانش هدف به اصطلاح آرمان شهري اغلب وسيله مفیستوفلي (اهريمني) را توجیه میکند.
حتي اخيرتر از آن، يكي از حاشيههاي مهم جنگ داخلي ليبي دخالت عبدالحكيم بلحاج، رهبر پيشين گروه ستيزهجوي اسلامي ليبي و عضو القاعده در اين جنگ بود.
او یکی از افراد معارض ليبيايي تحت تاثير انديشه تکفیری است و گروههايي كه وي با آنان مرتبط بود توسط وزارت خارجه امریکا به عنوان گروههاي تروريستي اعلام شدند. باوجوداين وي همراه با سایر معارضين همفکر نقش كليدي در تلاشهای نيروهاي ضد قذافی مورد حمايت رژيمهاي غربي و عربي برای تصرف طرابلس پایتخت لیبی ايفا كرد.
آمادگي غرب برای همکاری با نيروهاي القاعده (يا القاعدهايهاي "سابق") در لیبی يك نقطه عطف بود. حتی مرگ سفیر امریکا در لیبی سیاست امریکا را در این زمینه عوض نکرد. بلحاج با سرنگونی قذافی (قبل از نابودي كامل اين کشور) نماينده رييس جمهور موقت شد. مهمتر از آن، آمادگي امریکا، اروپا و متحدان منطقه "خاورمیانهاي" آنان در حمايت از نظامیان القاعده، سياست خارجي منطقهاي آمريكا و غرب را به قبل از حمله یازده سپتامبر 2001 بازگرداند. يعني سیاست همکاری با تندروهای خشونت طلب برای از بين بردن بازيگران منطقهاي که غرب با آنها مشكل دارد.
- غولی که آنها بهوجود آوردند
این سیاست به سرعت از لیبی به سوریه گسترش یافت و انعکاس تاثیراتش در کشورهایی نظیر پاکستان، نیجریه، استرالیا، چین و اخیرا فرانسه احساس میشود. بعد ار سرنگونی قذافی دولت ترکیه که یکی از اعضای ناتو است کمک کرد تا بلحاج با رهبران به اصطلاح "ارتش آزاد سوریه" در استانبول و مرز سوریه با ترکیه ملاقات کند. در این ملاقاتها اين عضو سابق القاعده درباره پشتیبانی از ارتش آزاد سوریه با پول، تسلیحات، و افراد مسلح و آموزش دیده صحبت میکند. این دقیقا همان زمانی است که سازمان سیا کانال اصلی انتقال تسلیحات نظامی از لیبی به سوریه بود.
اگر چه بلحاج تنها یکی از وابستگان القاعده است که در خشونتهای ضد دولت لیبی و سوریه فعالیت میکند، نقش روشن و واضح بلحاج نشان ميدهد که ارتش آزاد به اصطلاح "میانه رو" سوریه تا چه اندازه از همان ابتدای جنگ داخلی در سوریه، همانطور كه ايران بارها هشدار داد، مرتبط با افراطيون وهابي و تحت تآثير آنها بوده است.
با گذشت زمان و با رشد و تقویت داعش مشکلات بیشتر و پیچیده تر شد، تا جایی که پنهان کردن غول تروریستی که آمریکا و متحدانش در منطقه بهوجود آوردند، غیر ممکن شد. و به اين شكل آمریکا فصلی دیگری از "جنگ علیه ترور" بعد از یازده سپتامبر را آغاز کرد.
در حالی که واشنگتن ادعای اراده جدی در جهت تضعیف و در نهایت نابودی داعش را دارد، ایران عمیقا نسبت به نیات آمریکا بدبین است.
حتی بعد از دستاوردهای زياد و ناگهانی داعش در عراق و شکل گیری ائتلاف مقصران برای جنگ با داعش، آمریکا روزانه به طور متوسط فقط 9 حمله هوایی درعراق و سوریه با هم انجام داده است.
در مقایسه گزارشگران غربی بیان میکنند که در همان زمان نیروی هوایی ارتش سوریه به تنهايي در مواقعي تا 200 حمله هوایی در مدت 36 ساعت بر ضد مواضع داعش انجام داد. حتی همزمان با این حملات بسیار اندکی که آمریکا انجام داد برخی از متحدان او (مانند تركيه) در منطقه به طور گسترده براي داعش امكانات لجستيكي فراهم کردند. در طول مرز های سوریه با اردن و رژیم اسراییل نيز، جبهه النصره همکاری های خود را با سایر گروههای افراطی تحت حمایت قدرت هاي خارجي (و غربي) ادامه میدهد.
با وقوف به این واقعیتها ایرانیان که آشکارا از سقوط دمشق، بغداد، حلب و اربیل جلوگیری کردند به سادگی خریدار ادعای امریکای تواب مبنی بر مبارزه واقعی با داعش، جبهه النصره و سایر گروههای افراطی در عراق و سوریه نیستند. در واقع ایرانیان شواهد و نشانههای سیاست پیچیده و در عین حال احمقانه واشنگتن و متحدانش را در جهت سیاست "مهار" جمهوری اسلامی میبیند.
بنابرین تحت چنین شرایطی و در حالي که متحدان ایران با موفقیت گروههای تروریست افراطی را در عراق و سوریه به عقب ميرانند، چه توجیهی برای همکاری با آمریکا در عراق وجود دارد؟
هر قدر هم که عدهای برای تحقق این مسئله تلاش کنند، ایران نقش فاوست را برای مفیستوفل امریکا بازی نمیکند.
منبع: وب سايت الجزيره
- نويسنده: دكتر سيد محمد مرندي