- جنگ با ماشينها
بدون ماشینها، از سادهترینشان مثل ساعت تا بزرگترین تراکتورها، کامیونها و جرثقیلها، زندگی بشر خیلی سخت و کُند و ترسناک به نظر میرسد. اما روزگاری هم بوده که همین ماشینهای رام و مفید، بزرگترین دشمن انسان به حساب میآمدند و ورودشان به کارخانهها و مزرعهها، خیلیها را آواره و بیکار کرد. رمان خوشههای خش، داستان آدمهايی عصبانی است که ماشینها زندگی آنها را به هم ریختهاند.
«تام جود»، پسر بزرگ خانوادهای کشاورز در ایالت اوکلاهُمای آمریکاست که به دلیل کشتن یکی از کشاورزها با بیل، چهار سال در زندان بوده است. حالا تام با دادن تعهد آزاد شده تا به خانوادهاش سری بزند، اما وقتی که برمیگردد میبیند که هیچچیز مثل قبل نیست. پدر از بانک پول قرض گرفته و چون توان پرداخت بدهیاش را ندارد، بانک میخواهد خانه را بفروشد و بهجای کشاورزها از تراکتورها در مزرعه استفاده کند. خانوادهی جود که چارهای ندارند، همهی زندگیشان را میفروشند، سوار وانت قراضهای میشوند و مثل صدها کشاورز دیگر که بیکار و آواره شدهاند، به سمت کالیفرنیا برای پیدا کردن کار و شروع زندگیای تازه حرکت میکنند؛ و این آغاز ماجراهای دردناکی است که انتظار آنها را میکشد.
- شهرت و نفرت
«جان اشتاینبک»، رمان «خوشههای خشم» را در مدت پنج ماه که خودش آن را از سختترین و پرفشارترین دورههای زندگیاش میداند، نوشت و وقتی کتاب را تمام کرد هرگز فکر نمیکرد بلافاصله به پرفروشترین کتاب آمریکا تبدیل شود و در کمتر از یک سال به چاپ یازدهم برسد. چاپ اول کتاب با قیمت دو دلار و جلدی ساده و خاکستری منتشر شد، اما همین نسخهی ارزان و ساده، امروزه 15هزار یورو قیمت دارد و میتواند صاحب خوششانسش را حسابی ثروتمند کند! خوشههای خشم با وجود استقبال فوقالعادهای که مردم از آن کردند، از سوی انجمن کشاورزان کالیفرنیا تحریم شد؛ چون آنها معتقد بودند مطالبی که اشتاینبک در کتابش آورده دورغ محض است و واقعیت ندارد.
ورود «خوشههای خشم» به کتابخانهها برای مدتی ممنوع شد و نسخههایی از آن به شکل نمادین در آمریکا به آتش کشیده شد. هر چند امروزه، «موشها و آدمها» و «خوشههای خشم»، از کتابهای درسی دبیرستان در انگليس و آمریکا هستند. جادهی 66 که خانوادهی جود از آنجا به سمت کالیفرنیا حرکت کردند و اشتاینبک از آن با نام «جادهی مادر» یاد کرده بود، بعد از چاپ خوشههای خشم به یکی از مشهورترین مسیرهای جادهای در آمریکا تبدیل شد.
- نويسندهاي از كارگران
«جان اشتاینبک» در سال 1902 در ایالت کالیفرنیای آمریکا به دنیا آمد. پدرِ جان، خزانهدار بخشداری و مادرش معلمی ساده بود. جان در دوران کودکی، بسیار به علوم و کار در آزمایشگاه علاقهمند بود و در کنار تحصیل، تابستانها در دامداری و مزارع نیشکر کار میکرد. اشتاینبک برای ادامه تحصیل در رشتهی ادبیات به دانشگاه استنفورد رفت، اما بعد از مدتی تحصیل را رها کرد و مشغول کار شد.
او شغلهای زیادی را امتحان کرد؛ از جمله نقاشی، کارگری و داروفروشی. این موضوع باعث شد با زندگی کارگران و طبقات متوسط جامعه از نزدیک آشنا شود. جان، مدتی هم مشغول خبرنگاری شد، اما از این کار هم دست کشید و به کالیفرنیا برگشت و همهی انرژیاش را صرف نوشتن کرد. اولین کتاب او با نام «جام زرین» در سال 1929 به چاپ رسید. اما هنوز زمان لازم بود تا آقای نویسنده به شهرت واقعی و جهانی برسد. در سال 1937 با چاپ داستان بلند«موشها و آدمها»که سرگذشت دو کارگر ساده بود، اشتاینبک به موفقیت بزرگی رسید و دو سال بعد، منتشرشدن خوشههای خشم او را موفق به دریافت جایزهی پولیتزر ادبی کرد. اشتاینبک علاوه بر نویسندهبودن، گزارشنویس هم بود و در سالهای پایانی عمرش، برای تهیهی گزارشی از جنگ، به ویتنام سفر کرد.
در نهایت اشتاینبک برندهی جایزهی نوبل ادبی هم شد و از او بهعنوان یکی از سه غول بزرگ ادبیات آمریکا در کنار «ارنست همینگوی» و «ويليام فاکنر» یاد میکنند. «خوشههای خشم» در فهرست 100 کتاب برتر قرن بیستم قرار دارد. جان اشتاینبک در سال 1968 در سن 66 سالگی از دنیا رفت. «موشها و آدمها»، «شرق بهشت» و «پنجشنبهی دلپذیر» از دیگر آثار مشهور او هستند.
- تلخ اما شيرين
اشتاینبک در «خوشههای خشم» و «موشها و آدمها» به رکود اقتصادی دههی 30 آمریکا و مهاجرت کشاورزان میپردازد. به همین دلیل او از جمله نویسندگانی است که حامی طبقات محروم جامعه محسوب میشود و از منتقدان جدی ماشینیسم به شمار میآید. اشتاینبک به دلیل نوشتههای واقعگرایانه و خلاقانهاش که در آنها با نگاهی انتقادی، اما دلسوزانه و گاهی شوخطبعانه به شرایط نامساعد اجتماعی پرداخته، به شهرت رسیدهاست.