اكثر كودكان در چنين موقعيتي بهدليل اينكه تاكنون تمام توجهها منحصربه او بوده و حالا اينگونه نيست احساس حسادت ميكنند. نگران نباشيد اين مسئله امري طبيعي است. شما تمام طول مدت بارداري فرصت داريد تا كودكتان را براي ورود نوزاد جديد آماده كنيد. ما به شما روشهايي را توصيه ميكنيم كه با بهكارگيري آنها بتوانيد اين مسئله را به خوبي مديريت كنيد:
- قبل از تولد
خودتان را براي سؤالات فرزندتان آماده كنيد
معمولا دراين دوران كودكان بسيار كنجكاو ميشوند و سؤالاتي از قبيل: «نيني چطوري رفته تو دل تو، كي مياد بيرون، اون تو چي كار ميكنه، چي ميخوره، خفه نميشه و... » را ميپرسند. سعي كنيد جواب همه اين سؤالها را از قبل آماده كنيد تا با پرسيدنش جا نخوريد. بهتر است جوابهايتان را با همسر و بقيه نزديكانتان هم هماهنگ كنيد كه بچهها اطلاعات يكسان و بدون تناقضي دريافت كنند.
به كودك آگاهي بدهيد
كتابهاي مربوط به نوزادان را براي فرزندتان بخوانيد. به او حتما يادآوري كنيد كه زماني خودش هم يك طفل كوچك بوده است. معمولا بچهها بيصبرانه منتظر به دنيا آمدن بچه دوم هستند به اين اميد كه همبازي خوب و ثابتي پيدا ميكنند. بعد از تولد نوزاد دوم اين سؤال كه «پس كي راه ميره؟ كي بزرگ ميشه؟» را زياد ميپرسند. بچهها به اين دليل كه درك درستي از طول و گذشت زمان و مفهوم صبر ندارند، نااميد و ناراحت ميشوند و ممكن است بهانهجويي كنند. گاهي اوقات بچهها به والدينشان ميگويند كه به آنها دروغ گفتهاند و اين نوزاد توان همبازيشدن با آنها را ندارد. بنابراين درباره اين موضوع و وضعيت جسماني نوزاد، قبل از تولد با بچه اول حرف بزنيد تا آگاهي درستي از اوضاع خواهر يا برادرش داشته باشد. به او بگوييدكه نوزاد فقط شير ميخورد و نميتواند ازجاي خود بلند شود و بيشتر شبانهروز را ميخوابد. با اين كار او را براي روبهرو شدن با نوزاد آماده ميكنيد.
كودك را با خود همراه كنيد
بهتر است از كودك بخواهيد كه شكم مادر را لمس و حركات جنين را احساس كند. به او بگوييد كه نوزادان چقدر خواهر يا برادر بزرگتر خود را دوست دارند و به آنها احتياج دارند. بعضي از تصاوير وضعيت جنين در رحم را از سايتها و كتابها پيدا كنيد و هفته به هفته به كودكتان نشان دهيدكه ببيند «نيني خانواده» الان چه شكلي است. مسلماً از اين موضوع كلي ذوق ميكند. اگر امكانش هست فرزندتان را به همراه خود به مطب دكتر ببريد تا صداي قلب تازه وارد را بشنود و تصويرش را در مانيتور ببيند.
فرزند بزرگتر رادر تهيه وسايل نوزاد دخالت دهيد
سعي كنيد براي خريد لباس، اسباببازي و ديگر وسايل مورد نياز نوزاد او را همراه خود به خريد ببريد واز نظراتش استفاده كنيد. بهتر است به او اجازه دهيد براي خواهر يا برادرش لباس انتخاب كند. حتي زماني كه ميخواهيد اتاق نوزاد را تزيين كنيد از نظرات كودكتان استفاده كنيد. بهعنوان مثال از كودك بپرسيد چه عكسي را براي بالاي تخت نوزاد ترجيح ميدهد. بگذاريد فرزند بزرگتر يك نقاشي مخصوص اين اتاق بكشد و آن را همانجا نصب كنيد.
نكته بسيار مهم اين است كه اگر لازم ميدانيد كه تخت يا وسايل جديدي را براي ورود فرزند دومتان تهيه كنيد، اين تغييرات را دستكم 5 تا 6 هفته قبل از به دنيا آمدن نوزاد، ايجاد كنيد. اجازه بدهيد كه مسائل براي بچه اول به آرامي حل شود، يعني خريدن وسايل فرزند دوم همزمان با به دنيا آمدنش نباشد. كودكان توانايي حل چند مسئله موازي يكديگر را ندارند. به اين ترتيب فرزند اولتان نسبت به اين تغيير و تحولات احساس ناراحتي وحسادت كمتري پيدا ميكند.
- بعد از تولد
به فرزند اول مسئوليت بدهيد و او را بزرگ بدانيد
بهتر است به فرزندتان نسبت به سني كه دارد نقشها ومسئوليتهايي را در ارتباط با نوزادتان بدهيد مثلا هنگام عوض كردن پوشك ميتواند پوشك، كرم و پودر را به شما بدهد. يا اجازه بدهيد در مسائل ساده و جزئي همچون گرفتن پيشبند كثيف، پستانك، شانه كردن مو و... به شما كمك كند. اين عمل به او حس توانايي، كارداني، شايستگي، لياقت و توانمندي ميبخشد. با اين كار او احساس ميكند نقش زيادي در رشد و پرورش نوزاد دارد. فراموش نكنيد حتما به او بگوييد چقدر خوشحاليد كه او آنقدر بزرگ شده كه به شما كمك ميكند، در جمع فاميل وآشنايان از او بهخاطر كمكهايي كه به شما در نگهداري از تازه وارد ميكند با صداي بلند تعريف كنيد. با اين شيوه كودك در قبال شما و خواهر يا برادر كوچكترش احساس مسئوليت بيشتري خواهد كرد. اين احساس به او كمك ميكند تا از حسادتش نسبت به نوزاد كاسته شود. توجه داشته باشيد كه هيچ وقت از جملههاي منفي درباره توجه و عكس العملهاي او به نوزاد، استفاده نكنيد. جملههايي مثل «نكن، دست نزن، برو كنار، نزديكش نشو، بغلش نكن، چيكارش داري؟ و...» بيان اين جملهها بهشدت كودكان را رنجيده خاطر ميكند. فراموش نكنيد كه اين شما هستيد كه ميتوانيد ضامن برقراري ارتباط خوب بين فرزندان خود باشيد و اين ارتباط خوب در آينده، از همين روزهاي اول تولد بين بچهها شكل ميگيرد.
احساسات خوب و مثبت فرزند بزرگتر را در ارتباط با نوزاد تقويت كنيد
از هر فرصتي براي برقراري ايجاد يك ارتباط خوب بين بچهها كمك بگيريد مثلا هنگامي كه نوزاد به كودك نگاه ميكند اين حركت را ميتوانيد براي فرزندتان اينطور معني كنيد و بگوييد: «فقط به تو لبخند ميزنه، ميبيني كه خواهر يا برادرت چطور به تو نگاه ميكنه... معلومه كه تو روخوب ميشناسه.» با اين كار احساس آرامش و مورد توجه بودن را به بچهها منتقل ميكنيد.
- رعايت چند نكته ساده سبب ميشود كه فرزند اولتان بداند كه او نيز هنوز دوست داشتني است و هر كس در خانواده جاي خود را دارد. از همه مهمتر اينكه او را براي پذيرفتن نقش خودش آماده ميكنيد بهعنوان مثال:
از چندماه قبل از تولد نوزاد يكسري از كارهاي فرزند اول را به پدر و خود بچه بسپاريد. مثلا شستن دست و صورت، مسواك زدن، پوشيدن لباس و... را بخواهيد كه خودش انجام بدهد. قصه و كتاب خواندن رابيشتر به پدرش بسپاريد. در واقع با انجام دادن اين كارها وقتي بعد از تولد نتوانستيد به او برسيد ديگر احساس نميكند شما فراموشاش كردهايد.
از مهمانان و آشنايان كه به ديدن شما ميآيند درخواست كنيد كه ابتدا خودشان را با فرزند بزرگتر سرگرم كنند و از او بهعنوان خواهر يا برادر بزرگتر ياد كنند. بهتر است كه خودتان كادوهاي كوچكي قبلاً تهيه كنيد كه اگر مهماني براي فرزند بزرگتر چيزي نياورده بود به او بدهيد تا آنرا به كودكتان هديه بدهد.
بعضي از والدين فكر ميكنند بهتر است براي كاهش و جلوگيري از حسادت، در هفتههاي اول تولد نوزاد، فرزند بزرگتر را به مادر بزرگ يا اقوام نزديك بسپارند. بهتر است بدانيد كه اين عمل شما نتايج بدي برايتان به همراه دارد و ممكن است بچه اول اين مسئله را بهعنوان پس زدن خودش معنا كند.
- راضيه 30ساله است و 2 فرزند دارد:
وقتي خبر بارداري دخترم را متوجه شدم خيلي نگران اين مسئله بودم كه پسرم نتواند با او رابطه خوبي برقرار كند. من وهمسرم با همفكري اين مشكل را حل كرديم بهعنوان مثال پسرم علاقه زيادي به داستان خواندن داشت مخصوصاً اگر ماجراي كتاب در مورد خودش بود. با هم به سمت پارك قدم ميزديم و داستاني در مورد «برادر يا خواهر بزرگترشدن» برايش ميخواندم. اين كار برايم نتايج زيادي داشت، از يك طرف، از اوقات تنهايي با پسرم به خوبي استفاده ميكردم و رابطه بين ما قويتر ميشد و از سوي ديگر پسرم را براي آمدن خواهرش آماده ميكردم.
- مريم 27ساله:
فاصله سني دختر اولم با پسرم 3سال بود. براي كاهش حسادت سعي ميكردم زماني كه به پسرم شير ميدهم براي دخترم شعر يا كتاب بخوانم تا احساس نكند ديگر به او توجه نميكنم.