از وقتي ورزش حرفهاي در دنيا صاحب جاه و مقام شد، رسيدن به سكوي افتخار به رقابتي دشوار و نفسگير بدل شد و در اين ميان بديهي بود كه عدهاي براي رسيدن به اهداف خودشان راه ميانبر را برگزينند.
آنها خيلي تمرين ميكردند و رياضت ميكشيدند اما در كنار آن به نوعي در صدد تقويت مصنوعي خودشان هم برميآمدند؛ راهكاري كه از آن به عنوان «دوپينگ» در اروپا ياد شد و خيلي زود عالمگير شد، به طوري كه حالا تقريبا در تمام جهان با اين نام از آن ياد ميشود.
اگرچه بحث دوپينگ از همان سالهاي آغازين المپيك نوين مطرح بود و راهكارهايي براي مبارزه با آن تدوين شد اما پس از پايان جنگ جهاني دوم، ماجرا خيلي بيشتر در المپيكها جدي گرفته و كمكم به مسابقات جهاني رشتههاي مختلف نيز كشيده شد.
از سوي ديگر كنفدراسيونهاي مختلف هم كمكم به يك سياست واحد در اين مورد رسيدند. ابتدا ليست مواد نيروزا در سراسر جهان و ميان تمام ورزشها تا حد بسيار زيادي يكسانسازي شد.
براي مثال داروهايي چون ناندرلون، دگزامتازون، بتامتازون و... كه حتي در جامعه مصرف پزشكي هم دارند، براي ورزشكاران دوپينگ محسوب ميشوند.
پس از آن مقرر شد محروميتهاي ناشي از استفاده از مواد نيروزا نيز در تمام دنيا به يك شكل واحد اعمال شود. به اين ترتيب ورزشكار براي بار اول به خاطر استفاده از مواد نيروزا بين 2 تا 6سال محروميت را به جان ميخريد (و ميخرد) و براي مرتبه دوم تا پايان عمر از فعاليت ورزشي و به عنوان ورزشكار محروم ميشود.
البته اين قانون حداقل و حداكثر محروميت براي ورزشكاران در مرتبه اول را بر عهده ستاد كنترل دوپينگ فدراسيون هر كشوري گذاشته و آنها با توجه به مستندات و دلايلي كه ورزشكار، پزشك او يا پزشك معتمد ارائه ميكند، ميتوانند تصميم بگيرند.
از سوي ديگر تصميم گرفتن در مورد ميزان محروميت ورزشكار در مرتبه اول و همچنين اعلام رسمي نام شخص دوپينگي فقط و فقط بايد از سوي كميته مبارزه با مورد نيروزاي همان فدراسيون (در مسابقات داخلي) و يا كنفدراسيون مربوط (در پيكارهاي بينالمللي) صورت بگيرد و ساير كميتههاي فدراسيونها و كنفدراسيونها در آن هيچ نقشي ندارند.
تا اينجاي كار همهچيز خوب پيش ميرفت و كميته بينالمللي المپيك (I.O.C) توانسته بود تمام فدراسيونهاي جهاني را زير يك پرچم براي كنترل دوپينگ جمع كند اما يك فدراسيون به هيچ عنوان زير بار نميرفت و اين فدراسيون مهمترين و متمولترين فدراسيون ورزشي جهان محسوب ميشد و هنوز هم ميشود؛ «فدراسيون جهاني فوتبال».
فيفا به هيچ وجه حاضر نبود زير بار كميته بينالمللي المپيك رفته و تسلط آنها را بپذيرد. سران فيفا اين اتفاق را نشانه زير سوال رفتن استقلال فدراسيون جهاني فوتبال دانسته و حتي براي اثبات حرف خودشان تا پاي اخراج فوتبال از رقابتهاي المپيك هم پيش رفتند.
اما در نهايت چندي قبل قرار شد اقدامات پزشكي فيفا در جهت كنترل دوپينگ هم زير نظر «I.O.C» دنبال شود و به اين ترتيب يكي از بزرگترين اختلافات ورزشي مديريتي سطح كلان ورزش جهان برطرف شد.
اختلافي كه اتفاقا گاهي اوقات شاهد بروز نشانههايي از آن در ورزش خودمان هم بوديم و كار گاهي اوقات حسابي ميرفت تا بالا بگيرد.
بد نيست به همين بهانه نگاهي به تاريخچه كميته كنترل دوپينگ فدراسيون فوتبال انداخته و آن را با شرايط حاكم بر كنترل دوپينگ در سازمان تربيتبدني يا وزارت ورزش مقايسه كنيم. جالب اينكه هر دو ارگان فوق در خيابان سئول هستند و اين كلاف سالها ميان آنها بهنوعي سردرگم شده بود.
- موازيكاري
به جرأت ميتوان گفت اختلاف فيفا و آژانس كنترل دوپينگ كميته بينالمللي المپيك (WADA) خيلي قبلتر از اين ميتوانست حل شود و فقط لجبازيهاي مديران ارشد دو گروه ماجرا را تا اين حد كش داد.
البته فيفا اصلا در مورد مبارزه با دوپينگ اهمال نميكرد و حتي براي مقابله با آن بزرگاني چون ديهگو مارادونا را هم محروم كرد. مارادونا ابتدا مدعي شد كه قرباني اختلاف با فيفا و مصاحبه عليه رئيس وقت آن (ژائو هاوهلانژ) شده كه برزيلي است و دشمن فوتبال آرژانتين، اما چند سال بعد از برگزاري جام جهاني 1994 و محروميت او در آن مسابقات طي سخنراني در دانشگاه آكسفورد اعتراف كرد كه در آن مسابقات مواد نيروزا استفاده كرده بوديم.
حرف فدراسيون جهاني فوتبال اين بود كه كميته بينالمللي المپيك حق تصميمگيري براي پرطرفدارترين ورزش جهان را ندارد.
به همين خاطر چند سال بود كه نمونهگيري از فوتباليستها فقط در مسابقات بينالمللي انجام ميشد اما از اواسط دهه هشتاد ميلادي كمكم فدراسيونهاي هر كشور به صرافت كنترل دوپينگ افتادند و اعترافات بعضي بازيكنان آنها را در اين امر مصممتر كرد.
براي مثال زيكو، ستاره برزيل در دهه هشتاد صراحتا اعتراف كرد كه يك بار بعد از برگزاري يك ديدار باشگاهي، پسرش به جاي او و دور از چشم بازرسان در ظرف نمونهگيري ادرار كرده بود.
منبع:همشهري تماشاگر