رسيدگي به اين پرونده روز 21 آذرماه با ناپديد شدن مردي به نام شهاب آغاز شد. در آن روز مرد جواني كه از مفقود شدن پدر 68سالهاش نگران بود به قاضي مديرروستا، بازپرس شعبه ششم دادسراي جنايي تهران گفت: «پدرم مالك زميني در منطقه سعادتآباد بود و ميخواست آن را بفروشد. چند روز قبل او با مردي كه خريدار زمين بود قرار ملاقات داشت و قرار بود زمينش را 5ميليارد تومان بفروشد.
او ساعت 10صبح از خانه بيرون رفت اما ديگر برنگشت.» نخستين فردي كه ميتوانست در پيدا شدن مرد مفقود شده به پليس كمك كند خريدار زمين بود. وقتي او به نام امير (38ساله) به پليس آگاهي احضار شد گفت: «من و شهاب در خيابان آذربايجان با يكديگر قرار ملاقات داشتيم. من او را سوار خودروام كردم و به سراغ زمين رفتيم.
ما روي رقم 5ميليارد تومان توافق كرديم و قرارداد نوشتيم و بعد از آنكه او بهطور وكالتي سند را به نام من كرد، چكي به مبلغ 5ميليارد تومان به او دادم و قرار شد طي روزهاي آتي بقيه كارهاي اداري ملك را انجام دهيم و از هم جدا شديم» اظهارات امير مشكوك بهنظر ميرسيد و ممكن بود او با انگيزههاي مالي مرد سالخورده را ربوده باشد. به همين دليل حكم جلب وي صادر شد و او تحت بازجوييهاي فني- تخصصي قرار گرفت اما مدعي بود كه از سرنوشت مرد سالخورده خبر ندارد.
45روز بعد از ناپديد شدن مرد سالخورده، در شرايطي كه سرنوشت او در هالهاي از ابهام قرار داشت مأموران اداره يازدهم پليس آگاهي به بازپرس پرونده خبر دادند كه امير اعتراف كرده كه جسد شهاب را در باغي متروكه در كمالشهر كرج انداخته است. به اين ترتيب وي صبح ديروز براي بازگو كردن جزئيات بيشتري از اين جنايت به دادسراي امور جنايي منتقل شد. متهم در اعترافاتش گفت: «آن روز بعد از ديدن زمين قرارداد نوشتيم و من چكي 5ميليارد توماني به شهاب دادم. در مسير بازگشت بوديم كه شهاب يك بطري شربت از جيبش بيرون آورد و جرعهاي از آن را نوشيد. هنوز چند لحظه بيشتر نگذشته بود كه حالش بد شد.
چشمانش را بست ديگر نفس نميكشيد. دستانش سرد شده بود و من از ترس نميدانستم بايد چهكار كنم. مسير را تغيير دادم و به طرف كرج به راه افتادم. در راه وقتي به پمپ بنزين وردآورد رسيديم من وسايل شخصي مثل تلفن همراه و كارت شناسايياش را در بيابانهاي آن اطراف انداختم. در ادامه او را به منطقهاي به نام پيشاهنگي از توابع كمالشهر كرج بردم و او را در استخري خالي از آب كه در باغي متروكه قرار داشت انداختم.و جنازهاش را به آتش كشيدم.»
متهم در پاسخ به اين سؤال كه اگر شهاب فوت شده بود چه دليلي داشت كه بترسي و جسدش را به آتش بكشي گفت: «وقتي ديدم دستهايش سرد شده و نفس نميكشد با خودم گفتم اگر او را به بيمارستان ببرم ممكن است مرگش گردن من بيفتد. به همين دليل به اشتباه جسد را سوزاندم. نميدانم كه چرا اين كار را كردم.» اظهارات اين مرد در حالي است كه او همچنان ادعا ميكند شهاب را به قتل نرسانده و فقط جسدش را به آتش كشيده است. همچنين بررسيها نشان ميدهد چند روز بعد از جنايت جسد مقتول بهعنوان فردي مجهولالهويه در كرج دفن شده است.هماكنون متهم در بازداشت بهسر ميبرد و تحقيقات براي افشاي زواياي پنهان اين جنايت ادامه دارد.