علي سبزيمراد با راهاندازي يك وبلاگ ساده با ماهيت كارآفريني و اشتغالزايي، آنقدر در حوزه كسب و كار، خبره شده است كه ميگويد: «باور كنيد اگر دست من بود، آنقدر كارهاي بزرگ و كوچك ايجاد ميكردم كه نميگذاشتم حتي يك نفر هم بيكار بماند.»
- شما فكر ميكنيد راه كارآفريني كجاست؟
من واقعا معتقدم كه همه ميتوانند ايده يك كسب و كار موفق را در 3 محل پيدا كنند؛ در چشم و گوش و مغزشان. اين حرف واقعا شعار نيست چرا كه اگر بتوانيم اين 3عضو بدنمان را با همديگر تركيب كنيم و راهشان بيندازيم، به يك منبع پر از ايده فعاليت دست پيدا كردهايم. بهنظر من نبايد در يك كارخانه بزرگ، در يك مغازه پر از رفتوآمد مشتري يا در يك توليدي قديمي بهدنبال پول باشيم. اگر از داشتههاي خودمان استفاده كنيم، ميتوانيم پول را در هرجايي ايجاد كنيم؛ حتي در خانه و در اتاق شخصي خودمان.
- پس چرا خيليها فكر ميكنند آن را پيدا نميكنند؟
آنهايي كه پول ندارند، حتما نخواستهاند يا نتوانستهاند پيدايش كنند والا بهنظر من پول چيزي است كه همهجا پيدا ميشود. مثلا كسي كه فكر ميكند حتما بايد يك سرمايه 10تا 15ميليوني داشته باشد تا بتواند كسب و كار خوبي راه بيندازد تا زماني كه طرز فكرش را تغيير ندهد موفق نميشود. او ميخواهد با تجهيزات و امكانات خوب، از همان اول، شروع به پول در آوردن كند، درصورتي كه براي شروع كار اين تقريبا غيرممكن است. اين آدم راه كسبوكار را گم كرده است. نميداند كه باكمترين هزينه هم ميتواند شروع بهكار كند.
- واقعا پول بادآورده را باد هم ميبرد؟
پول بادآورده كه خيلي زياد است و الزاما چيز بدي هم نيست؛ ميتواند ارث باشد يا هديه. اتفاقا خوش به حال كسي كه چنين پولي دستش ميآيد اما در طول تاريخ ثابت شده كساني كه از اين پولها بهدست آوردهاند چون برايش خيلي زحمت نكشيدهاند و روزهاي عمرشان براي بهدست آمدن آن نگذشته، هميشه بر اثر يك حواسپرتي و ندانمكاري و يا بيتوجهي و حتي زيادهطلبي، آن را به سادگي آب خوردن از دست دادهاند. شايد آنقدر اين اتفاق تكرار شده كه چنين ضربالمثلي برايش ساختهاند. بهنظر من اگر كسي چنين پولي دستش آمد، بايد خيلي حواسش را جمع كند و قدر پولش را بداند تا شامل اين ضربالمثل نشود.
- اول پول بود بعد كار يا اول كار بوده و بعد از آن پول آمده؟
فكر ميكنم اول كار بوده تا پولي بهدست بيايد و بعد از آن، همان پول بهدست كساني رسيده كه از آن بهعنوان سرمايه استفاده كردهاند. در واقع هركسي اين سؤال را بايد با توجه به وضعيت خودش بسنجد و جواب بدهد. براي خيليها اينطور بوده كه اول پول داشتهاند تا بتوانند كاري راه بيندازند.
- چندتا آدم بيكار ميشناسيد كه ميتوانستند آدمهاي كارآفريني باشند ولي نيستند؟
در دور و اطراف من اينطور آدمها خيلي زيادند. بسياري از دوستان من هستند كه بيشتر از اينكه بهدنبال كار بروند، در خانه نشستهاند و توهم پولدار شدن دارند. با توجه به شناختي كه من از آنها دارم، ميدانم كه توانايي انجام دادن خيلي از كارهاي سخت را هم دارند ولي اكثر آنها مثل هم فكر ميكنند و فقط پول زياد ميخواهند و براي شروع يك كار جديد و نوپا، هيچ قدمي برنميدارند. آنها پشتوانه خوبي دارند و خيلي راحت ميتوانند كاري راه بيندازند كه مطمئنا بعد از چند سال، به وضعيت بسيار خوبي ميرسند. قسمت جالب ماجرا اينجاست كه همه آنها تجربه شروع كاري كه خيلي زود آن را رها كردهاند، دارند. ويژگي همه اين افراد هم اين است كه به 2ميليون در ماه راضي نيستند و ميخواهند 20ميليون در ماه درآمد داشته باشند. البته اين خواسته چيز بدي نيست اما براي شروع كار، اصلا انتظار معقولي نيست. بهنظرمن آنها بيشتر از اينكه در واقعيت حركت كنند، آدمهاي روياپردازي هستند و در روياهايشان قدم ميزنند.
- علم بهتر است يا ثروت؟
يادم هست كه در انشاهايم هم هميشه مينوشتم كه اين دو مكمل همديگر هستند. كاش همه به جايي برسند كه با خودشان بگويند «خدايا، اگر به من پول دادي، عقل و علم استفاده از آن را هم بده». خيلي ساده و منطقي است كه اگر كسي عقل و علم نداشته باشد، پول به هيچ دردش نميخورد و چون نميتواند از آن استفاه خوبي بكند، آن پول، روزي تمام ميشود و روزي ميرسد كه ديگر نه پول ندارد و نه علم.
- بهنظر شما، پول در آوردن زن و مرد دارد؟
اصلا و ابدا. شما تصور كنيد كه اگر پزشكهاي خانم وجود نداشتند چه ميشد؟ زن و مرد در كنار هم هستند كه ميتوانند يك جامعه را به اوج موفقيت و سلامت برسانند.
- اگر شما همين امروز، 100ميليون تومان پول نقد داشته باشيد، با آن چهكار ميكنيد؟
100هزار نفر را شاغل ميكنم؛ يعني نفري 10هزار تومان. شايد شما الان پيش خودتان بگوييد كه «مگر ميشود؟ يعني خودت آن پول را نميخواهي؟» راستش من طرز فكري پيش خودم دارم كه هيچكس نميتواند آن را تغيير بدهد. من پولي ميخواهم براي داشتن يك زندگي با آرامش و خيلي دوست دارم كه اطرافيان من هم آن زندگي خوبي كه من دارم را داشته باشند. قطعا اگر چنين پولي داشته باشم، آن را صرف همين تصميمام ميكنم. اگر اين پول دستم بيايد و اين كار را انجام ندهم، يعني روي تصميمام پا گذاشتهام. حتي فكر ميكنم اگر قرار است چنين پولي دستم بيايد و طرز فكر من را خراب كند، ترجيح ميدهم آن را نداشته باشم.
- پيشنهاد من
توليد دكمه پيراهن و لباس
ميتوانيم يك كيلو پلاستيك خرد شده مورد نياز خود را به قيمت تقريبي 2هزار تومان بخريم. حالا ميتوانيم از ظرفيت خالي كارگاههاي كشور استفاده كنيم؛ ما مواداوليه را براي آنها تأمين ميكنيم تا براي ما دكمه توليد كنند؛ اگر وزن هر دكمه يك گرم باشد، ميتوانيم با يك كيلو پلاستيك، هزار عدد دكمه توليد كنيم. اگر هر عدد دكمه را 50تومان بفروشيم ميشود 50 هزار تومان كه اگر 30هزار تومان را بابت توليد هركيلو دكمه، به كارخانه بدهيم باز هم 18هزار تومان سود خالص براي ما باقي ميماند. براي فروش دكمههاي توليد شده ميتوانيد به توليديهاي لباس در كشور مراجعه كنيم و دكمهها را به آنها بفروشيم. با اين حساب، اگر 10كيلو پلاستيك بخريم، 20هزار تومان ميشود كه با اين 20هزار تومان مواداوليه، ميتوانيم 360هزار تومان سود خالص داشته باشيم؛ يعني با كمتر از 100هزار تومان ميتوانيم شغل خوبي شروع كنيم كه اگر جواب هم نداد نه چيزي ضرر كرده و نه سرمايه زيادي از دست خواهيم داد.
- پيشنهاد من
توليد پودر شربت با پوست ميوه
پوست ميوهها را ميآوريم و خردشان كرده و تبديل به پودر ميكنيم. كمي با شكر مخلوطشان كرده و در آخر بستهبندي ميكنيم و به بازار عرضه ميكنيم. در واقع ما يك پودر شربت 100درصد طبيعي درست كردهايم كه بازار خيلي خوبي دارد. حالا يك بسته پودر ميوه را درنظر بگيريد. حجم اين بسته كمتر از 20گرم است. يعني ما با يك كيلو ميتوانيم 50بسته پودر ميوه توليد كنيم كه اگر هر بسته را 100تومان بفروشيم، ميشود 5هزار تومان؛ يعني از يك كيلو پوست پرتقال كه بهطور رايگان بهدست آوردهايم، ميتوانيم 5هزار تومان سود بهدست بياوريم. حالا فكر كنيد كه با يك تن پوست پرتقال ميشود چقدر درآمد داشت؟ 5ميليون تومان. فراموش نكنيم كه ما تقريبا هيچ پولي براي خريد مواداوليه پرداخت نكردهايم و حداقل بالاي 85درصد سود كردهايم.
- تجربه من
فقط به خاطر پدرم!
رشته من بازاريابي و فروش و طراحي سايت است؛ رشتهاي كه خيلي هم از آن پولهاي خوبي بهدست آوردهام اما الان در يك كارخانه ظروف يكبار مصرف گياهي كار ميكنم؛ آن هم دليل خاصي دارد. از پدر من ديگر سن و سالي گذشته است. در دورهاي كه من در كارخانه كار نميكردم، بهخاطر رشتهام، بهطور مداوم پشت سيستم كامپيوتر بودم و كارهايم را انجام ميدادم اما پدرم آن را خيلي قبول نداشت. پدرم اعتقاد دارد كه مرد آن است كه بيرون از خانه كار كند و اينكه تو دائم پشت كامپيوتر هستي، برايت كار نميشود. البته من از همان كار و از طريق سايتهايم، ماهانه چيزي حدود 700تا 800هزار تومان پول بهدست ميآوردم اما بهخاطر رضايت پدرم، وارد اين كارخانه شدم. حالا از آنجا هم يك ميليون و 200هزار تومان درآمد دارم. البته از اين اتفاق خيلي خوشحالم. حرف و خواسته پدرم، باعث شد من وارد محيط كاري بشوم كه ديدگاه من را نسبت به زندگي عوض كرد. بعد از آن نسبت به اطرافم، دقت خيلي بيشتري دارم. البته در كنار همه اين حساب و كتابهاي مالي، بركت پولي كه بهدست ميآورم براي من خيلي مهم است. من ايمان دارم كه نتيجه كار و نيتم را ميبينم. مثلا من در دورهاي، فروشگاه اينترنتي راه انداخته بودم كه از همان فروشگاه، تقريبا ماهي 2ميليون تومان درآمد داشتم. از طرف ديگر هم در سايت و وبلاگ شخصي خودم كه به كارآفريني و اشتغالزايي اختصاص داشت، پيشنهادهايي به مخاطبان وبلاگم ميدادم. آن زمان، بخش زيادي از درآمدهايم را صرف جزوه و طرز كار و تهيه وسايل و ابزاري ميكردم كه قرار بود آن را پيشنهاد بدهم. اين جزوهها در آسانتر شدن كار براي كساني كه واقعا بهدنبال شغل بودند، خيلي تأثير خوب و مثبتي داشت. هربار كه يك نفر با من تماس ميگرفت و از مقدار سودش در ماهي كه گذشت ميگفت و از من تشكر ميكرد، من براي ادامه اين كار و خرج هزينه براي آن، بيشتر مصمم ميشدم.