تاریخ انتشار: ۱۳ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۴:۰۲

همشهری آنلاین: وقتی مجله «نشنال‌جئوگرافیک» یکی از شماره‌‏های ویژه ‏اش در سال ۱۹۲۱میلادی را به ایران اختصاص داد، یکی از گزارش‏ها را به قلم وستون منتشر کرد.

ایران یک قرن پیش چه شکل و شمایلی داشته است؟ عكس هاي زيادي از آن دوران باقي مانده و سفرنامه‌هاي زيادي در اين خصوص وجود دارد، اما مقاله‌اي كه در ادامه مي‌خوانيد، كم‌تر موردتوجه گرفته است.

اين مقاله كه 92 سال پيش در ويژه‌نامه مخصوص ايران در مجله «نشنال‌جئوگرافيك» منتشر شده، توسط هنرمند برجسته‏‌ای به رشته تحریر درآمده؛ «هارولد اف، وستون» که از نقاشان تأثیرگذار آمریکا در قرن بیستم و از فعالان برجسته سیاسی کشورش بود و در سن 27سالگی و به سال 1299خورشيدي به ایران سفر کرد.

وستون پس از اتمام تحصیلاتش در اروپا و بازگشت به آمریکا، شیفتۀ بازی چوگان شد و نمی‏دانست که 10سال بعد به کشور مبدأ چوگان سفر خواهد کرد.

او با اينكه به علت لنگي يكي از پاهایش از شرکت در جنگ جهانی اول معاف شده بود، به عنوان داوطلب به بغداد و بیمارستانی نظامی رفت و شروع به خدمت کرد.

در بغداد، وستون با تمدن‏های باستانی نظیر بین‏ النهرین و ایران باستان بیشتر آشنا شد و به سال 1917م (1296خورشيدي) اقدام به تأسیس باشگاه هنری بغداد کرد.

وقتي مجله «نشنال‌جئوگرافیک» یکی از شماره‌‏های ویژه ‏اش در سال 1921ميلادي را به ایران اختصاص داد، یکی از گزارش‏ها را به قلم وستون منتشر كرد كه درادامه مي‌خوانيد.

در لابه ‏لای گزارش وستون در مجله «نشنال جئوگرافیک»، نقاشی‏های آبرنگ این نقاش بزرگ آمریکایی و عکس‏هایی چاپ شده که نقاش، حین سفرش در ایران کشیده و یا عکاسی کرده است.

ایرانی که وستون به آن سفر کرد در حال دست و پنجه نرم کردن با قحطی و وبایی بود که پس از اتمام جنگ جهانی اول در ایران شایع شده بود.

حکومت قاجار نفس‏های پایانی‏ اش را می‏کشید و راهزنان و سارقان در سرتاسر کشور مشغول غارت و چپاول بودند. در اسفند 1299، نیروهای قزاق به سرکردگی رضاخان، تهران را فتح و سیدضیاء طباطبایی را به عنوان نخست‏ وزیر انتخاب کرده و شخص رضاخان نیز توسط احمدشاه قاجار به سِمت فرماندهی کل قوا برگزیده شد.

وستون در چنین هم همه‏‌ای به دیدار ایران آمد.

ایرانیان معتقدند کسی که به دورتادور دنیا سفر کرده و همه جا را دیده باشد، لاف‏‌زنی بیش نیست. از این‌رو موقعی که قرار شد یادداشتی دربارۀ ایران بنویسم، حواسم جمع بود که فقط به ایران اشاره کنم و نامی از کشورهای دیگر مثل روسیه یا ترکیه نبرم.

کشور ایران برای اکثریت مردمان آمریکا جایی در حوالی قارۀ هند یا کمی آن‏طرف‏تر از کشور ترکیه قرار دارد. اما به هر روی قدرت تخیل مخاطب، نقشی حیاتی در لذت، تصویرسازی و روایتِ داستان‏های هیجان‏ انگیز دربارۀ شرق افسانه‌ای یا هر مکان عجیب دیگری دارد که ایران نیز از آن مستثناء نیست.

سعی می‏کنم تا این اطلاعات را مانند گلبرگ‏های گل سرخی، یکی‏‌یکی جمع‏ آوری کنم و در کنار یکدیگر بگذارم تا گلبرگ‏ها دانه‌‏دانه یکپارچه ‏شوند و عطر گلی به مشام برسد.

کشور ایران یادآور عمرخیام، باغ‏های گل و فرش ایرانی است. فرش ایرانی همچون آگهی‏‌های پررنگ و لعاب مجلات است؛ نگاهی تند و گذرا به درون باغی پُر گل.

قصد دارم تا در یادداشتم برخی از راه‏‌های داخلی ایران را معرفی کنم تا تصویرگر ایرانِ امروز به مخاطب فرنگی باشد و گشتی در چندین شهر ایران بزنیم، از ستیغ کوه ‏های مرزی بگذریم، و به تماشای سروستان‏های بزرگ و بناهای فروپاشیده برویم و میهمانِ میزبانان گرم روستاها، کدخداها یا راهزنان پناهنده‏ و زنان اسرارآمیزی بشویم که در چادر یا روبنده پنهان شده‏‌اند و سپس به درون گرما و غبار بیابان‏‌های بیکران فرو برویم.

کشور ایران به بزرگی آلمان، فرانسه و ایتالیا است و در دشت خشکی به ارتفاع 3 تا 7هزار پا (1000تا2200متر) قرارگرفته و جابه‌‏جا قله‏ های برف پوشی داخل دشت ایران دیده می‏شود. سفرمان را آغاز می‏کنیم.

 

ترجمه: صفورا فضل‌اللهي/منبع:همشهري‌سرزمين من