گاهی سؤال این است که؛ هویت ایرانی چه بوده است اما گاهی نیز سؤال مهمی مطرح میشود مبنی بر اینکه؛«هویت ایرانی چه باید باشد؟» بین این دو پرسش نباید خلط شود.
برخی در بیان هویت ایرانی و توصیف آن، عملاً از سنخ فعل گفتاری پیروی میکنند و میخواهند با توصیف، آینده را به همان نحوی که تمایل دارند، تحقق ببخشند و با این امر نوعی جهتگیری و جهتدهی بایسته را دنبال کنند.
در این روش اگرچه علیالظاهر توصیف انجام میشود اما آرمان خواهانه و ایدئولوژیکی و تجویزی مسئله هویت عنوان میشود. در ضمن ما در تاریخ ایران با چهار بحران بزرگ مواجه بودهایم. بحران «هلنی»، بحران عربی، بحران ترکی مغولی و بحران غربی. این چهار بحران و بالاخص بحران غربی که ما در دو قرن آن را مشاهده میکنیم، در بررسی مفهوم «هویت» حائز اهمیت است.
در مورد بحران غربی آنچه که مهم است، این است که ما مشاهده میکنیم، فرهنگ و آموزههای غربی به نحوی وارد جوامع اسلامی و ایرانی شده است و ممکن است کم و بیش تأثیراتی را در فرهنگ ایرانی بگذارد. مثلاً، نوع لباس پوشیدن ما تغییر یافت، نوع تعاملات فردی –اجتماعی هم دگرگون شد که جملگی در اثرنفوذ فرهنگ غرب و «بحران غربی» بود.
این مقولات میتواند ابزار هویت سازی شود. ما چند عنصر مهم در هویت ملی داریم که شامل زبان، نژاد، تاریخ و دیگری فرهنگ به معنای عام و مذهب به معنای خاص است با این وصف، آیا بحران غربی در این مولفهها اثرگذار بوده است؟ پاسخ منفی است؛ در حالی که غرب بیش از دو قرن است که فرهنگ خود را به جوامع اسلامی و مخصوصاً جامعه ایران بعد از انقلاب، منتقل میکند، نتوانسته به توفیقی دست یابد.
البته خرده فرهنگهایی مانند موسیقیهای راک و متال و پاپ به راه افتاده که کم و بیش از «بحران غرب» متأثر شدهاند،اما باز هم نمیتوان گفت که هویت ملی ما غربی شده است. امروز نه ما غربی هستیم و نه غربزده.