رفتارهاي اشتباه والدين و شيوههاي غلط فرزندپروري بزرگترين آموزشدهنده اين رفتار است. والدين به شيوه غيرمستقيم اين رفتار را آموزش ميدهند. البته گاهي هم برخي مسائل روانشناختي يا بيماريهاي جسمي و اختلالهاي خلقي يا حتي گرسنگي و خوابآلودگي هم ميتوانند كودك را بد خلق و بهانهگير كنند. بهانهگيريهاي هنگام خريد بيشتر حاصل يادگيري و مسئلهاي ماندگار است كه اگر عادت شود، از بين بردن آن سخت ميشود.
بيتوجهي كامل بهخود كودك بهجاي بيتوجهي به رفتار نادرست او بدترين راهحل ممكن است؛ مثل زماني كه والدين جملاتي مثل «ديگه مامانت نيستم»، «ديگه دوستت ندارم»، «بچه بدي شدي» يا حتي بدتر «ازت بدم مياد» را به جاي جملاتي مانند «مامان از اين كار ناراحت شده»، «اين كار رو دوست ندارم» و «اين كار بد بود» بهكار ميبرند.
- چاره چيست؟
قبل از هر اقدام، به اصل دوستي با فرزند و حل مسئله با استفاده از گفتوگو باور داشته باشيد. آن را ياد بگيريد، به فرزندتان ياد بدهيد و آن را بهكار ببريد.
بهعنوان يك اصل با شيوه صحيح به كودك بياموزيد كه براي رسيدن به برخي خواستهها بايد صبر كند. اين نوع تربيت ميتواند فرزند شما را از سنين كودكي تا بزرگسالي در برابر بسياري از مسائل كه با آنها روبهرو است، مقاوم كند.
دقت كنيد كه توجه بيقيد و شرط به كودك و نيازهاي او، با برآوردهكردن بيقيد و شرط خواستهها فرق دارد. توجه بيقيد و شرط، احساس ارزشمندي را در كودك تقويت ميكند و او را براي پذيرش و همراهي با شما تشويق ميكند اما برآورده كردن همه خواستهها بهاصطلاح او را «لوس» بار ميآورد، طوري كه ممكن است براي رسيدن به خواستههاي نادرستش در مقابل شما بايستد.
همه خواستههاي كودك بد و نامناسب نيستند. شايد گاهي كودك خواسته معقولي را با بيان نامناسب ابراز ميكند. قبل از هر تصميمي در برابر درخواست كودك، آن خواسته را بسنجيد. به او ياد بدهيد كه اگر خواستههايش مناسب باشند و به خوبي بيان شوند، شما هم براي رسيدن به آنها به او كمك ميكنيد و با او همراه ميشويد. به او بفهمانيد بين خواستههاي معقول و نامعقول تفاوت قائل هستيد و به او كمك كنيد تا خود نيز بتواند بين اين دو نوع خواسته فرق بگذارد.
نسبت به بهانهها و خواستههاي نابجاي كودك طيفي از كمتوجهي تا بيتوجهي كامل را در پيش بگيريد. در برابر او تسليم نشويد. اما به اين نكته اساسي نيز دقت كنيد كه آنچه در اينجا بايد ناديده گرفته شود، رفتار نامناسب و بهانه و خواسته نابجاي كودك است نه خود او. نبايد كودك را از خودتان نااميد كنيد. به او بفهمانيد كه دوستش داريد اما از رفتار او ناراحتيد. مثلا چند لحظه با او حرف نزنيد تا آرام شود. اگر كودك خواست، بغلش كنيد. نوازشاش كنيد. اگر زمين خورد، بلندش كنيد يا اگر حرف ميشنود به او بگوييد دوستش داريد اما به او بگوييد كه رفتار زشتش را دوست نداريد.
قبل از آنكه كودك آرام نشده است و ذهن او را از اصرار بر خواستهاش منحرف نكردهايد سعي نكنيد با او وارد گفتوگوي عقلاني شويد.
به هيچ وجه در برابر اين رفتار كودك از كوره در نرويد و عصباني نشويد. در اين صورت كودك اين را بهعنوان نقطه ضعف شما شناسايي و از آن سوءاستفاده ميكند.
مطمئن باشيد تنبيه غيراصولي و بهويژه تنبيه بدني معمولا پيامد و اثر مثبتي براي آرام كردن كودك ندارد. اما جريمهها و تنبيههاي اصولي يا تقويتهاي منفي اگر بجا و درست استفاده شوند حداقل ميتوانند بهصورت موقت نتيجهبخش باشند و در شرايط بحراني تنش بهوجود آمده را آرام كنند. اما نميتوان آنها را بهعنوان راهحل اصيل و ريشهاي درنظر گرفت. تنبيههايي مثل محروم كردن از اسباب بازي، خوراكي يا فعاليت مورد علاقه معمولا اثر خوبي دارند.