با مطالعه مطلب «بهخاطر پسرم» در صفحه10روزنامه شما در تاريخ 25/11/93و با توجه به مطلبي كه در حاشيه صفحه در طرف چپ با عنوان «شما چه ميكنيد؟» نگاشته بوديد بهنظرم رسيد اين چند سطر را در پاسخ سؤال شما روي كاغذ بياورم.
نخست آنكه با خواندن مطالب اين مادر مهربان كه بحق بايد گفت يك فرشته زميني است بسيار گريستم، آنقدر كه ميز كارم از اشك چشمانم پرآب شد.
نه! تصور نفرماييد كه اشك ترحم و دلسوزي بود، نه هرگز، بلكه اشك شوق و اشتياق بود با يك چشم ميگريستم و با چشم ديگر ميخنديدم. يك گلستان گل سرخ محمدي(ص) در سينهام شكفت از اينكه ديدم چه فرشتگاني در روي اين سرزمين مقدس كه نامش ايران است زندگي ميكنند.
واقعا واژههايي مثل مادر نمونه انسان فداكار حتي فرشته زميني و امثال آن براي خانم آذر تقيپور بسيار حقير و كوچك هستند.
هيچ واژه ديگري هم در ادبيات نيافتم كه بتواند اين چهره ملكوتي را ترسيم نمايد. به ادبيات قرآني مراجعه كردم گمشده خويش را در آنجا يافتم. به نظرم « آذر» جلوهاي از همان آتش مقدسي است كه چوپان بيابانگرد راه گم كردهاي با ديدن آن «كليمالله» شد.
خوشا بهحال محمّدرضا كه چنين مادري دارد. خوشا بهحال مردمي كه چنين فرشتگاني در ميان آنان زندگي ميكنند. حَبَّذا ديني كه مومنيني چنين فداكار تربيت ميكند. زنده باد مكتبي كه چنين فارغالتحصيلاني را بهجامعه انسانيت تحويل ميدهد. حبّذا خداوندگاري كه بندگاني چنين مخلص را ميآفريند. چقدر اشك شوق ريختم. چقدر به ايران و ايرانيان افتخار كردم. همه وجودم پر از غرور و افتخار شده بود كه در ميان چنين مردمي زندگي ميكنم. چقدر به ايرانيبودن و مسلمان بودن خود افتخار كردم. در اين سرزمين مقدس چه انسانهاي والايي زندگي ميكنند و زندگي ميآفرينـــند.
اما چون قرار است پيشنهادي هم داشته باشيم اين چند خط را اضافه مينمايم:
فَلَمَّا دَخَلُواْ عَلَيْهِ قَالُواْ يَا أَيُّهَا الْعَزِيزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُّزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَيْنَآ إِنَّالله يَجْزِي الْمُتَصَدِّقِينَ
اولاً راقم اين سطور را بضاعتي مزجاة است كه شايد نتواند بسيار كمك نمايد.
اما بهلطف خداوند متعال و به بركت انقلاب اسلامي و به يمن وجود معمار انقلاب حضرت امام و رهبر عظيمالشان انقلاب حضرت امام خامنهاي آبرويي دارد كه شايد كارگشا افتد. دوستاني در خارج دارم كه شايد بتوانند بهراحتي داروهاي مورد نياز محمدرضاي عزيز را وارد كنند. فقط نسخه ارسال كنيد تا پيگيري نمايم.
دوم آنكه اگرچه فرموديد نياز مالي وجود ندارد ولكن بدان سبب كه مايل هستم در اين ثواب بزرگ شريك باشم، آمادهام هرچه در اختيار دارم ـ حتي آن يك آپارتمان مسكوني را كه خود و خانواده در آن ساكن هستيم ـ تقديم كنم تا دنيا بداند كه انسانهاي فداكار مثل اين مادر گرامي كه هم «آذر» است و همه جا را گرم و روشن ميكند و هم «تقي» كه تقوي بهحكم انَّ أَكرَمَكم عِندَاللهِ أَتقَاكم تنها معيار برتري انسانهاست. هرگز تنها نخواهند ماند و مردم اين سرزمين هميشه انسانهاي فداكار را قدر مينهند.
وكلام آخر: اين همه آوازها از شه بود. اين مادر فداكار در آخر صحبت ميفرمايد: «من مطمئن هستم كه خداوند هر چيزي كه بهمن ميدهد بهخاطر او ميدهد و واقعاً فكر ميكنم بزرگترين نعمتي كه دارم محمدرضا است.» آفرين به اين مادر و اين شناخت زيبا كه از نعمتهاي الهي دارد.
«الَّذينَ آمَنُوا وَ تَطمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِكرِالله أَلا بِذِكرِالله تَطمَئِنُّ القُلُوبُ»
خدا يار آذر تقيپور و 2پسر دستهگل او محمدرضاي عزيز و محسن بزرگوار.