اگر از خوانندگان همیشگی بخش عجیب تر از علم هستید یا به مطالب و موضوعات پارانرمال علاقه دارید، این کار را بهعنوان یک سرگرمی در نظر میگیرید.
اما شاید برای تان جالب باشد بدانید که عده بسیاری به این مسأله به دید حرفهای نگاه میکنند؛ بله، در حقیقت، امروزه دانش در این حوزه به صورت یک تخصص درآمده و حتی برخی از دانشگاهها در دنیا رشته فراروانشناسی (Parapsychology) و روانشناسی غیر متعارف (Anomalistic Psychology) را تدریس میکنند.
آیا شما دوست دارید در این رشته تحصیل کنید؟!برنامههای تلویزیونی مختلف مانند «دریای ارواح (Sea of Souls)» که در آن یک واحد فرا روانشناس در یکی از دانشگاههای اسکاتلند فعالیت میکنند و همینطور مجموعه «جهان دیگر (Afterlife)»، زندگی فراروانشناسان را بسیار هیجان انگیز نشان میدهند.
در این برنامهها، فراروانشناسان نهتنها در حال مطالعه پدیدههای روانی غیر عادی نشان داده میشوند، بلکه داستانهای شگفت انگیزی از برخورد آنها با اشباح و موجودات شرور هم به تصویر کشیده میشود.
اما زندگی یک فراروانشناس واقعی که در یکی از دانشگاههای انگلستان به تحقیق مشغول است، بیشتر شبیه به یک تحلیلگر است که دادههای نظرسنجیهای مختلف در مورد گزارشات مشاهده اشباح را مورد بررسی قرار میدهد تا یک شکارچی اشباح که در خانهای تسخیرشده به دنبال کشف راز یک پولترگایست (شبح مزاحم) باشد.
همانطور که پروفسور «کریس فرنچ» از بخش «واحد تحقیقات روانشناسی غیر متعارف» کالج «گولد اسمیت» در دانشگاه لندن میگوید: «فرا روانشناسی آکادمیک در برخوردش با پدیدههای پارانرمال بسیار جدی عمل میکند و در کار ما، برخلاف باور بسیاری از مردم، نمیتوانید آنقدرها ترسیدن، دویدن و فریاد زدن را در خانههای تسخیر شده، ببینید.»
لابد فکر میکنید اگر در این رشته از این خبرها نیست، پس آنها چه میکنند؟ دکتر «جِین هنری» که از اساتید روانشناسی کاربردی در «Open University» است، آن را به این شکل تعریف میکند: «فراروانشناسی، مطالعه پدیدههای روانی (Psychic) است؛ برای مثال، تبادل اطلاعات بین یک ارگانیسم و محیط خود بدون واسطههای حسی. این شامل ارتباط ذهن با ذهن (مانند تله پاتی) و حرکت یا تاثیر ذهنی بر روی مواد است که فراروانشناسان به آن «سایکو کینسیس» هم میگویند.»
فراروانشناسان هنگام تحقیق بر روی این پدیدهها، از روشهای مختلف کیفی (مانند مصاحبه با شاهدان عینی) و کمی (مثل تحلیلهای آماری دادهها و نظرسنجیها) سود میبرند.
برای نمونه، در «واحد تحقیقات فراروانشناسی کوستلر(KPRU)» در دانشگاه ادینبرو یک سری تحقیقات بر پایه تکنیک گانزفلد انجام شد. در این آزمایشات، فرد مورد نظر در وضعیتی که آن را «محرومیت حسی» مینامند، قرار داده شد.
براساس یک فرضیه در مطالعات «تجربیات فرا حسی (ESP)»، پیامهای روانی (Psi) آنقدر ضعیف هستند که معمولا در میان سر و صدا و فعالیتهای روزانه گم میشوند. با همین دلیل با برداشتن عوامل پرت کننده حواس، ممکن است عملکرد افراد در آزمایشات ESP بهبود یابد.
در یکی از مطالعاتی که در KPRU به انجام رسید، یک کلیپ ویدئویی تصادفی به فرد مورد آزمایش نشان داده شد. سپس از او خواسته میشد تا تصاویر مشاهده شده را به صورت ذهنی برای فرد دیگری بفرستد که او نیز در محیطی قرنطینه قرار دارد.
با اینکه هیچ اثبات قطعی برای نشان دادن اینکه این پدیده وجود دارد، یافت نشد، با این حال، محققان توانستند وجوه شخصیتی تازهای (مانند خلاقیت) را در افراد مورد آزمایش مشاهده و تحلیل کنند و در نهایت به این نتیجه برسند که چنین ویژگیهایی ممکن است به افراد در حدس زدن تصاویر ذهنی فرستاده شده، کمک کند.
در «مرکز مطالعات فرآیندهای روانی غیر متعارف» در دانشگاه نورث همپتون نقش فرستنده افکار در تحقیق روی ESP رویا مورد بررسی قرار گرفت. این آزمایشات بر اساس این فرضیه بود که افراد در وضعیت رویا نسبت به ESP حساستر هستند. این فرضیه همینطور ایده اصلی در مباحث مربوط به رویاهای پیشنگرانه است.
در مطالعات دیگری در دانشگاه نورث همپتون، محققان در تلاش بودند تا نشان دهند آیا یک نفر میتواند به صورت ذهنی درخواست کمکی برای فرد دیگری بفرستد یا نه؟
یا اینکه آیا یک انسان میتواند افکارش را به فردی که در خواب است، منتقل کند؟ در شبهایی که فرستنده آزمایش را انجام نمیداد، ویدئو کلیپها برای چندین ساعت در آزمایشگاه دوباره و دوباره پخش میشدند.
در شبهایی که آزمایشها برقرار بودند، فرستنده ویدئوی مورد نظر را دیده و تلاش میکرد تا آن را به ذهن فرد دیگری منعکس کند. در دفترچه خاطرات رویاهای 40 فرد که در این آزمایش شرکت داشتند، از لحاظ آماری نشان داده شد که تفاوت بسیار زیادی بین شبهای آزمایش و شبهای غیر آزمایش وجود نداشته است.
- روانشناسی غیر متعارف
در سالهای اخیر، رشته «روانشناسی غیر متعارف» رشد چشمگیری داشته است. کالج گولد اسمیت بخشی از دانشگاه لندن است که «واحد تحقیقات روانشناسی غیر متعارف» به مدیریت پروفسور «کریس فرنچ» در آن قرار گرفته است.
اساتید این رشته، آن را به این صورت تعریف میکنند: «مطالعه پدیدههای خارقالعاده رفتاری یا تجربیاتی که نه همیشه اما گاهی برچسب پارانرمال میخورند.» این رشته تجربیات عجیب غیرعادی مردم و باورهای آنها را مورد مطالعه قرار میدهد ولی برخلاف «فرا روانشناسی» این کار را در بستر مشخص و عوامل فیزیکی و روانشناسانه خاص خود انجام میدهد.
این رشته کاملا بر این اساس پایهگذاری شده که «هیچ چیز پارانرمالی وجود ندارد.»
این رشته از سال 1911 در دانشگاهها به فعالیت مشغول بوده است. در آن سال دانشگاه استنفورد برای اولین بار، شروع به تحقیق و آزمایش بر روی پدیدههای ESP و سایکو کینسیس کرد.
از آن زمان، با وجود تحقیقات بسیار گسترده و امیدهایی که همیشه در مورد به نتیجه رسیدن آزمایشات داده شده، هیچگاه تا این لحظه، کسی نتوانسته به صورت قطعی وجود پدیدههای روانی را اثبات کند.
اما بسیاری از تحقیقات انجامشده در زمینه فراروانشناسی به نقش گستردهتر و ادراک جامعه از پدیدههای غیرمتعارف میپردازند. این تحقیقات فقط به اینکه این پدیدهها ممکن است باشند یا نه نمیپردازد، بلکه بیشتر توجه آن به «چرایی» آنهاست.
اخیرا با رشد جنبشهای شکاکانه و همینطور افزایش محبوبیت رشته فراروانشناسی برخی به این نتیجه رسیدهاند که محققان این رشته، بیش از آنچه لازم است شکاک شدهاند. این افراد حس میکنند کسانی که احتمال وجود پدیدههای روانی را میدهند، زیاد در تحقیقات آکادمیک پذیرفته نمیشوند.
«دکتر کارولین وات» از بنیانگذاران و همینطور محققان ارشد KPRU با این نظر موافق نیست. او در این مورد میگوید: «شما چطور شکاک بودن را تعریف میکنید؟
اگر منظور شما (برای مثال) اعضای «مرکز استسفار (CSICOP)» است، باید بگویم که آنها بیشتر، مفسران و فعالانی هستند که کار تحقیقاتی انجام نمیدهند.
محققان فعال، بیشتر افراد آکادمیکی هستند که در انستیتوهای آموزش عالی به کار و تحقیق مشغولند. من آنها را بسته به اینکه در چه حیطهای به فعالیت مشغل باشند، فراروانشناسان یا روانشناسان غیر متعارف مینامم.
البته همه باید به معنی واقعی کلمه، شکاک باشند؛ به این معنی که بتوانند پرسش مطرح کنند. این شامل تمام دانشمندان میشود، چراکه دنیای علم، دنیای پرسیدن سوالهاست. این دیدگاه همیشه توسط دکتر فرنچ تبلیغ شده است. آیا او معتقد است که فراروانشناسی کاملا حیطه فعالیت شکاکان است؟
مسلما نه! و من هم فکر میکنم اگر چنین وضعیتی بر این رشته حاکم بود، بسیار اسفناک میبود. با اینکه افزایش توجه و پرداختن به رشته روانشناسی غیر متعارف به این معنی است که در حال حاضر شکاکان بیشتری نسبت به گذشته در آن فعال هستند، اما هنوز محققان بسیار زیادی وجود دارند که امیدوارند فرضیههای مربوط به پدیدههای روانی روزی به نتیجه برسند و درستش هم همین است، چراکه علم تنها از طریق مباحثات و مناظرات صادقانه است که میتواند رشد و تکامل پیدا کند.»
- آینده فراروانشناسی
اما آینده فراروانشناسی چه خواهد بود؟ آیا این رشته خواهد توانست در برابر کاهش بودجههای تحقیقاتی اختصاص یافته و افزایش شهریههای دانشگاهی دوام بیاورد؟
این حقیقت که مردم هنوز مایل به تحقیق و تحصیل در این رشتهها در بستری آکادمیک هستند، این احتمال را که این رشته در معرض نابودی قرار گیرد، ناممکن جلوه میدهد.
این احتمال وجود دارد که نبود اثبات برای وجود پدیدههای روانی، این رشته را به حیطههای جدیدی رهنمون کند و همینطور که تلاش برای دریافت بورسیههای دولتی در همه جای دنیا رو به گسترش است.
این احتمال وجود دارد که دانشگاههایی که این رشتهها را دارند، مجبور شوند تا از منابعی غیر دولتی یا حتی خصوصی اقدام به دریافت کمکهای بورسیهای کنند.
برای مثال، در سال 2009، «بنیاد بیال» برای تحقیقات KPRU در زمینه مطالعات بر روی پولترگایستها، جایزهای را برای این مرکز در نظر گرفت.
با توجه به اینکه پدیدههای غیرمتعارف روانی در تمام نقاط جهان روی میدهند، یا حداقل گزارشهای آنها در همه جا وجود دارند، بسیار باعث شرمندگی خواهد بود اگر روزی محققان این رشتهها مجبور به تعطیلی پروژههای خود شوند. اما به هر صورت، این سوال هنوز باقی میماند: آیا میخواهید محققی آکادمیک در زمینه پارانرمال باشید؟
منبع:همشهري دانستنيها