از ابتدا نامهاي زيادي را هم بر پيشاني خود ديده؛ از زماني كه تنها نام «كار» را داشته تا امروز كه نام بلند «وزارت كار، تعاون و رفاه اجتماعي» بر بالاي آن به چشم ميخورد. از همان روزهايي كه اين ساختمان ساخته شد و نخستين وزير كار در آخرين طبقه آن پشت صندلياش نشست تا امروز، كارگران زيادي بودهاند كه راهشان را به سمت خيابان آزادي كج كردهاند؛ يعني همه آناني كه به هر نحوي با كارفرمايشان به مشكل برخوردهاند. همه آنها نيز بهدنبال گرفتن حقوقشان از كارفرما بودهاند.
حالا مدتي است كه وزارت كار، تعاون و رفاه اجتماعي در كنار ادارات منطقهاي و محلياش، يك مركز مشاوره حضوري نيز راهاندازي كرده، آنهم درست درمحل ساختمان ستاد مركزي اين وزارتخانه در خيابان آزادي؛ مركزي كه در آن به روي همه باز است و پيدا كردنش هم به راحتي يافتن يك ايستگاه مترو. كافي است وارد ساختمان مركزي وزارت كار شويد. روي شيشه در ورودي، كاغذي را ميبينيد كه رويش نوشته شده: به طرف مركز مشاوره. اتاق كوچكي كه مركز مشاوره وزارت كار است.
مركز مشاوره كوچكتر از آن چيزي است كه تصورش را داريد. اتاقي كه مساحت آن به زحمت به 20متر ميرسد محل دفتر مركز مشاوره است. ساختمان اين مركز، از سازهاي آماده از جنس يوپيويسي است. در اصل، مركز مشاوره وزارت كار قسمتي از محوطه اين وزارتخانه در كنار شعبه بانك رفاه است كه با قطعات يوپيويسي از محوطه اصلي جدا شده و با قرار دادن چند ميز و صندلي تبديل به يك مركز مشاوره شده است؛ يعني خبري از يك سالن انتظار و اتاقهاي مجزا براي مشاوران مختلف نيست. با اين توصيف اگر پس از ورودتان به مركز مشاوره، مجبور شديد كه كنار ميز يكي از مشاوران بايستيد تا مراجعي كه پيش از شما مراجعه كرده صحبتهاي خود را تمام كند، نبايد تعجب كنيد. يا اگر براي رسيدن به ميز مشاور مورد نظرتان، مجبور شويد تا از بين چند نفر رد شويد هم نگران نشويد. مهمتر از همه، انتظار يك فضاي خصوصي هم براي طرح مشكل خود را نداشته باشيد. همه قرار است صداي شما را بشنوند. پس آرام صحبت كنيد.
- ميز اول، سمت راست
مرد جوان به پشت در شيشهاي ميرسد. بهنظر 25ساله ميآيد. شلوار جين سرمهاي پوشيده. با يك كاپشن شمعي قرمز. به جلوي در كه ميرسد، كلاهش را از سر برميدارد و وارد ميشود. نميداند چه كند. 3ميز، رديف شدهاند كنار هم. يك ميز هم روبهرويش قراردارد. ميزي هم كنار در گذاشته شده. چشم ميگرداند تا شايد كسي راهنمايياش كند. با خودش ميگويد حتما بايد اينجا منشي داشته باشد؛ كسي كه راهنمايياش كند، اما نه. همه آنهايي كه پشت ميزها نشستهاند، مشاورند. همه كنار هم، بيهيچ تفاوتي در سمتشان. صدايي از سمت چپش بلند ميشود.
مرد ريزنقشي صدايش ميكند و ميگويد: بفرماييد برادر. مرد جوان جا ميخورد. ميگويد: سلام. من براي مشاوره اومدم. مرد ريزنقش ميگويد: شما بفرماييد امرتون در چه مورديه تا راهنماييتون كنم. هركدام از عزيزاني كه ميبينيد يك مسئوليت مشخصي دارند. بنده حقير هم مسئوليتم مشخصه. بفرماييد چه مشكلي داريد. مرد جوان با صدايي كه نااميدي در آن موج ميزند، ميگويد: به ناحق از كارم اخراج شدم. پريروز يه نامه دادند بهم كه از امروز اخراجي. همان مرد ريزنقش به او ميگويد: پس فرمايشتون در مورد روابط كار هست. بعد با دستش، ميز اول از سمت راست را به مرد جوان نشان ميدهد و ميگويد: بفرماييد اون سمت، همكارم در خدمت شما هستند. مرد جوان، به سمتي كه اشاره كرده قدمبرميدارد.
پشت ميز، مردي نشسته كه عينك آفتابي روي چشمش، نشان از نابينايياش دارد. مرد جوان، جا ميخورد. اين نخستين جايي است كه يك نابينا را مشغول بهكار ميبيند. مرد نابينا، لباس مرتبي پوشيده. دكمههاي پيراهنش را تا انتها بسته. موهاي شانهكردهاش مرتب است. عينك آفتابياي روي چشمش است كه از پشت طلق آن، ميتوان چشمانش را ديد. جوان ته دلش خالي ميشود. با خودش به اين فكر ميكند كه يك نابينا چطور ممكن است بتواند راهنمايياش كند. روي صندلي مينشيند. مرد نابينا متوجه حضورش ميشود و ميگويد: سلام. بفرماييد. مرد جوان ميگويد: سلام. به من گفتن شما ميتونيد كمكم كنيد. مرد نابيناي پشت ميز با نگاهي خيره به روبهرو ميگويد: بفرماييد چه مشكلي براتون پيش اومده. مرد جوان نفسش را بيرون ميدهد و ميگويد: مدتي بود در شركت با كارفرما مشكل داشتم. مرد نابينا كه مشاور روابط كار است از مرد جوان ميپرسد: كارتان چي بود؟ مرد جوان ميگويد: پشتيبان فروش يك شركت هستم.
مشاور دوباره ميپرسد: اختلافتان بر سر چه بود؟ مرد جوان ميگويد: خيلي چيزها؛ از حقوق بگيريد تا كارمزد و مرخصي. آقاي راهنما ميگويد: خب مگر حقوقتان چقدر بوده كه حالا بهخاطر آن به مشكل برخوردهايد. مرد جوان كلاهش را در دستش جابهجا ميكند و ميگويد: وقتي كار را شروع كردم، حقوقم 800هزار تومان بود اما الان حقوقمان را كم كردهاند. مشاور ميپرسد: حقوقتان چقدر شده؟ مرد جوان ميگويد: بعد از مدتي، كارفرما به ما اعلام كرد كه شيوه محاسبه حقوق ما را تغيير داده؛ يعني پايه حقوق را 250هزارتومان قرار دادند و حقوق ما را بر پايه آن حساب كردند. مشاور ميگويد: دليلشان چه بود؟ مرد جوان ميگويد: به ما گفتند اين حقوق پايه است و مابقي را براساس يك فرمول مندرآوردي حساب كردند. مشاور دستانش را روي ميز جابهجا ميكند و ميگويد: اين برخلاف قانون است. پايه حقوق شما، به هيچ دليل و بهانه و فرمولي نميتواند از 680 هزار تومان كمتر باشد. چشمان مرد جوان ناگهان برق ميزند. كمي اميدوار ميشود، با صدايي كه اينبار جان گرفته، ميپرسد: يعني من ميتوانم به اين خاطر شكايت كنم؟ مرد مشاور، با لحني مطمئن ميگويد بله. بعد، از مرد جوان نشاني محل كارش را ميپرسد و نزديكترين اداره كار به آن منطقه را به او معرفي ميكند.
مرد جوان، انگار دوباره اميدوار شده است، ميپرسد: براي اخراجم چكار ميتوانم بكنم. آقاي مشاور كه لحن مطمئناش نشان از تسلطش به قوانين روابط كار دارد، ميگويد: در مورد آن هم شكايت كنيد. اگر آنچه گفتيد در دادگاه اثبات شود، حكم برگشت بهكار برايتان صادر ميشود. مرد جوان نميتواند خوشحالياش را مخفي كند. با صدايي كه ميلرزد و البته شوق دارد، ميگويد: ممنون ازتون. خيلي لطف كرديد. آقاي مشاور كه همچنان به روبهرويش خيره است، ميگويد: خواهش ميكنم. مرد جوان خداحافظي ميكند و از مركز مشاوره خارج ميشود. موبايلش را از جيب كتش بيرون ميآورد. دكمهاي را فشار ميدهد، موبايل را به گوشاش نزديك ميكند. چهره مرد نابينا، هنوز مطمئن است.
- مستقيم به وزير
انگار از ته دنيا آورده باشندش اينجا. توي صورتش هيچچيز پيدا نيست جز خطوطي كه نشان از سالهاي گذشته و البته رنج آن سال دارد. چهره آفتاب سوخته و لهجهاش، ميگويد كه از راهي دور آمده. خيلي دوست ندارد در مورد شهرش صحبت كند انگار. توي دستش يك پاكت بزرگ گرفته؛ همان پاكتهاي كاغذي كه بيمارستانها مدارك بيمارانشان را در آن ميگذارند و نام بيمارستان را هم بزرگ روي آن مينويسند. يك پوشه هم در دست ديگرش دارد. پوشه طلقي، پر است از كاغذ. انگار از همه مدارك زندگياش كپي گرفته و توي آن گذاشته. مرد انگار ميداند بايد سراغ چهكسي را بگيرد. همينكه وارد ميشود، بهدست چپ خود ميرود و سراغ مرد ريزنقش را ميگيرد. كنارش روي صندلي مينشيند.
مرد ريزنقش به طرف او برميگردد و ميگويد: من نماينده حوزه وزارتي وزارتخانه هستم. درخدمتتون هستم برادر. مرد ريزنقش تازه به جمع كارمندان بخش مشاوره اضافه شده. اين را كامپيوتر روي ميزش ميگويد كه هنوز وصل نشده. كت و شلوار پوشيده و مرتب است. نخستين كسي است كه به مراجعان خوشامد ميگويد و راهنماييشان ميكند. با حوصلهتر از بقيه هم هست. مرد تازهوارد پوشه مداركش را روي ميز او ميگذارد. صدايش به زحمت شنيده ميشود. انگار رنج اين ساليان، صدايش را هم خاموش كرده. از مشكلاتش ميگويد؛ از بيماري و از كارافتادگياش. پاكت بيمارستان را براي همين آورده. پاكت پر است از مدارك پزشكي او. بعد از همه اين مقدمات، آقاي ريزنقش ميگويد؛ چه كمكي از دست اين حقير ساخته است؟ حرفهايش را شمرده ميزند؛ با احترام زياد.
شايد مودبترين كارمندي باشد كه بتوانيد پيدا كنيد. در هر جملهاش حتما ميتوانيد كلمهاي محبتآميز ببينيد. احترامش توي ذوق نميزند. مرد سيهچرده ميگويد: ميخواهم وام بگيرم. اين همه راه آمدهام كه وزير را ببينم و از او كمك بخواهم. آقاي مشاور كه با همه وجودش گوش ميدهد، ميگويد: من براي همين اينجا نشستهام كه حرف شما را به گوش او برسانم. حالا به من بگوييد براي چه ميخواهيد وام بگيريد؟ مرد سيهچرده ميگويد: زنم قاليبافي بلد است. مدركش را هم دارد. شنيدهام براي مدرك قاليبافي وام ميدهند. آقاي مشاوركه حرفهاي مرد را با دقت گوش ميدهد، پس از آنكه حرفهاي مرد سيهچرده تمام ميشود، بلند ميشود و از همكار روبهرويياش چند برگ كاغذ سفيد ميگيرد. كاغذها را روي ميز و جلوي خودش ميگذارد. خودكار آبي را برميدارد و شروع ميكند روي كاغذ سفيد نوشتن. جملاتش را با صدايي بلند ميخواند؛ «حضور محترم جناب آقاي...». نامه را بهدست مرد ميدهد. راهنمايياش ميكند و راه را به او نشان ميدهد. مرد سيهچرده، آرامتر ميشود. نامه را برميدارد.
- انتهاي اتاق، آخر دنيا
پيرزن به زحمت قدم برميدارد. اين را ميتوان از پشت شيشههاي اتاق مشاوره فهميد. پايش درد ميكند. شايد هم از وزن كمي زيادش باشد. خودش را به پشت در شيشهاي ميرساند. در ميزند. كسي اينسو ميگويد: بيا داخل مادر جان. پيرزن در را باز ميكند و وارد ميشود. همينكه وارد ميشود، ميگويد: براي كارم آمدهام. ميخواهم بروم كميته امداد. اينكه ميگويد ميخواهد برود كميته امداد، يعني ميخواهد تحت پوشش اين نهاد قرار بگيرد. صدايي از انتهاي اتاق فرا ميخواندش. بياييد اينجا مادر جان. زن به انتهاي اتاق نگاه ميكند. ميزي كه در كنج راست اتاق گذاشته شده. پيرزن، راهش را به سمت صاحب صدا ميكشد؛ يعني همان ميزي كه خانم كارشناس پشت آن نشسته.
خانم كارشناس، نزديك به 50سال دارد و مشاور مددجويان است؛ يعني همه كساني كه از كار افتادهاند و حالا نگاهشان، بهدست ديگران است. پيرزن روي صندلي كنار ميز خانم كارشناس مينشيند. از كيف دستي رنگورورفتهاش، يك نايلون بيرون ميآورد. مثل همه زنان هم سن و سال خودش، مداركش را توي يك نايلو كمي ضخيم گذاشته است؛ دفترچه بيمه و چند مدرك ديگر. حرفهايش را شروع ميكند. شوهرم چند سال پيش به رحمت خدا رفته. كارگر روزمزد بود. هيچوقت نتوانست خودش را بيمه كند. به زحمت حرف ميزند. انگار قرار است همه مشكلات دنيا را كه روي سرش آوار شده اينجا حل كند. خانم كارشناس كه حرفهايش را ميشنود، ميپرسد: خب، من چه كمكي ميتوانم بكنم؟ پيرزن، انگار منتظر شنيدن همين جمله است. ميگويد: ديگر نميتوانم اينطور ادامه دهم. ميخواهم بروم تحت پوشش كميته امداد. خانم كارشناس رو ميكند به پيرزن و ميپرسد: خانهتان كجاست مادرجان؟ پيرزن ميگويد: جمالزاده. خانم كارشناس دستش را دراز ميكند و تكه كاغذي برميدارد. روي كاغذ چيزي مينويسد. كاغذ را بلند ميكند و ميگويد: مادر جان، اين آدرس كميته امداد است. به آنجا برويد. پيرزن كاغذ را ميگيرد. راه ديگري ندارد. بايد برود.
- ساعات كار
شما قرارداد را امضا كردهايد و بهطور رسمي، در شركت، كارخانه و يا كارگاه مورد نظرتان بهكار مشغوليد. حتما ميدانيد كه ميزان كار موظف هر كارگر در هر هفته، 44ساعت است اما بهتر است بدانيد بهدليل اهميت اين مسئله فصل دوم قانون كار، بهطور تفصيل به آن پرداخته است؛ يعني ساعات كاري و شرايط آن. قبل از همهچيز به ياد داشته باشيد كه تقسيم اين 44ساعت نبايد بيش از 8ساعت در روز باشد. مگر آنكه 2شرط محقق شود؛ نخست، رضايت كارگر و دوم اينكه به ازاي هر ساعت كار اضافي، 40درصد بيش از مبلغ مزد هر ساعت بايد به شما پرداخت شود؛ يعني 2موردي كه عموما مورد غفلت قرار ميگيرد. ساعات كاري و همينطور اضافهكاري در مورد كارهاي سخت و زيانآور اندكي با كارهاي متداول تفاوت دارد. نخستين تفاوت آن اين است كه ميزان كار موظف در كارهاي سخت و زيان آور، 36ساعت در هفته است. علاوه بر اين تفاوت، در قانون نكته ديگري هم ذكر شده. آن هم اينكه در كارهاي سخت و زيرزميني، ساعات كاري، نميتواند از 6ساعت در روز تجاوز كند؛ يعني تعيين اضافهكاري براي كارگراني كه در شرايط سخت و زيانآور كار ميكنند، غيرقانوني است. هيچ كارفرمايي نيز نميتواند كارگران خود را كه در شرايط سخت كار ميكنند، به اين امر وادار كند. دليلش هم واضح است؛ كارگر، ابزاري مانند ديگر ابزارهاي توليد نيست؛ او انساني است كه يك زندگي اجتماعي دارد.
- تعطيلات
تعطيلي روز جمعه حق شماست. يعني هيچ كارفرمايي نميتواند كارگر خود را مجبور به حضور در روز جمعه درمحل كار كند. البته تعطيلي درمورد مشاغلي كه در حوزه خدمات عمومي تقسيمبندي ميشود، اندكي تفاوت دارد؛ يعني ممكن است بر حسب ضرورت، كارگر مجبور به حضور روز جمعه در محل كار شود. در اين صورت، باز هم بايد 40درصد بر مزد روزانه كارگر افزوده شود اما كارفرما قطعا بايد يكي ديگر از روزهاي هفته را بهعنوان روز تعطيل براي كارگر درنظر بگيرد. قانون كار در اين مورد به صراحت ميگويد: «تعطيلي يك روز معين در هفته اجباري است.» مورد ديگري كه در قانون كار به صراحت به آن اشاره شده، تعطيلي روز كارگر، يعني 11ارديبهشت است. اين روز هم جزو تعطيلات رسمي كارگران بهحساب ميآيد و درصورت حضور كارگران در اين روز درمحيط كار، باز هم بايد مبلغ 40درصد بر دستمزد آنان افزوده شود.
- موضوع و محل انجام كار
پس ازهمه توافقهاي ابتدايي در مورد كار، بايد سندي بين كارگر و كارفرما تنظيم شود. اين سند، همان قرارداد كار است. قراردادي كه طبق اصول حقوقي، يك قرارداد مُعَوَّض خوانده ميشود؛ يعني قراردادي كه 2طرف، بايد به تعهدات خود در برابر هم عمل كنند. بايد توجه كنيد كه به هنگام عقد قرارداد، از هول حليم توي ديگ نيفتيد. يعني از شوق پيدا كردن كار، با چشم بسته قرارداد را امضا نكنيد. يكي از مهمترين بندهايي كه به هنگام عقد قرارداد بايد به آن توجه كنيد، جزئيات كاري شماست؛ يعني نوع كار، محل انجام و مسائلي مانند اين. در ماده10 قانون كار صريحا ذكر شده است كه قرارداد كار، علاوه بر مشخصات طرفين، بايد شامل مسائل ذيل نيز باشد: نوع كار يا حرفه، حقوق يا مزد مبنا، ساعات كار و تعطيليها و مرخصيها، محل انجام كار، تاريخ انعقاد قرارداد، مدت قرارداد و مسائلي كه دوطرف درمورد آن به توافق ميرسند. همه اين موارد شايد به هنگام عقد قرارداد چندان به چشم نيايند اما به مرور و حين انجام كار ميتواند مسئلهساز باشند. فرض كنيد شما با شركتي بهعنوان كارشناس حسابداري به توافق رسيدهايد.
شركت مورد نظر هم علاوه بر دفتر اصلي در ميدان ونك، يك كارخانه در شهرك صنعتي شمسآباد در ميانه اتوبان تهران-قم دارد. يك روز مدير از شما ميخواهد كه يك چك را از شعبه بانكي نزديك ميدان حسنآباد نقد كرده و فردا نيز براي انجام برخي امور به محل كارخانه برويد. شما چك را نقد ميكنيد و يك روز را هم در محل كارخانه بهكار مشغول ميشويد. هفته بعد از آن، تعداد چكهايي كه بايد نقد كنيد، افزايش مييابد. از طرفي، شما هم موظف به 3روز كار در محل كارخانه شركتتان ميشويد؛ يعني 3روزي را كه در محل شركت هستيد، مأمور وصول چكها ميشويد و 3روز ديگر را مشغول رتق و فتق امور در محل كارخانه. براساس همان ماده 10 كه گفتيم، مدير شما نميتواند شما را به انجام اين كارها موظف كند. چون در قرارداد شما، وظيفه شما بهعنوان حسابدار و محل كار شما در دفتر مركزي شركت ذكر شده است؛ يعني نه نقدكردن چك بهعهده شماست و نه محل كار شما در ميانه اتوبان تهران- قم. پس به هنگام عقد قرارداد كار، حتما به اين موارد توجه كنيد و مهمتر از آن،خواستههاي خارج از قرارداد را نپذيريد. كارفرما بدون جلب موافقت شما نميتواند شرايط كاريتان را خارج از آنچه در قراردادتان ذكر شده تغيير دهد.
- سنوات
مطابق ماده 24قانون كار، كارفرما موظف است به كارگري كه طبق قرارداد، بهمدت يك سال و بيشتر بهكار مشغول بوده، به ازاي هر سال كار، مبلغي را معادل يكماه آخرين حقوق دريافتي او پرداخت كند. آنچه باز هم در اين مورد بايد به آن توجه كرد اين است كه لزومي به متوالي بودن سالهاي خدمت نيست؛ يعني اگر در مدت زمان فعاليت شما در يك شركت، فاصله زماني ايجاد شود كارفرما نميتواند از پرداخت سنوات خودداري كند.
- بيمه
چه شما كارگر روزمزد باشيد، چه براساس ميزان كار به شما دستمزد داده شود (بهعنوان مثال به ميزان واحد توليدتان) و چه حقوق ماهانه دريافت كنيد. در هر صورت، كارفرماي شما، مكلف به پرداخت حق بيمه است حتي اگر قرارداد شما، بهمدت يك روز باشد؛ يعني همان تصور اشتباهي كه در ميان كارگران و كارفرمايان وجود دارد. تصوري كه براساس آن، نيازي به بيمه كردن كارگراني كه قرارداد آنها كمتر از 3ماه است، نيست.
- مرخصي
روزهاي مرخصي يك كارگر، يكماه در طول سال است. اين تعداد مرخصي، با احتساب 4جمعه در يكماه است؛ يعني هركارگر ميتواند از 26روز مرخصي در هر سال استفاده كند. تا پيش از اين، مرخصي استعلاجي زايمان براي زنان 6ماه بود. اما در روز 16تيرماه سال 92 هيأت دولت اين مدت را از 6ماه به 9ماه افزايش داد. اين تصويبنامه بند ديگري نيز داشت. آن هم اين بود كه همسران زنان باردار نيز از 2هفته مرخصي اجباري برخوردار خواهند بود. در ادامه اين تبصره نيز آمده كه بديهي است كه اين مرخصي جداي از مرخصي كارگران مرد است اما آنچه در مورد اين تصويبنامه مهم است، تفاوت 3ماه پرداخت در قانون جديد و قانون قبلي است. مسئوليت پرداخت حقوق و مزايا در مدت مرخصي زايمان بهعهده سازمان تأمين اجتماعي است، اما در حال حاضر اين سازمان از پرداخت مابهالتفاوت 3ماهه امتناع ميكند؛البته طبق اعلام دولت، از سال 94 اين مشكل هم برطرف خواهد شد. مسئلهاي كه تاكنون باعث بروز مشكلات زيادي بين بيمهشدههاي اين سازمان، شركتهاي بيمهكننده و سازمان تأمين اجتماعي شده است.