دامين؟ دميان؟ دِميين؟ چزل؟ شزل؟ تا پيش از نامزدشدن فيلمش در مهمترين بخش جوايز اسكار، اسمش را هم نشنيده بوديم. جستوجوي اسمش در صفحات وب به ما ميگويد جواني است سيساله كه زندگياش با دو چيز معنا ميشود: اول موسيقي و بعد سينما.
اين جستوجو همچنين به ما ميگويد كه در دبيرستان در يك گروه موسيقي جاز بوده و قصد داشته پس از پايان تحصيلاتش، مانند بسياري از همكلاسيهايش تبديل به نوازندهاي حرفهاي شود.
اما در ميانهي راه تغيير مسير داده و حالا با ويپلش كه دومين فيلم بلندش است، آوازهاي جهاني كسب كرده.
مصاحبههايش را كه ميخوانيم، ميبينيم خودش هم حواسش هست كه جوان است و اول راه؛ نامزدي فيلمش در مهمترين بخش جوايز اسكار هوايياش نكرده و قصد ندارد وارد جريان اصلي فيلمسازي هاليوود شود.
بلكه ميخواهد در سينما بماند و فيلمهايي بسازد درمورد موسيقي تا از اين طريق بتواند دو علاقهي اصلي زندگياش را با هم تركيب كند.
ويپلش فيلم غيرمنتظرهاي است، نهفقط بهخاطر كمسنوسالبودن سازندهاش، بلكه بهخاطر سادگي و رواني مثالزدنياش.
دميين شزل از همان اولين نماي فيلمش ميداند كه در اين داستان دنبال چهچيزي است و از جان شخصيتهايش چه ميخواهد و در ادامه، با تمركزي كامل و بدون اينكه بين داستان اصلي و داستانكهاي فرعي زيگزاگ برود، خيلي واضح و بدون تپق قصهاش را تعريف ميكند، شخصيتپردازي ميكند و هراسي ندارد از اينكه براي تماشاگرهاي آمريكايي كه به داستانهاي پرزرقوبرق عادت كردهاند، فيلمي جمعوجور بسازد كه داستانش را ميتوان در يك خط تعريف كرد.
او دنياي درون فيلمش را با تمام وجود تجربه كرده و همين به كمكش آمده تا بااعتمادبهنفس، فيلمي كاملا شخصي بسازد كه توانايي ارتباطبرقراركردن با همهنوع تماشاگري را دارد؛ حتي آنها كه هيچ سررشتهاي از موسيقي جاز و تاريخچه و مشاهير آن ندارند.
كمتر كسي هست كه در شب اهداي جوايز اسكار، انتظار برندهشدن ويپلش را داشته باشد.
اما واقعيت اين است كه ديگر برندهشدن در اسكار و گرفتن لقب بهترين فيلم سال هم نميتواند چيزي بيش از اين به ارزشهاي اين فيلم بيفزايد.
ويپلش تأثير خود را گذاشته و ثابت كرده است كه يك فيلمساز مستعد براي ساخت فيلمي خوب بيش از هرچيز به داستاني مستحكم نياز دارد كه با دنياي آن بيگانه نباشد، نه به سرمايهاي عظيم و داستاني خوشرنگولعاب و ستارههايي گرانقيمت.
كوثرآويني/منبع:همشهري 24