وقتي از دور نگاهش ميكني، حس اينكه سوژه خوبي براي مصاحبه داشته باشي برايت ايجاد نميشود.
يك مربي خشك و عصباني كه مانند اغلب مردمان منطقه بالكان، كمحرف و اخموست. حداقل در قاب تصوير كه اينطور نشان ميدهد. دقيقا بر خلاف همكار پيشين خود كه حداقل جلوي دوربين خيلي بشاش و انرژيك بود.
اما همه اين پيشداوريها در همان ملاقات اول رنگ باخت؛ جايي كه خيلي گرم با گروه برخورد كرد و گفت از اينكه مقابلمان نشسته، بسيار خرسند است.
وقتي قرار شد سوژه مصاحبه، «اسلوبودان كواچ» باشد، براي نشستن برابر او دچار ترديد شدم. او در نظرم يك مرد يخي از شرق اروپا بود كه روي صندلي خوليو ولاسكوي بزرگ نشسته است.
آنچه در تلويزيون هم ديده بوديم همه بيانگر آن بود كه حوصله حرف زدن ندارد و سوالها خيلي زود ميتواند او را عصبي كند.
اما همهچيز در همان 5دقيقه اول رنگ عوض كرد. فردي كه از او تصور مرد يخي داشتم جاي خودش را به يك جنتلمن واقعي داده بود. كواچ اصلا شبيه آن چيزي نبود كه در جعبه جادويي ديده بودم و بايد اعتراف كرد كه قضاوت بر اساس آنچه كه از دور ميبينيم، همانند بندبازي، بسيار خطرناك است.
كواچ نشست و هر آنچه پرسيديم، جواب داد. هرگز مانند برخي مربيان وطني از سوالهايمان ابرو خم نكرد و پا پس نكشيد. او ياد داد كه ميشود حرفها را بزني اما پشت سر كسي حرافي نكني.
او نشان داد كه ميتوان براي تحقق رويا تلاش كرد اما نبايد در رويا زيست. او ثابت كرد كه خواستن، توانستن است. در اوايل اسفند ساعاتي ميهمان اسلوبودان كواچ شديم و با او به عنوان موفقترين مربي سال93 گپ زديم؛ مردي كه صادقانه حرف ميزد و اعتراف ميكرد از اين انتخاب واقعا خوشحال شده است.
...او حرفهايش را زد و تمام شد اما وقتي مصاحبه به اتمام رسيد ديگر از نظر من، اسلوبودان كواچ مردي نبود كه روي صندلي خوليو ولاسكو نشسته باشد بلكه او را سرمربي تيم ملي واليبال ايران ميديدم؛ مردي كه جاي كسي را تنگ نكرده و سر جاي خودش نشسته است.
- اولين تصويري كه ما از اسلوبودان كواچ داريم، به المپيك1996 آتلانتا برميگردد. شما عضو تيم ملي يوگسلاوي بوديد و به همراه با اين تيم مدال برنز آن مسابقات را كسب كرديد.
بله. مسابقات خيلي مهمي براي ما بود. حتما مي دانيد.
- بله. اهميت اين مدال در آن بود كه قبل از اين مسابقات دولت آمريكا به صربها اعلان جنگ داده بود و مسابقات فوق براي كل كاروان شما بسيار حائز اهميت بود. ظاهرا قبل آن مسابقات، تيم ملي يوگسلاوي به خاطر شرايط جنگي حتي كمپ مناسبي داخل كشور براي تمرين نداشت و اردوهايتان در ساير كشورها برگزار ميشد.
در واقع اين ماجرا از سال1995 شروع شد. ما در نهايت دشواري و كمبود امكانات قهرمان اروپا شديم. واقعا براي آمادهسازي تيم مشكل داشتيم اما يورو را فتح كرديم.
از سال1992 وقتي جنگ بالكان شروع شد، تحريمهاي جدي عليه يوگسلاوي وضع شد و اين مساله وضعيت را دشوار كرد. آن زمان نگاه مثبتي به يوگسلاوي وجود نداشت و امكانات هم كم بود.
به همين خاطر فدراسيون واليبال ما تصميم گرفت به بازيكنان جوان اجازه بازي در تيمهاي خارجي را بدهد و ما هم با استفاده از اين فرصت لژيونر شديم.
اين بهترين تصميمي بود كه در آن مقطع گرفته شد و واليباليستهاي يوگسلاو توانستند با حضور در تيمهاي خوب باشگاهي اروپا آمادگي خودشان را حفظ كنند. در نهايت هم با كسب مدال برنز در آمريكا به وظيفهاي كه در قبال كشورمان داشتيم عمل كرديم.
- و چهار سال بعد، المپيك سيدني2000، مسابقاتي رويايي و عنوان قهرماني.درباره آن روزها بگوييد.
آرزوي هر ورزشكاري است كه در المپيك حاضر شود و مدال بگيرد. حالا چه بهتر كه طلا هم باشد. واقعا همانطوري كه گفتيد، سيدني2000 برايمان رويايي شد. ما قهرمان شديم و مدال طلا بر گردنمان انداختند.
فراموش نكنيد يوگسلاوي آن مسابقات را خوب شروع نكرد. ما به ايتاليا و روسيه باختيم و مسابقات را با ناكامي شروع كرديم اما اميدمان را از دست نداديم و در نهايت روي سكوي اول عكس يادگاري گرفتيم.
- شما در دو المپيك مدال كسب كرده و براي واليبالدوستان ايران نامي كاملا آشنا بوديد. وقتي در سال2003 (1382) خبر حضورتان در تيم پگاه اروميه مطرح شد، خيليها شگفتزده شدند كه چطور بازيكني با اين همه اعتبار و افتخار به ليگ ايران ميآيد! ليگي كه به هر حال در آن مقطع اعتبار كنوني را نداشت. همانطور كه واليبال ما در آن زمان افتخارات فعلي را كسب نكرده بود.
بعد از المپيك سيدني كمرم آسيب ديد و عمل جراحي كردم. من بازيكن حرفهاي بودم و دلم ميخواست در بهترين تيمها بازي كنم، اما باشگاههاي اروپايي هم حرفهاي هستند.
آنها پس از عمل جراحي نميتوانستند به من اعتماد كنند. روي همين اصل وقتي آقاي «اكبر جمالي» از ايران با من تماس گرفت و شرايط تيم آذر پيام را مطرح كرد، به نظرم پيشنهاد خوبي آمد و آن را پذيرفتم. به نظرم آن تصميم در مقطع فوق بهترين تصميمي بود كه ميتوانستم بگيرم. من به ايران آمدم و براي پگاه و آذرپيام بازي كردم.
- تصميمي كه باعث تعجب هواداران واليبال در ايران شد. به همراه ذوق زدگي.
حضورم در ايران نهتنها واليبال دوستان ايران بلكه واليباليها در همه دنيا را متعجب كرد اما قاطعانه معتقدم كه تصميم درستي گرفتم.
- اگر زمان به عقب برگردد باز هم چنين تصميمي را تكرار ميكنيد؟
دليلي براي تكرار نكردن آن نميبينم. اگر از آن تصميم خاطره بدي داشتم الان در ايران و روبهروي شما نبودم. من بعد از پگاه اروميه براي آذرپيام هم بازي كردم، سپس بعد از سالها سرمربي تيم ملي ايران شدم. در واقع طي 3مقطع به ايران آمدهام و هرگز هم دچار مشكل نشدهام.
- وقتي براي اولينبار از ايران پيشنهاد دريافت كرديد (در دوران بازيگري) با توجه به ذهنيتي كه گاهي اوقات خارج از كشورمان براي اروپاييها وجود دارد، چطور با مساله كنار آمديد؟ آيا با كساني كه قبلا در ايران بودند مشورت هم كرديد؟
شرايط ايران و يوگسلاوي از يك جهاتي شبيه به هم است. هر دو كشور با برخي كشورها رابطه خوب و مستقيم نداشتند. درك چنين فضايي اصلا برايم ناآشنا نبود.
اصلا برايم عجيب نبود كه در مورد يك كشور مطالب منفي بشنوم. به همين خاطر تصميم گرفتم خودم تحقيق كنم. با يكي از بازيكنان يوگسلاوي كه سابقه بازي در ليگ ايران را داشت حرف زدم.
همينطور با «يوتسا ستكوويچ» سرمربي اسبق تيم ملي جوانان ايران نيز گفتوگو كردم. جالب اينكه هر دو بر حضورم مهر تاييد زده و تشويقم كردند كه بيايم.
خوراكي كه تلويزيونها و رسانههاي اروپايي در مورد ايران ميدادند برايم عجيب نبود، چون همانطور كه گفتم در اين مورد وجه تشابهي ميان ايران و يوگسلاوي وجود دارد.
- از تجربه مشترك حرف زديد. ظاهرا «جنگ» هم يكي از همين وجوه اشتراك تلقي ميشود.
ببينيد، ايران و صربستان مرتب بايد در حال جنگ باشند. البته نه جنگ به معناي آن اتفاقي كه با اسلحه مي افتد بلكه جنگ براي نشان دادن تواناييها. جنگ براي نشان دادن چهره واقعي خوب خودشان به دنيا.
نبرد براي اينكه شرايط غيرواقعي كه توسط برخي افراد و كشورها از آنها به معرض نمايش گذاشته ميشود را از ذهن مردم پاك كرده و چهره واقعي خودشان را به دنيا عرضه كنند.
هر دو كشور بايد براي نشان دادن چهره واقعي خودشان بجنگند، تا آن را به دنيا بقبولانند نه آن چهرهاي كه رسانهها از آنها نشان ميدهند.
- به عنوان كسي كه در ايران زندگي مي كند ، خود شما درباره ايران نگاه واقعي و منصفانهاي پيدا كرده ايد؟
به طور يقين همينطور است. من اطمينان دارم و قلباً اين را به شما ميگويم كه ايران كشور قدرتمندي است كه توانسته شرايط و نگاهها را عوض كند. در صربستان هم هرازگاهي اتفاقات داخلي نهچندان خوبي رخ ميدهد كه بايد به سمت خوبي گرايش پيدا كند.
- به واليبال برگرديم. شما با سابقه و افتخارات زيادي در عرصه باشگاهي به نيمكت تيم ملي ايران رسيديد. 4بار انتخاب به عنوان بهترين مربي ليگ صربستان و ايتاليا. اما به هر حال جانشين خوليو ولاسكو شده بوديد. مربي كه واليبال ما را متحول كرد. نميترسيديد كه زير سايه و نام اين مربي بزرگ قرار بگيريد؟
بدون شك اين سوالي است كه هر كجاي ديگر دنيا هم اگر جانشين ولاسكو ميشدم از من پرسيده ميشد. البته من تنها كانديداي تيم ملي ايران بعد از آقاي ولاسكو نبودم.
شما با مربيان بزرگي همچون آناستازي و برناردي هم علاوه بر من مذاكره كرده بوديد. بدون ترديد وقتي من انتخاب شدم عدهاي پيش خودشان گفتند: «اين كواچ چه كسي هست كه با تجربه مربيگري در سطح باشگاهي قصد كار كردن در ايران را دارد؟»
- اين حرف ها به گوش شما رسيد؟
بله. من يك مبارز هستم. اهل مبارزهام. وقتي پيشنهاد ايران مطرح شد، آگاهانه آن را انتخاب كرده و به تهران سفر كردم. البته نبايد اين حقيقت را كتمان كرد كه واليبال ايران با ولاسكو به موفقيتهاي بزرگي رسيد. او بسيار باتجربه است، حال آنكه من در قياس با خوليو ولاسكو جوان بودم.
- عكسالعمل اطرافيان درباره انتخاب شما چه بود؟
وقتي بحث هدايت ايران مطرح شد، يك عده به من ميگفتند: «تو ديوانهاي كه ميخواهي جانشين ولاسكو شوي چون او هر آنچه كه ميشد را در ايران انجام داده است.» اما به نظرم ايران يك تيم بسيار مستعد بود كه توانايي انجام كارهاي بزرگ را داشت.
خودتان ديديد كه كارهاي بزرگي هم انجام داد. ما چهارم ليگ جهاني و ششم جهان شديم. بازيهاي آسيايي را هم فتح كرديم. همزمان با پيشنهاد ايران از چند تيم خوب اروپايي هم پيشنهاد داشتم اما به ايران آمدم تا اعتمادبهنفس خودم را بسنجم.
ميخواستم ثابت كنم اسلوبودان كواچ نبايد به سابقه خوب بازيگرياش اكتفا كند و ميتواند مربي خوبي هم باشد. البته رزومه مربيگريام در عرصه باشگاهي خوب بود.
همانطور كه گفتيد دوبار بهترين مربي ليگ صربستان شدم و دو مرتبه هم همين عنوان را در ليگ ايتاليا كسب كردم.من نياز به اعتماد به نفس در سطح ملي داشتم.
- ليگ جهاني براي ايران با كواچ با شكست شروع شد اما يك هفته مانده به آغاز جامجهاني فوتبال در برزيل، ما تيم ملي واليبال اين كشور را در خاك خودش مغلوب كرديم و همين مساله باعث شد تا مردم به نوعي شما را باور كنند.
ما خوب شروع نكرديم. در دو بازي اول ميهمان ايتاليا بوديم و هر دو را هم باختيم. پس از آن بايد با برزيل بازي ميكرديم. يكي از اتفاقاتي كه طي دوران حضورم در ايران رخ داد، رسيدن بازيكنان به خودباوري بود.
من به شاگردانم گفتم نبايد فكر كنيد كه اگر به برزيل در خاك خودش 3-2 باختهايد، كار بزرگي كردهايد. وقتي در بازي اول مغلوب برزيل شديم، عدهاي فكر ميكردند ما كار بزرگي كردهايم كه 2ست از آنها گرفتهايم اما من گفتم اينطور نيست.
شما ميتوانستيد ببريد و بايد ميبرديد. بايد ببريد. بايد پيروزي را باور كنيد. بايد توان پيروز شدن را باور كنيد. اين اتفاق در بازي دوم رخ داد و ما برزيل را در خاك خودش برديم و پيروزيهايمان آغاز شد.
پيروزيهايي كه در نهايت ما را به عنوان چهارمي ليگ جهاني رساند و به نظرم اتفاق بينظيري بود.
- با اين تفاسير آيا اين خودباوري، اميد و توانايي در تيم ايران وجود دارد كه به فينال ليگ جهاني برسد؟
برنامهريزي بلندمدت جزو وظايف فدراسيون است. البته ما بايد كارهاي بزرگي انجام بدهيم اما در هر بازي و مقابل هر تيمي فقط به همان نبرد و همان حريف ميانديشيم.
ما نه هيچ تيمي را كوچك ميشماريم و تحقير ميكنيم و نه آنها را بزرگ و دستنيافتني ميدانيم.
خودتان ديديد كه در ليگ جهاني و مسابقات قهرماني جهان، تيمهاي بزرگي را شكست داديم. الان ديگر تيم بزرگ برايمان معنايي ندارد چون خودمان هم تيم بزرگي شدهايم.
البته در ليگ جهاني ديدگاهي وجود داشت كه ميگفتند قدرتهاي واليبال دنيا براي رفع تكليف به اين مسابقات ميآيند و آن را جدي نميگيرند حال آنكه همه ديدند آمريكا و روسيه براي قهرماني چقدر تلاش كردند.
- اين خودباوري در بين هواداران واليبال در ايران هم ايجاد شدهاست.
مساله هينجاست كه حالا انتظارات جامعه از ما بالا رفته و اينطور نيست كه بگوييم حريفان قوي، ضعيف شده يا كار را جدي نميگيرند.
- المپيك2016 ريو در پيش است. به نظرتان ديدن ايران روي يكي از سكوهاي سهگانه و كسب مدال در المپيك برايمان رويايي است يا دستيافتني؟
اين نهتنها روياي ايرانيها بلكه روياي خودم هم هست، چون دوست دارم روزهاي خوش المپيك1996 و 2000 دوباره برايم تكرار شود و اينبار به عنوان سرمربي مدال بگيرم.
اما يك نكته بسياربسيار مهم را فراموش نكنيد و آن هم راهيابي به المپيك است. من فكر مي كنم رسيدن به المپيك بهمراتب سختتر از بازي كردن در آن است.
ما كار بسيار دشواري را در پيكارهاي گزينشي المپيك داريم. كاري بسيار دشوار.
- اما اگر در المپيك ريو مدال بگيريم، براي اولينبار ايران در يك رشته گروهي صاحب مدال المپيكي شده و اين مساله ميتواند از اسلوبودان كواچ در ايران يك قهرمان بسازد.
بايد يك نكته خيلي مهم را گوشزد كنم. شما ملتي بزرگ و كشوري با تمدن و افتخاراتي ارزشمند هستيد. طي اين سالها هم در واليبال خيلي خوب پيشرفت كردهايد اما در عين حال بايد نحوه لذت بردن از ورزشهاي گروهي را هم ياد بگيريد.
براي مثال ما در ليگ جهاني چهارم شديم و در مسابقات قهرماني جهان ششم. بازيهاي آسيايي را هم براي اولينبار فتح كرديم.
- اما باز هم در مورد اينكه چرا در مسابقات آسيايي در ست دوم مقابل ژاپن آنگونه بازي كرده بوديم بحث ميشد.
به نظرم بايد با واقعيت روبهرو شويد. ما با اين همه خستگي و سفرهاي متعدد به كرهجنوبي رسيديم و مدال طلا را براي ايران كسب كرديم. اگر با واقعيات، زندگي كرده و روي هوا پرواز نكنيد خيلي بهتر و زودتر نتيجه ميگيريد.
- نميخواهيم وارد مسائل فني شويم و ترجيح ميدهيم كارشناسان در اين مورد حرف بزنند اما يكي از نكات سوالبرانگيز در مورد ليگ ايران، فشردگي مسابقات و البته دوگروهي بودن آن است. شما با اين طرح موافقيد؟
برنامهريزي و زمانبندي در حيطه تصميمات فدراسيون است اما به نظرم بهتر است تيمها در يك گروه بازي كنند، چون مسابقات جذابتر و چالشيتر ميشود.
طبيعي است در آن فضا استعدادهاي بيشتري هم كشف ميشود و به طور كل اتفاقات بهتري براي واليبال ايران ميافتد. البته اين صرفا يك نظر شخصي است.
من هرگز در كار برنامهريزي و مديراني كه مسئول برگزاري ليگ هستند، دخالت نميكنم.اين اصلا از وظايف من نيست.
خوشحال ميشوم.برويم سراغ تعطيلات عيد ايراني.(باخنده)
- بله البته. اما اجازه بدهيد با موضوعات ديگري بحث را شروع كنيم. شما يك ورزشكار حرفهاي بوده و قطعا فضاي ورزش جهان را ميشناسيد. حتما ميدانيد كه فوتبال پرطرفدارترين ورزش دنياست. تا چه حد اين رشته را دنبال ميكنيد؟ آيا بازي ايران و يوگسلاوي در جامجهاني1998 و گلي كه سينيشا ميهايلوويچ به ما زد را به خاطر داريد؟
من همه ورزشها را دوست دارم. فوتبال، بسكتبالN.B.A ، مسابقات فرمول يك و... اما به طور خيلي دقيق و لحظه به لحظه فوتبال را دنبال نميكنم.
از آن بازي هم جزئيات دقيقش را به خاطر ندارم. البته ميهايلوويچ را ميشناسم. او فوروارد بسيار خوبي براي تيم ملي يوگسلاوي بود و در رئالمادريد توپ ميزد.
در جام جهاني1998 هم برايمان بازي ميكرد. بديهي است مسابقات تيم ملي كشورم در همه رشتهها را دنبال ميكنم اما همانطور كه گفتم فوتبال را به صورت لحظه به لحظه پيگيري نميكنم.
- وقتي ياد فوتبال ميافتيم، نام يك صربستاني ديگر هم به ذهنمان ميآيد و خيلي هم آزارمان ميدهد. «ميلوراد ماژيچ» داور صربستاني بازي ايران-آرژانتين، در جامجهاني 2014. همان داوري كه پنالتي روي اشكان دژآگه را نگرفت و خشم ايرانيها را در پي داشت.
همزمان با آن بازي ما درگير تمرينات و مسابقات ليگ جهاني بوديم و شاگردانم خيلي باهيجان جامجهاني فوتبال را هم دنبال ميكردند. من آن صحنه را ديدم و متوجه آن شدم اما واقعا نميدانستم چطور بايد پاسخگوي آن باشم.
نميدانستم چه چيزي بايد در مورد آن ميگفتم. البته در اين رابطه يك قاعده كلي دارم و آن اين است كه داوران از نظر من هميشه مقصرند.(ميخندد) هميشه مقصرند. (دوباره ميخندد)
- آيا قبول داريد كه هموطن شما در آن بازي حق تيم ما را خورد؟
(بلند ميخندد) واقعا خيلي سخت است كه در اين مورد حرف بزنم.
- در ميان بازيكنان بزرگ فوتبال صربستان، آيا با كسي هم در ارتباط هستيد؟
دژان استانكوويچ بازيكن بزرگي بود. او الان در اودينزه مربيگري ميكند. ما سالهاست كه با هم رفيق هستيم. اتفاقا 10روز قبل با او حرف زدم و يك مربي بدنساز براي تيمهاي فوتبال معرفي كردم كه اگر لازم داشت از وجودش استفاده كند. دژان مربي
خوبي است.
- و مربي پرتغالي فوتبال ما. كارلوس كيروش را چطور؟ او را ميشناسيد؟
رابطه شخصي با ايشان ندارم اما مسلما همه كارلوس كيروش را ميشناسند. مربي كه در منچستريونايتد و رئالمادريد كار كرده و تجربه حضور در جامجهاني داشته باشد، قطعا نامي آشنا در عرصه ورزش دنيا به حساب ميآيد.
كارنامه كيروش شفاف و ارزشمند است.خوشحالم كه اين مربي را در ايران مي بينم.
- يك سوال كمي شخصي. باتوجه به دنبال كردن فوتبال ايران ، به واسطه علاقه مندي بازيكنانتان،به نظرشما بهتر است در تيم ملي ايران بماند يا موقع رفتن فرارسيده است؟
فوتبال ورزش بسيار سختي است. بايد كارشناسان اين رشته در مورد آن بحث تخصصي كنند اما كيروش مربي بزرگي است.
در رشتههايي مانند فوتبال يا واليبال يكي از شروط مهم براي رسيدن به نتايج خوب، صبور بودن است. به نظرم اگر صبور باشيد و به كيروش فرصت بدهيد، قطعا بيش از پيش موفق خواهد شد.
- خوب به عيد برسيم. تا چند روز ديگر سال نو شمسي از راه ميرسد. در تمام اين سالها آيا نوروز در ايران بودهايد؟
متاسفانه نه. هيچوقت در نوروز ايراني اينجا نبودهام اما ميدانم كه وقتي در ايران عيد ميشود، همهجا تعطيل است. (ميخندد) اتفاقا چند روز قبل همراه با آقاي خوشخبر(سرپرست تيم ملي) در خيابان چهره خاصي را ديدم كه صورتش را سياه كرده و لباس قرمز پوشيده بود.
وقتي در مورد او سوال كردم، به من گفتند كه اين كاراكتر «حاجيفيروز» نام دارد و نماد رسيدن عيد نوروز است. از همينجا براي مردم ايران، ورزش ايران و به ويژه تيم ملي واليبال ايران بهترينها را آرزو ميكنم.
- در آستانه سال نو شمسي ، آرزوي مهمي كه داريد چيست؟
ما سال بسيار پرفشاري را پيش رو داريم. ابتدا ليگ جهاني، سپس رقابتهاي قهرماني آسيا كه خودمان ميزبان هستيم و پس از آن هم جامجهاني كه به نوعي حكم يكي از رقابتهاي گزينشي المپيك2016 را برايمان دارد.
من تشنه موفقيت هستم و براي موفقيت در ورزش هيچ پاياني وجود ندارد.آرزو مي كنم بتوانيم با كمك و همكاري همديگر ، همه موفقيت ها را براي ايران به دست بياوريم.
- امسال چطور؟ عيد نوروز ايران هستيد يا قبل از روز اول سال جديد (20مارس) ميرويد؟
قبل از عيد ميروم. متاسفانه امسال هم نوروز اينجا نيستم. گفتم كه ما سال بسيار فشردهاي را پيش رو داريم.
در خلال عيد بازيكنان تعطيل هستيد و استراحت ميكنند تا براي اردوي تيم ملي آماده شوند، بنابراين ماندن من در ايران هيچ لزومي ندارد. پيش خانوادهام برميگردم تا حسابي شارژ شوم و بتوانم خودم را آماده 5ماه بسيار فشرده همراه با تيم ملي ايران بكنم.
- شما از نگاه مجله «همشهري تماشاگر»، به عنوان چهره ورزشي سال برگزيده شدهايد.
مسلم است كه خيلي خوشحالم. اين خوشحالي صرفا به خاطر خودم نيست. بديهي است كه هر انساني از تشويق خرسند شود اما بيشتر از آن جهت خوشحالم كه كار من و شاگردانم در جامعه بهطور مطلوبي ديده شد و مدنظر قرار گرفت.
خوشحالم كه ميبينم علاوه بر مردم، رسانهها و روزنامهنگاران هم متوجه كار بزرگ تيم ملي واليبال ايران شدهاند؛ آن هم در شرايطي كه در سال شما (منظور هجري شمسي) رخداد بزرگي همچون جامجهاني فوتبال هم بوده و ايران نيز در آن شركت داشته است اما با اين وجود سرمربي تيم ملي واليبال چهره سال ميشود.
- آن هم در كشوري كه كارلوس كيروش در آن حضور دارد.
مشخصاً يكي از دلايل خوشحالي ام همين است. اين نشاندهنده آن است كه هم كار من ديده شده و هم شاگردانم، و اين فوقالعاده است كه در كنار مربي بزرگي چون كارلوس كيروش قرار بگيري و در كشوري به عنوان چهره سال برگزيده شوي كه كيروش هم در آن سرمربي يك تيم ملي است.
طبيعي است كه فوتبال جايگاه خاصي دارد كه با واليبال كاملا تفاوت ماهيتي دارد اما با اين وجود عنوان چهره سال به شما ميرسد و اين عالي است.
- اتفاقا براي اينكه به عنوان چهره سال انتخاب شويد، رقابت تنگاتنگي هم با كارلوس كيروش داشتيد.
الان در حال حاضر فكر ميكنم من يك ذره محبوبتر از كيروش بودهام كه به عنوان چهره سال از نظر شما برگزيده شدهام.(ميخندد) اما كسي چه ميداند.
شايد اگر ليگ جهاني شروع شود، همه نظرها با يك باخت تيم ملي ايران عوض شود. البته دو نكته را فراموش نكنيد؛ اول اينكه فوتبال واقعا يك تجارت جهاني و بزرگ است بنابراين نگاه ويژه رسانهاي را پشت سر خودش دارد و دوم هم آنكه ما در ليگ جهاني گروه بسيار دشواري داريم.
آمريكا، روسيه و لهستان تيمهاي فوقالعادهاي هستند اما همانطور كه در ابتداي مصاحبه گفتم، حالا ديگر سطح توقع مردم از واليبال بالا رفته است.
حالا همه از تيم ملي واليبال ايران به خاطر نتايج بسيار خوبي كه طي اين سه سال گرفته، فقط پيروزي ميخواهند و بس. حال آنكه ساير تيمها هم تلاش ميكنند. به ويژه سال2015 كه بايد براي رسيدن به المپيك هم تلاش كرد.
- با اين حساب بعد از تعطيلات عيد ، بازيكنان واليبال ايران احتمالار وزهاي سختي را خواهند گذراند.
من مطمئن هستم كه كار بسيار دشواري پيش رويمان است، بنابراين بايد بعد از عيد نوروز، از هر روز و هر جلسه تمرين به بهترين شكل استفاده كنيم.
ما اصلا فرصتي براي اتلاف وقت نداريم و بايد خودمان را به حدي برسانيم كه توانايي پيروزي مقابل رقباي بزرگ را داشته باشيم. نميخواهم نگاه خوبي كه مردم نسبت به واليبال دارند، عوض شود.اين آرزوي بزرگ من است.
- اگر بخواهيد به سبك ايرانيها، يك چهره ورزشي را به عنوان بهترين ورزشكار جهاني انتخاب كنيد، از بيست مارس2014 تا بيست مارس2015، به چه كسي رأي ميدهيد؟
(به فكر فرو ميرود) خب... جواب دادن به اين سوال خيلي سخت است. من ورزشهاي ديگر را همانطور كه گفتم، دنبال ميكنم اما با اين وجود جواب دادن به چنين سوالي احتياج به مطالعه و اشراف فراوان دارد تا حق كسي ضايع نشود... (دوباره به فكر فرو ميرود) خب بديهي است كه كريستيانو رونالدو و ليونل مسي خيلي خوب بودند.
سال جام جهاني هم بود و علاوه بر لاليگا، مسابقاتي چون ليگ قهرمانان اروپا هم در جريان است اما اگر قرار باشد فقط يك نفر را نام ببرم، با احترام به ليونل مسي، كريستيانو رونالدو و همه ورزشكاران نخبه جهان، انتخاب من هموطن خودم، نوواك جوكوويچ است.
- يك تنيسور.
بله. يك تنيسور و البته يك ورزشكار و انسان بسيار محترم. نوواك واقعا در عرصه تنيس جهان يك نابغه است. خودتان حتما ديدهايد كه چقدر خوب بازي ميكند. او استثنايي است و اين روزها هم در گراند اسلم دبي ميدرخشد. بله، انتخاب من نوواك جوكوويچ است.
- آيا با او رابطه گرمي هم داريد؟
نه. جوكوويچ از من خيلي جوانتر است. الان كواچ مربي شده اما جوكوويچ در اوج دوران بازيگري قرار دارد. البته اگر هرازچندگاهي همديگر را ببينيم، در حد سلام و احوالپرسي بله، رابطه داريم اما صرفا در همين حد و نه بيشتر. همانطور كه گفتم ما با هم همنسل نبوديم.
- سوالات ما به اتمام رسيد. اما ميخواهيم انتهاي مصاحبه را براي شما باز بگذاريم تا هر حرفي كه خودتان ميخواهيد به عنوان حرف آخر بيان كنيد. هر تقاضا، تشكر يا حتي انتقادي كه داشته باشيد.
از نشريه شما متشكرم و براي همه مردم ايران در سالي كه پيش روي آنهاست در تمام عرصهها آرزوي موفقيت دارم. از طرف ديگر يك آرزوي ويژه هم براي ورزشكاران و ورزشدوستان ايراني دارم.
آرزويم برآورده شدن همه آرزوهاي خوب آنها و تحقق روياهايشان در سال1394 است. من خودم طعم تلخ مصدوميت را چشيدهام، به همين خاطر براي تمام ورزشكاران ايراني سالي بدون مصدوميت را آرزو ميكنم.
بدون شك سلامتي براي همه افراد به ويژه ورزشكاران بسيار مهم است و اميدوارم اين عنصر ارزنده هرگز از زندگي آنها رخت نبندد.
راستي، تبريك سال نو به زبان فارسي چه ميشود؟ آها... عيد شما مبارك (اين جمله را به فارسي بيان ميكند)
مهدي همداني/منبع:همشهريتماشاگر